سرویس تاریخ جوان آنلاین: روزهایی که بر ما میگذرد، تداعیگر سالروز رحلت روحانی خدوم و پرتکاپو، زندهیاد حجتالاسلام والمسلمین حاج شیخ علی اسلامی است. وی فرزند زندهیاد حجت الاسلام والمسلمین حاج شیخ عباسعلی اسلامی بود که با پایهگذاری جامعه تعلیمات اسلامی و مدارس دینی نوین، نقشی مهم در تربیت چند نسل از نوجوانان در دوران معاصر بر عهده داشت. در مقال پی آمده، کارنامه این پدر و پسر، در آیینه سه روایت مورد بازخوانی و تحلیل قرار گرفته است. امید آنکه تاریخپژوهان معاصر و عموم علاقهمندان را مفید و مقبول آید.
مبارزه فرهنگی با رژیم طاغوت
حجتالاسلام والمسلمین احمد سالک در عداد تحصیلکردگان در یکی از مدارس زیر نظر زندهیاد حجتالاسلام والمسلمین حاج شیخ عباسعلی اسلامی، در اصفهان بوده است. او بعدها در زمره دوستان زندهیاد حجتالاسلام والمسلمین حاج شیخ علی اسلامی نیز درآمد و از نزدیک، شاهد فعالیتهای ممتد فرهنگی وی بود. ایشان در تحلیل خدمات این تبار به رشد و اعتلای فرهنگ اسلامی در ایران چنین میگوید: «در دوران کودکی در اصفهان، به مدرسه هدایت در خیابان نشاط، اول کوچه موحدیان میرفتم که مدیر آن مرحوم حجتالاسلام والمسلمین حاج شیخ عباسعلی اسلامی بود. هنوز بعد از سالها جای آن مدرسه و حال و هوای آن را از یاد نبردهام. پدرم هم با مرحوم حاج شیخ عباسعلی اسلامی رفاقت داشتند و من از این طریق هم ایشان را میشناختم. آن موقع جلسهای در اصفهان تشکیل میشد که بسیاری از علمای اصفهان در آن شرکت میکردند. من همراه با پدرم به آن جلسه میرفتم و از نزدیک، مرحوم اسلامی را زیارت میکردم. پس از انقلاب هم با پسرشان مرحوم حجتالاسلام والمسلمین حاج شیخ علی اسلامی آشنا شدم و در دورهای که از شهر اصفهان، نماینده مجلس شدم و در کمیسیون فرهنگی مجلس مسئولیت داشتم، چند بار در این کمیسیون با ایشان جلسه داشتیم. در این جلسات، درباره گسترش فعالیتهای فرهنگی و نشر معارف اسلامی توسط بنیاد بعثت در خیابان سمیه که- ایشان مسئولیت آن را به عهده داشت و حمایتهای مالیای که مجلس میتوانست از این فعالیتها کند- صحبت کردیم. خود من هم چند بار با بعضی از دوستان و نمایندگان عضو کمیسیون فرهنگی، از آثار فرهنگی بنیاد بعثت بازدید و در آنجا با آقای اسلامی صحبت کردیم. بنیاد بعثت غیر از کتابهای ارزشمندی که چاپ میکرد، مجموعه ارزشمند و زیبایی از تابلوهای علمای اسلام و هنرهای اسلامی را نیز گردآوری کرده بود که هر بینندهای را جذب میکرد.
