آمار طلاق و کاهش مدت زمان زندگی مشترک در کشور آژیر هشدار آسیبهای اجتماعی را به صدا درآورده است. خیل کثیر زنان و مردانی که با سابقه زندگی کمتر از پنج سال یا حتی یک سال از هم جدا میشوند، در سنین جوانی و در بازه سنی ۳۰ تا ۴۰ سالگی قرار دارند. بدیهی است این زنان و مردان جوان نمیتوانند تا آخر عمر مجرد بمانند و هر کدام از آنها حق دارند دوباره ازدواج کنند و زندگی مشترکشان را با فرد دیگری که شاید تناسب بیشتری با هم دارند از سر بگیرند و جامعه و فرهنگ اجتماعی ما هم باید چنین فضایی را برای این گروه از جوانان فراهم کند. آمارها هم گویای آن است که آمار ازدواج مجدد در جمعیت بالا رفته است.
بر اساس دادههای آخرین سرشماری کشور در سال ۹۵ و در مقایسه با آمارهای سال ۸۵ درمییابیم در این بازه زمانی ١٠سال جمعیت مردان بیهمسر به علت طلاق طی این ١٠ سال ۲۵۹ هزار و ۲۹۷ نفر و برای زنان ۴۶۰ هزار و ۴۹۴ نفر افزایش پیدا کرده است. در هر دو سرشماری، سهم مردان بیهمسر به دلیل طلاق از کل جمعیت بیهمسر به دلیل طلاق ٣٦ درصد و سهم زنان بیهمسر به دلیل طلاق از کل جمعیت بیهمسر به دلیل طلاق ٦٤ درصد بوده است و در هر دو سرشماری، همواره سهم زنان بیهمسر به دلیل طلاق بیشتر بوده است و نسبت جمعیت زنان بدون همسر به دلیل طلاق ۸ /۱ برابر جمعیت مردان بدون همسر به دلیل طلاق بوده و هر دو نسبت مردان و زنان بدون همسر به دلیل طلاق در سال ٩٥ نسبت به سال ٨٥، ۴ /۲ برابر افزایش پیدا کرده است.
با عنایت به سهم ۵۰ درصدی طلاق در پنج ساله نخست زندگی، ما با زنان و مردان مطلقهای مواجهیم که در سنین جوانی قرار دارند و رها شدن این گروه به حال خود و مجرد ماندن آنها، تبعات متعددی را برای جامعه و فرد در پی دارد و میتواند گروه زنان و مردان مطلقه را از حوزه فرزندآوری و نقشآفرینی در بازسازی جمعیت کشور خارج کند.
آمارها، اما از افزایش ازدواج مجدد مردان و زنان در جامعه حکایت دارد. به طور مثال سهم ازدواج مجدد مردان در شش سال منتهی به ۹۷ از عدد ۱/ ۲ به ۹/ ۶ رسیده است. این در حالی است که سهم ازدواجهایی که زن و مرد اولین بار باهم ازدواج کردهاند در همین شش سال از ۳/ ۹۵ به ۴ /۷۸ کاهش یافته است.
آمار مردانی که هرگز ازدواج نکرده بودند و برای اولین بار با یک زن که تجربه ازدواج قبلی داشتهاندهم افزایش داشته و از سال ۹۲ از یک درصد به حدود ۵ درصد در سال ۹۷ رسیده است. بنابراین هر چند آمار ازدواج مجدد در زنان و مردان رشد داشته، اما رشد الگوی ازدواج مجدد مردان بیش از الگوی مجدد ازدواج زنان است.
نتایج مطالعهای نشان میدهد در بین سالهای ۹۲ تا ۹۷ (به مدت شش سال) ۳۰۲ هزار زن از کل زنانی که در این شش سال طلاق گرفتهاند ازدواج مجدد داشتهاند که این تعداد حدود ۴۷ درصد زنان مطلقه بین سال ۹۲ تا ۹۷ را دربر میگیرد.
در این میان به گواه گزارشهای آماری هر چه زنان مطلقه در سنین بالاتری طلاق را تجربه کرده باشند، شانس ازدواجشان کمتر است و مدت زمان بیشتری بین طلاق و ازدواج مجددشان فاصله میافتد. اگرچه کارشناسان و مشاوران خانواده توصیه میکنند برای ازدواج مجدد به خصوص در طلاقهای زودهنگام باید زوج مطلقه لااقل یک سالی به خود فرصت بدهند. در این فرصت از یک سو احتمال بازگشت این زوج به زندگی زناشویی خودشان وجود دارد و از سوی دیگر، هم زن و هم مرد فرصت مییابند تا آسیبهای روحی ناشی از طلاق و جدایی را جبران کنند و با همان وضعیت روحی نابسامان وارد یک زندگی جدید نشوند.
بنابراین هر چند ازدواج مجدد برای زنان و مردان مطلقه یک ضرورت است و هر دو نفر حق دارند یک زندگی تازه را شروع کنند، اما این شروع مجدد ضوابط و نکاتی دارد که برای رسیدن به یک ازدواج و زندگی موفق پس از تجربه شکست در ازدواج قبلی ضروری است. شاید عدم رعایت همین نکات موجب شده تا شاهد تعدد طلاق در درصدی از زنان و مردان باشیم. به طور مثال در سال ۹۷ حدود ۸ درصد طلاقهای زنان و مردان مربوط به ازدواج دوم و بیشتر است.
طلاق پایان راه زندگی زناشویی نیست و به تناسب شرایط اجتماعی باید این فرهنگ هم جابیفتد که مردان و زنان مطلقه هم میتوانند دوباره ازدواج کنند و در ازدواج دومشان موفق باشند، اما در عین حال لازم است تا در کنار فرهنگسازی برای ازدواج دوم، برای پایداری ازدواج اول و همچنین پیشگیری از پدیده طلاقهای مکرر هم فکری شود.