سرویس بین الملل جوان آنلاین: ریاست جمهوری دونالد ترامپ بیشک دورهای پرهرج و مرج در سیاست خارجی امریکاست. خروج امریکا از پیمانهای گوناگون بینالمللی اقتصادی، سیاسی، امنیتی و نظامی تنها بخشی از این هرج و مرج است که نشان داد شعار «اول امریکا»ی ترامپ نتوانست امریکا را به دوران اوج دهههای ۵۰ و ۶۰ قرن گذشته بازگرداند، بلکه آن را چنان به انزوا کشاند که حتی متحدین سنتی هم حاضر نشدند در مسائل اساسی بینالملل در کنارش بایستند. شکست دولت ترامپ برای تمدید تحریم تسلیحاتی سازمان ملل علیه ایران و بازگرداندن سریع تحریمهای این سازمان نماد بارز و واضحی از این انزوای کامل امریکا بود، زیرا بریتانیا، فرانسه و آلمان به عنوان سه متحد سنتی امریکا با صدور بیانیههایی، به صراحت در مقابل آن ایستادند. شاید تصور شد که انزوای امریکا با رفتن ترامپ به پایان خود رسیده و دولت جو بایدن دوباره این کشور را به وضعیت سابق بازمیگرداند، اما این تصوری غیرواقعبینانه از وضعیت امریکا بعد از ترامپ است و باید گفت رفتن ترامپ به معنای از بین رفتن میراث او نیست. بهرغم تمام تلاشهای بایدن، میراث ترامپ کماکان بر امریکا سایه خواهد انداخت.
بازگشت به پیمانهای بینالمللی
ترامپ در طول این چهار سال امریکا را تقریباً از تمامی پیمانهای مهم بینالمللی خارج کرد. او این کار را به راحتی با امضای فرامین ریاست جمهوری انجام داد و حالا مسئله این است که آیا بایدن میتواند با صدور فرمانهایی دوباره امریکا را به آن پیمانها بازگرداند؟ شاید تصور شود رئیسجمهور امریکا قدرت انجام این کار را دارد، اما قدرت او در مورد پیمانهایی که ترامپ خط قرمز روی آنها کشید یکسان نیست، نمیتواند در مورد همه آنها به یک نحو عمل کند و مشکل را با فرمان اجرایی حل کند. شاید بازگشت به پیمان اقلیمی پاریس راحتترین کاری باشد که از بایدن برمیآید ولی واقعیت این است که امریکا با فرمان ترامپ از این پیمان خارج شد، اما این به معنای خروج تمام ایالتهای امریکا از این پیمان نبود چراکه برخی از ایالتها از جمله ایالتهای مهم کالیفرنیا، نیویورک و واشنگتن به این پیمان پایبند ماندند و فرمانداران آنها در بیانیه مشترکی اعلام کردند: «اگر ترامپ میخواهد در این تلاش انسانی خطیر غایب باشد، کالیفرنیا و دیگر ایالتها از حرکت بازنخواهند ایستاد.»
برخی دیگر از پیمانهای بینالمللی وضعیت کاملاً متفاوتی دارند و ترامپ با خروج از آنها، یا باعث از بین رفتنشان شد یا اینکه بایدن با بازگرداندن امریکا به آنها نمیتواند امریکا را به شرایط قبل بازگرداند. قرارداد تجارت آزاد امریکای شمالی مشهور به نفتا (NAFTA) را ترامپ نابود کرد و قرارداد تازهای به نام توافق امریکا، مکزیک و کانادا (USMCA) جایگزین آن کرد، اما باید دید که دو کشور دیگر بعد از ترامپ حاضر به ادامه آن خواهند بود زیرا تحت فشار تهدید و تحریم ترامپ، به آن رأی دادند. پیمان منع موشکهای هستهای میانبرد نیز در دوران ترامپ با خروج او نابود شد و معلوم نیست بایدن بتواند پیمانی جایگزین آن برای کنترل تولید و آزمایش این موشکها به دست بیاورد. دو پیمان مهم اقتصادی ترنسپاسیفیک و ترنسآتلانتیک نیز وضعیت مشابهی دارند به خصوص اینکه نزدیک شدن چین و اتحادیه اروپا به توافق نهایی سرمایهگذاری، موقعیت امریکا را در هر دو پیمان به شدت تضعیف کرده است. لازم به ذکر است چین سال گذشته میلادی به برکت جنگ اقتصادی ترامپ با اتحادیه اروپا توانست امریکا را پشت سر بگذارد و برای نخستین بار در جایگاه بزرگترین شریک تجاری اتحادیه اروپا بایستد.