مرحوم آقای حاج شیخ علی اسلامی، در خانوادهای روحانی و فرهنگی رشد کرده بودند و پدر ایشان در زمینه توسعه معارف دینی برای تمامی اقشار به ویژه جوانان، فعالیت گستردهای داشتند. دغدغه اصلی مرحوم حاج شیخ عباسعلی اسلامی، تقویت کادر و تربیت نیرو برای گسترش فرهنگ اسلامی بود، که مآلاً به مبارزه با حکومت طاغوت میانجامید، زیرا رژیم پهلوی بیش از هر چیزی، دیانت مردم اعم از کوچک و بزرگ را نشانه گرفته بود. در فضای آموزشیای که رژیم گذشته برای گسترش فرهنگ غربی و ترویج ولنگاری ایجاد کرده بود، تشکیل مدارس جامعه تعلیمات اسلامی و کادرسازی و تربیت مربی برای تدریس معارف اسلامی، کار بسیار بزرگی بود و واقعاً در آن شرایط سنگین خفقان و حمله به مظاهر اندیشه و فرهنگ دینی، قلب خانوادههای متدین را شاد کرد. مرحوم حاج شیخ علی اسلامی نیز همه هستی و سرمایههای مادی و معنوی خود را صرف حل مشکلات فرهنگی کرد که بخشی از آن حمایت از تولید کتب و مجلات مختلف و مفید بود که برخی از آنها را خود ایشان تألیف کرده بودند. نظارت بر محتوای این تولیدات فرهنگی، کار بزرگی بود که ایشان وجهه همت خود قرار داده بودند و در این زمینه از هیچ تلاشی فروگذار نمیکردند. محتوای کتب و نشریاتی که با حمایت و تحت نظر ایشان منتشر میشدند، به خوبی اندیشه بلند مرحوم اسلامی را نشان میدهند. من خود از نزدیک، شاهد بودم که ایشان برای تحقق رسالتی که بر دوش داشتند، چگونه خود را به آب و آتش میزدند و به دلیل کسب علوم دینی و برخورداری از سلیقه مستقیم در تربیت آن در شناخت تولیدات فرهنگی صحیح و مناسب، صاحبنظر بودند.
مرحوم اسلامی پس از پیروزی انقلاب اسلامی نیز در جهت ترویج آرمانهای انقلاب، افکار و اهداف امام راحل و حضرت آقا از هیچ تلاشی فروگذار نکردند و در این زمینه فعالیتهای گستردهای کردند. اواخر عمر هم در راستای همان اهداف و آرمانها، بحث نهجالبلاغه را دنبال میکردند. من، چون خود علاقهمند به گسترش فرهنگ نهجالبلاغه بوده و هستم و بسیاری از خطبههای نهجالبلاغه را حفظم، گاهی با مرحوم اسلامی در این زمینه بحث میکردم. متأسفانه در برخی از کتابهایی که منتشر میشوند، اصلاً حرفی از امام و انقلاب و مسائل و معارف اسلامی نیست، بلکه اشخاص میخواهند در آنها خودشان یا گروه و حزبشان را معرفی و ترویج کنند، ولی مرحوم اسلامی در همه زندگی خود، دغدغه حضور اسلام در عرصههای مختلف زندگی را داشت و همه زندگیاش را وقف مبارزه با فرهنگ بیگانه و جریانات انحرافی کرد و حقیقتاً به عنوان یک مجاهد انقلابی، لحظهای از جهاد باز نایستاد. ایشان انصافاً الگوی اخلاق اسلامی، بسیار خوشرو و خوشخلق بودند. چهره گشاده و متبسمی داشتند و من هرگز عصبانیت ایشان را ندیدم. از اینکه دولتها به مسائل فرهنگی اهمیت نمیدادند، زجر میکشیدند! میتوانم بگویم ایشان تقریباً تمام صفاتی را که امیرالمؤمنین (ع) در باب خُلق مؤمن به آنها اشاره میکنند، در خود داشتند. بسیار خوشفکر، صبور، فروتن و صاحب اندیشه و تفکر عمیق و بالایی بودند. ذرهای تکبر و خودبینی، در وجود ایشان راه نداشت. تواضع بیبدیل ایشان در کنار حسن خُلقشان از ایشان شخصیتی محبوب و دوستداشتنی ساخته بود. به نظر من مرحوم اسلامی یک سرباز بسیار صادق و با اخلاص امام زمان (عج) بودند و انسان واقعاً از مصاحبت با ایشان لذت میبرد و خسته نمیشد. بنده بارها در بنیاد بعثت، خدمت ایشان میرسیدم و تا جایی که میتوانستم و از دستم برمیآمد، به ایشان کمک میکردم. خداوند انشاءالله آن بزرگوار را رحمت کند و آثار و برکات ایشان را گسترش بدهد.»
