سرویس حوادث جوان آنلاین: اواخر سال گذشته بود که زنی سراسیمه به اداره پلیس رفت و از سرقت طلاهایش در آرایشگاه زنانهای شکایت کرد.
وی گفت: ساعتی قبل برای آرایش به آرایشگاه رفتم. غیر از من تعداد دیگری هم مشتری بودند که همگی روی صندلی نشسته بودیم تا نوبتمان شود. در کنار من زن دیگری نشست و با من شروع به حرف زدن کرد تا اینکه نوبتم شد و کیفم را داخل کمد گذاشتم و روی صندلی مخصوص آرایش نشستم. ساعتی بعد وقتی کارم تمام شد کیفم را از کمد برداشتم که متوجه شدم تمامی پولها و طلاهایم که داخل کیفم بود سرقت شده است. همان لحظه فهمیدم زنی که کنارم نشسته بود از داخل کیفم سرقت کرده و از آرایشگاه گریخته است. با این شکایت پرونده به دستور دادیار دادسرای ویژه سرقت برای شناسایی سارقان در اختیار تیمی از مأموران پلیس پایتخت قرار گرفت.
بدین ترتیب مأموران تحقیقات خود را برای شناسایی و دستگیری دو سارق آغاز کردند و در حالی که هر روز شکایتهای مشابهای در خصوص سرقت از مشتریان آرایشگاههای زنانه به پلیس گزارش میشد به مأموران پلیس خبر رسید صاحب آرایشگاهی دو زن سارق را به دام انداخته است. سپس مأموران پلیس مقابل آرایشگاه حاضر شدند و دو زن سارق را تحویل گرفتند. صاحب آرایشگاه به مأموران گفت: چند روز قبل یکی از شاگردانم که الان در آرایشگاه دیگری مشغول به کار است به من گفت که دو زن جوان مدتی است به عنوان مشتری به آرایشگاههای زنانه میروند و اموال مشتریان را سرقت میکنند. او به من گفت که یکی از سارقان روی دستش خالکوبی دارد و از من خواست اگر او به آرایشگاه من آمد موضوع را به پلیس خبر بدهم. وی ادامه داد: دقایقی قبل دو زن که ماسک بهداشتی به صورت داشتند به عنوان مشتری به آرایشگاه من آمدند و روی صندلی کنار دیگر مشتریان نشستند. از آنجایی که مشتری من نبودند آنها را زیر نظر گرفتم که متوجه خالکوبی روی دست یکی از آنها شدم. من فهمیدم که دو زن همان سارقانی هستند که مدتی اموال مشتریان آرایشگاهها را سرقت میکنند به همین خاطر با کمک همکارانم و مشتریان دیگر آنها را دستگیر کردیم و موضوع را به پلیس خبر دادیم. دو متهم که جاری یکدیگر بودند پس از انتقال به اداره پلیس ابتدا منکر جرم خود شدند، اما وقتی با مدارک و دلایل روبهرو شدند به سرقتهای سریالی اعتراف کردند و مدعی شدند که برای آزادی شوهرانشان از زندان دست به سرقت میزدهاند.
دو متهم برای ادامه تحقیقات در اختیار مأموران پلیس قرار گرفتند.
گفتگو با یکی از متهمان
سابقه داری؟
نه من و نه جاریام سابقه نداریم و اصلاً تا الان کلانتری هم نرفتم، چون در خانواده آبرومندی بزرگ شدم.
چه شد که تصمیم به سرقت گرفتید؟
شوهرانمان هر دو به جرم سرقت در زندان بودند که تصمیم گرفتیم از مالباختهها رضایت بگیریم و رد مال کنیم.
شما که خانواده آبرومندی داری چرا با سارق ازدواج کردی؟
همیشه دوست داشتم که با مردی ازدواج کنم که مرا خوشبخت کند و به همین خاطر به خیلی از خواستگارانم جواب رد دادم تا اینکه یکسال قبل شوهرم که فرزاد نام دارد به خواستگاریام آمد. او وضع مالی خوبی داشت و کارش هم مشخص بود که خانوادهام رضایت دادند و ازدواج کردیم.
مدتی گذشت شوهرم ورشکست شد و از آن روز به بعد با مشکلات مالی زیادی روبهرو شدیم، اما تحمل کردیم. مدتی بعد شوهرم گفت در شرکتی مشغول به کار شده است و من خوشحال بودم که شوهرم کار پیدا کرده است و درآمد کسب میکند. چند ماهی گذشت که به رفتارهای او مشکوک شدم و بعد فهمیدم شوهرم با برادرش که سابقهدار است کیف قاپی و موبایل قاپی میکنند. خیلی تلاش کردم که او را منصرف کنم، اما او قبول نمیکرد و در نهایت هم با برادرش هنگام موبایل قاپی دستگیر شدند و پس از اعتراف به سرقتهای سریالی راهی زندان شدند.
بعد چه شد؟
من و جاریام تصمیم گرفتیم شب عید شوهرانمان را آزاد کنیم تا در کنار ما باشند. واقعیتش خیلی دوست داشتیم همراه شوهرانمان ساعت تحویل پای سفره هفتسین باشیم و به همین خاطر به دادسرا رفتیم و قاضی پرونده گفت اگر از مالباختهها رضایت بگیریم با گذاشتن وثیقه میتوانیم شوهرانمان را آزاد کنیم. پس از این به سراغ مالباختهها رفتیم، اما آنها گفتند در صورتی که رد مال کنیم رضایت میدهند و ما هم پولی نداشتیم به آنها بدهیم. در ادامه به بستگان رو انداختیم، اما آنها هم کمکی نکردند تا اینکه دو نفری تصمیم گرفتیم برای فراهم کردن رد مال از مشتریان آرایشگاهها سرقت کنیم.
درباره شگردتان توضیح بده.
ما معمولاً آرایشگاههایی را انتخاب میکردیم که دوربین نداشتند و بعد هم با زدن ماسک بهداشتی به عنوان مشتری وارد آرایشگاه میشدیم. من با حرف زدن سر مشتری را گرم میکردم و جاریام در فرصت مناسب اموال آنها را سرقت میکرد.
با اموال سرقتی چه کار میکردید؟
معمولاً گوشی و طلاها را میفروختیم و با پول آن از شاکیان رضایت میگرفتیم.
از همه رضایت گرفتید؟
نه، فقط از چند نفر که خودمان گرفتار شدیم.
حرف آخر.
ما میخواستیم ابرویش را درست کنیم، اما زدیم چشمش را هم کور کردیم. الان هم ما و هم شوهرانمان باید در زندان بمانیم.