اعتماد جامعه جهانی
ترامپ برای تحقق شعار اول امریکای خود فقط امریکا را از پیمانهای بینالمللی خارج نکرد. او تحت لوای این شعار، رویکرد یکجانبهگرایی افراطی در پیش گرفت که نتیجه آن فاصله گرفتن از امریکا، نه تنها در میان کشورهایی است که با آن در رقابت هستند بلکه در میان کشورهای اروپایی است که از جنگ جهانی دوم به این سو تکیه به آن داشتند. ولفگانگ ایسینجر دیپلمات ارشد آلمانی که از ۲۰۰۸ ریاست کنفرانس مهم امنیتی مونیخ بوده، در مصاحبه دسامبر با یان برمر، استاد دانشگاه اسنتفورد، دولت بایدن را فرصت بسیار بزرگ و فوقالعادهای برای بازگشت اعتماد بین دو سوی آتلانتیک میداند، اما با وجود این، هشدار میدهد که نباید در این زمینه بیش از حد خوشبین بود. هشدار او به تردیدی جدی برمیگردد که حالا اروپاییها نسبت به تعهد امریکا به امنیتشان دارند و میگوید رهبران اروپایی برای پنج، شش یا حتی هفت دهه اعتقاد راسخی داشتند که امریکا برای دفاع از امنیت آنها حضور خواهد داشت و چتر حمایتی خود را چه امنیتی و چه هستهای، بر فراز اروپا میگسترداند و این رویکرد تا ابد استمرار خواهد داشت. چهار سال دولت ترامپ تردیدهای جدی در این رویکرد ایجاد کرد. به نظر او «چنین تردیدی هرگز به صورت کامل برطرف نخواهد شد، چون اروپاییها ابله نیستند، بله امروز ممکن است یک دوره ماه عسل با بایدن شکل بگیرد، اما آیا تضمینی وجود دارد که چهار سال دیگر رأیدهندگان امریکایی یک رئیسجمهور دیگر مشابه دونالد ترامپ را انتخاب نکنند و ما دوباره به همان نقطه قبل برگردیم، جایی که دیگر خبری از پیمان آب و هوایی نیست، خبری از برجام نیست و دیگر همکاریهای امنیتی به شکل دائم انجام نمیشود.» شکی نیست سخنان او بازتابی از نگاه امروز اروپا به امریکاست چنان که صدر اعظم آلمان در نوامبر ۲۰۱۹ گفته بود: «امریکا غیرقابل اعتماد و غیرقابل اتکاست.»
تغییر قواعد بازی
پرسش ایسینجر در مورد آینده سیاسی امریکا یک پرسش جدی است؛ آیا تضمینی وجود دارد که چهار سال آینده کسی مشابه ترامپ رئیسجمهور امریکا نشود؟ نه تنها چنین تضمینی وجود ندارد بلکه حتی تضمینی نیست که خود ترامپ رئیسجمهور نشود. باید توجه داشت که ترامپ با تمام فجایعی که در این چهار سال برای جامعه جهانی به وجود آورده بود، شکست سختی از رقیبش جو بایدن نخورد. اگر بایدن با ۸۱,۲۳۸,۴۸۵ رأی در انتخابات سوم نوامبر پیروز شد، ترامپ هم توانست ۷۴,۲۲۳,۷۴۴ رأی به دست بیاورد؛ یعنی کمی بیشتر از هفت میلیون رأی. این اختلاف در حالی به دست آمد که دموکراتها از تمامی ابزار موجود و مهمتر از همه، همهگیری ویروس کرونا و تلفات جانی و مالی آن برای حمله به ترامپ استفاده کردند. آمارهای اقتصادی نشان میدهد همهگیری تمامی دستاوردهای سه سال اول ریاست جمهوری ترامپ را به باد فنا داده بود. در واقع، ترامپ تنها به چند ده هزار رأی بیشتر نیاز دارد تا با تغییر در آرای دستکم چند ایالت مثل جرجیا، پنسیلوانیا و آریزونا بتواند پیروز انتخابات شود. بنابر این، نه تنها او بلکه هر کس دیگری شبیه او میتواند با رویکرد پوپولیستی، امید به پیروزی در چهار سال بعد داشته باشد. این امید با توجه به تغییر در قواعد بازی توجیهپذیر است که ترامپ از ابتدای ۲۰۱۶ در عرصه سیاست امریکا ایجاد کرده است. برای مثال، روزنامهها و آژانسهای خبری بزرگ امریکا نظیر واشنگتنپست، نیویورک تایمز، لسآنجلس تایمز، شیکاگو تریبون، سیانان، سیبیاس، سیبیاو، سیآنبیسی و دهها روزنامه و رسانه خبری دیگر سالها محل ارتباطات حاکمیت با مردم این کشور بود تا از این طریق افکار عمومی آنها را شکل داده و رضایت مردمی برای سیاستهای داخلی و خارجی خود کسب کنند. ترامپ این قاعده را بههم زد، به صورت علنی با این رسانهها درافتاد و از شبکههای اجتماعی به خصوص توئیتر برای ارتباط با مخاطبان خود استفاده کرد. او در توئیتر حدود ۸۶ میلیون دنبالکننده داشت که هر روز صبح منتظر خواندن پیامهایش بودند. ترامپ با این روش رابطه مستقیمی با هوادارانش برقرار کرده بود بدون دخالت رسانههای سنتی تا تأثیر تخریبی بر پیامهایش و باور طرفدارانش به این پیامها نداشته باشند. بیشک، حادثه ششم ژانویه و حمله هواداران امریکا به کنگره محصول این رابطه بود و نشان داد که تغییر قواعد بازی میتواند به چه نتایج غیرمنتظرهای ختم شود. بنابر این، پایان چهار سال ترامپ به معنای پایان حضور فردی پوپولیست نظیر ترامپ در رأس حاکمیت امریکا نیست. میراث او میتواند در چهار سال بعد باعث راه یافتن مجدد او یا فردی مثل او به کاخ سفید شود.