دغدغه این تبار، گسترش فرهنگ و معارف اصیل اسلامی بود
حجتالاسلام والمسلمین محمدتقی رهبر علاوه بر نسبت سببی با خاندان اسلامی، در زمره همکاران زندهیاد حاج شیخ علی اسلامی در بنیاد بعثت به شمار میرود. وی در خلال این همکاری، ریاست مؤسسه نهجالبلاغه- که برای تبلیغ معارف این صحیفه شریفه و از سوی بنیاد بعثت تأسیس شد- را پذیرفت و تا هم اینک نیز به خدمت در آن اشتغال دارد. وی نقش خاندان اسلامی در توسعه فرهنگ اسلامی و شیعی در تاریخ معاصر ایران را به شرح ذیل تحلیل میکند: «بنده از همان زمانی که در حوزه علمیه بودم، کار فرهنگی را شروع کردم و مدتی در اصفهان و تهران در چند دانشگاه تدریس میکردم. همکاری بنده با مرحوم آقای اسلامی (رحمهالله) از بنیاد بعثت در بیش از ۴۰ سال قبل شروع شد. تاکنون در این بنیاد، در زمینه تألیف و ترجمه کتب مذهبی، زیاد کار شده و در این اواخر هم تصمیم گرفتیم به طور جدی روی نهجالبلاغه کار کنیم. البته آشنایی بنده با ایشان به بیش از ۵۰ سال قبل برمیگردد. در واقع یک جور قوم و خویشی سببی هم داشتیم. در یک کلام دغدغه اصلی مرحوم اسلامی در حوزه فعالیتهای فرهنگی، گسترش فرهنگ و معارف اصیل اسلامی و نشر فرهنگ اهلبیت (ع) بود. همچنین ایشان به مسلمانان سایر کشورها از جمله هند، پاکستان، افغانستان، لبنان و... هم میاندیشیدند و معتقد بودند باید برای آنها هم محتواهای اصیل اسلامی را تولید کرد. به همین دلیل، بنیاد بعثت کتب اسلامی ارزشمندی را به ۲۰ زبان ترجمه و منتشر کرد. موضوع اکثر این کتابها، فرهنگ اهلبیت (ع) بود و ایشان روی این موضوع تمرکز خاصی داشتند. مرحوم اسلامی امید و توکل زیادی داشتند. همیشه میگفتند: «همین که حرص و جوش میخوریم و دلمان میخواهد کارها به نحو احسن انجام شوند، دغدغه شریفی است و ارزش دارد، انشاءالله که مقبول امام زمان (عج) هم قرار میگیرد.» ایشان با نشاط، امید و عشق فراوان کار میکردند و ایمان داشتند اگر در کار اخلاص وجود داشته باشد، اهل بیت (ع) کمک میکنند.
در سال ۹۴، در بنیاد بعثت تصمیم گرفته شد مؤسسه نهجالبلاغه به شکل متمرکز روی این اثر گرانبها -که پرداخت بدان مهمترین دغدغه مرحوم اسلامی بود- کار کند. البته پیش از آن بزرگانی، چون شهید آیتالله بهشتی، آیتالله مکارم شیرازی و... هم در این زمینه کار کرده بودند، ولی در این مؤسسه تلاش میشود نهجالبلاغه از داخل قفسههای کتاب وارد زندگی مردم شود و فرمایشات امیرالمؤمنین (ع) به صورت الگوی عملی جامعه اسلامی دربیاید. مرحوم اسلامی از من خواستند این مسئولیت را به عهده بگیرم و من هم با کمال میل پذیرفتم و لذا از سال ۹۴ این همکاری شروع شد. کتابها و جزواتی هم در این زمینه منتشر شدهاند، یعنی استخراجی موضوعی با تکیه بر مطالب کاربردی در زمینههای تعلیم و تربیت، اقتصاد، سیاست، مدیریت، نحوه حکومتداری و... انجام شده است. مرحوم آقای اسلامی تا قبل از سال ۹۴ در این زمینه فعالیتهایی کرده و تألیفاتی را منتشر کرده بودند، اما در سال ۹۴ به شکل جدی، روی نهجالبلاغه متمرکز شدند. در این راستا ما به مدیریت و علمای حوزه علمیه قم و رؤسای دانشگاهها مراجعه کردیم و با شورای عالی انقلاب فرهنگی، مکاتباتی انجام دادیم. خوشبختانه حرکتهایی در این زمینه صورت گرفتهاند، از جمله همایش بزرگی که به مناسبت چهاردهمین قرن شهادت امیرالمؤمنین (ع) به شکل باشکوهی در اصفهان برگزار شد. در آن همایش، روی تلاش و کار بیشتر در مورد نهجالبلاغه تأکید شد. به هرحال، مرحوم آقای اسلامی تا پایان عمر، در این زمینه دغدغه زیادی داشتند. امیدوارم این حرکت ادامه پیدا کند. به عنوان یک نمونه عملی، در یکی از مدارس قدیمی حوزه اصفهان، کار روی نشر فرهنگ نهجالبلاغه انجام میشود و حوزویان و دانشگاهیان، در آن مشغول فعالیت هستند. در اینجا و به عنوان معترضه باید عرض کنم در دانشگاههای ما خبری از معارف قرآنی و نهجالبلاغه نیست، در حالی که اینها اساسنامهها و مرامنامههای اصلی اداره یک کشور اسلامی هستند. جرج جرداق مسیحی میگوید من نهجالبلاغه را بیش از ۲۰۰ بار خواندهام! مسیحی دیگری میگوید اگر امروز شخص امیرالمؤمنین (ع) تدریس میکردند، صدها پروفسور و استاد پای درس ایشان مینشستند! مسیحیان دانشور درباره نهجالبلاغه، اینگونه اظهارنظر میکنند و آن وقت نظام آموزشی ما - که بیش از ۴۰ سال است که داعیهدار فرهنگ اسلامی است و میخواهد حکومت علوی را به دنیا بشناساند- از کنار این گنجهای ماندگار، اینگونه عبور میکند! در دانشگاههای ما، دروس انسانی غرب تدریس میشوند. متأسفانه مکتب، سیره و سیاست اهل بیت (ع) در عرصه فرهنگی ما، مهجور مانده است! اگر ما مدیرانی را با شیوهنامه امیرالمؤمنین (ع) تربیت کرده بودیم، امروز جامعه ما در زمینههای مختلف، گرفتار این همه معضل نبود! مدیری که با فرهنگ قرآن و نهجالبلاغه تربیت میشود و شکل میگیرد، گرفتار رانت و خرید و فروش ارز و دلار و سکه نمیشود! در این زمینه ائمه جماعات و جمعه هم کوتاهی میکنند. باید در همه مساجد و نیز مراکز علمی و فرهنگی، نهجالبلاغه تدریس شود. این کارها کم و بیش انجام میشوند، اما به صورت مستمر و جریانی نیستند! باید جریان تدریس نهجالبلاغه و کاربردی کردن آن در آموزش نوجوانان و جوانان، به ویژه در فضای مجازی شکل بگیرد تا این آموزشهای سرنوشتساز، در متن جامعه نهادینه شود. به هرحال مرحوم آقای اسلامی از ۴۰ سال پیش، کار روی نهجالبلاغه را شروع کرده بودند و در این راه، وقت و مال خود را بیدریغ صرف میکردند. ایشان ابداً در قید مادیات نبودند و یک زندگی ساده طلبگی داشتند. پدر ایشان با بنیانگذاری جامعه تعلیمات اسلامی، در واقع نوعی انقلاب فرهنگی را به وجود آوردند! در دوران رضاخان و فرزندش محمدرضا، با همت بزرگانی، چون ایشان، مدارس دینی خوبی تأسیس شدند که فارغالتحصیلان آنها جزو زبدهترین مدیران کشور شدند. به عنوان کلام آخر باید عرض کنم برخی مسئولان دستگاههای فرهنگی ما در غفلت به سر میبرند! ما میخواهیم به دنیا، نمونه یک حکومت دینی شیعه را نشان دهیم. بنده منکر پیشرفتهایی که در زمینههای مختلف در این کشور شدهاست، نیستم، اما هنوز به امیرالمؤمنین (ع) خیلی بدهکاریم! همچنین به خون شهدا و کسانی که برای حفظ حریمها و حرمها ایثار کردند. ما به سلیمانیها و حججیها بدهکاریم! در خاتمه سخن امیدوارم بنیاد بعثت و همکاران آن به فعالیتهای گذشته، با جدیت و وسعت بیشتری ادامه بدهد و مسئولان هم از این مرکز فرهنگی کارآمد، حمایتهای لازم را داشته باشند.»
پدر و فرزند در تمامی زندگی خویش دغدغه خدمت داشتند
آیتالله سیدیوسف طباطبایینژاد نماینده ولیفقیه و امام جمعه اصفهان از دوران تحصیل در نجف با زندهیاد حجتالاسلام والمسلمین حاج شیخ علی اسلامی آشنا شد و تا پایان حیات آن مرحوم، در جریان تلاشهای فرهنگی وی در بنیاد بعثت قرار داشت. او در توصیف شخصیت آن دوست قدیمی و پدر ارجمندش چنین آورده است: «در آغاز سخن، بهتر میبینم درباره منش و خدمات مرحوم حجتالاسلام والمسلمین حاج شیخ عباسعلی اسلامی، نکاتی را ذکر کنم. ایشان بسیار خوشبیان و از منبریهای زبردست بودند و منبرهای بسیار پرمحتوایی داشتند. علاوه بر این، اولین مدارس اسلامی در ایران را این بزرگوار پایهگذاری کردند. بسیاری از فارغالتحصیلان این مدارس، افراد کارآمد، نمونه و بسیار مفیدی هستند. راهاندازی این مدارس در تهران و شهرستانها کار بسیار دشواری بود و در آن شرایط، قدمی بزرگ به شمار میرفت، چون اساساً رژیم پهلوی با هر حرکتی که کمکی به ترویج و گسترش معارف اسلامی میکرد، مخالف بود و به هر وسیله ممکن مانعتراشی میکرد. این مدارس اسلامی در چنین شرایطی عمل میکردند. در این مدارس دخترها و پسرها، با معارف و احکام و اصول اسلام آشنا میشدند و دروس اسلامی به آنها آموزش داده میشد. دختران دانشآموز از کودکی با حجاب و فلسفه آن آشنایی پیدا میکردند. به هرحال مرحوم حاج شیخ عباسعلی اسلامی، انسان بسیار دلسوز و خدمتگزاری بود و دلش میخواست در آن شرایط خراب، هر کار مفیدی که از دستش برمیآید، برای تقویت فرهنگ اسلامی جامعه انجام بدهد و به نظر من، بسیار هم موفق بود. ایشان چند پسر و دختر داشت که بعضی از پسرها از جمله فرزند بزرگوارشان یعنی مرحوم حجتالاسلام والمسلمین حاج شیخ علی آقا اسلامی، روحانی شدند. بنده با آقای آشیخ علی آقا در نجف اشرف، در مدرسه مرحوم سیدمحمدکاظم یزدی آشنا شدم. حجره ایشان در کنار حجره من بود و زیاد با هم مراوده داشتیم. در قسمتی از درس کفایه هممباحثه بودیم. ایشان بسیار متدین و سلیمالنفس بود و از صمیم قلب، دلش میخواست برای اسلام کاری انجام دهد و در این زمینه، دقیقاً مثل پدرش بود. از همان دوره طلبگی، چنین افکاری را در ذهن داشت و برای خدمت به مردم، برنامهریزی میکرد. بعدها هم که به تهران آمد، بنیاد بعثت را بنا نهاد. من چند بار در این بنیاد به ملاقات ایشان رفتم و میدیدم که چگونه در زمینه ترویج معارف دینی و انتشار کتب اسلامی به زبانهای مختلف دنیا اهتمام دارد و زحمت میکشد. دغدغه همیشگی ایشان این بود که کار مؤثر و مفیدی را انجام دهد. تا آخر عمر هم در زمینه گسترش نهجالبلاغه و معارف شیعه، زحمات فراوانی را متحمل شد. ایشان به شهرهای مختلف سفر میکرد تا افراد و گروههای مستعد را به راهاندازی مؤسساتی برای انتشار فرهنگ نهجالبلاغه تشویق کند. در روایات است که حضرت رضا (ع) فرمودند رحمت خدا بر کسی باد که امر ما را احیا کند. سؤال شد چگونه میتوان این کار را انجام داد؟ فرمودند کسانی که علوم ما را یاد میگیرند و به دیگران آموزش میدهند. به نظر من مرحوم اسلامی، یکی از مصادیق این روایت بود و امیدوارم دعای حضرت رضا (ع) شامل حال ایشان شود، چون ایشان هر امکان و توانی را که داشت، چه به صورت مکتوب و چه شفاهی برای مردم بیان میکرد. به هرحال، مرحوم اسلامی، انسانی شریف و خوشنفس بود. ایشان قبل از انقلاب به علاقهمندان امام و پیروان خط ایشان کمک میکرد. پس از پیروزی انقلاب هم همواره در خط و مسیر امام و رهبری حرکت میکرد و اگر کسی مشکلی داشت، در رفع آن میکوشید. امیدوارم خدای متعال ایشان را مشمول دعای حضرت رضا (ع) قرار دهد و رحمت و مغفرتش را شامل حال ایشان گرداند.»