سرویس فرهنگ و هنر جوان آنلاین: بحرانی که در فیلم وجود دارد میتواند گره محکمی برای درام باشد، اما این اثر پتانسیل لازم را برای روایت ندارد و نمیتواند در چارچوبی تازه به موضوع اجتماعی بپردازد. جمشیدیه در بیشتر لحظات درجا میزند و موضوعش نمیتواند متقاعدکننده باشد، عناصر درام به مبتدیترین و شلختهترین شکل ممکن کنار هم چیده شده و کارکرد این عناصر برای مخاطب نمیتواند جذاب باشد. فیلم دوست دارد دغدغهمند باشد، اما این دغدغه تبدیل به شعارهای گلدرشت شده است. قصه آنقدر کمجان و تصنعی است که نمیتوانیم کار انسانی ترانه را باور کنیم، فیلمساز اعتقاد دارد فیلم اخلاقی ساخته، اما استفاده از عنصر اخلاق روایت را شعاری کرده است.
از سکانس دادگاه به بعد فیلمساز با خیال راحت پشت شعارهایش مخفی میشود و ادعا میکند فیلمش اخلاقگراست، اما این اخلاقگرایی تنها در دیالوگهای ضعیف و پوشالی جا گرفته است، به همین جهت مخاطب، فیلم را پس میزند. سکانس اول را با سکانس آخر مقایسه کنید، نوع بیان ترانه از وقوع یک اتفاق تناقض شدیدی دارد؛ در سکانس کافیشاپ جریان مشاجره را با نوعی گویش منفعتطلبانه تعریف میکند و سکانس آخر اشک میریزد و از حقوق شهروندی و آنارشیسم میگوید که برای دهانش گنده است، اضافه کنید که ترانه و امیر یک تیپ سادهاند؛ زن و شوهری که ما هیچ چیز از آنها نمیبینیم، جز چند دیالوگ عاشقانه. هیچ کدام از آدمهای فیلم غیر از همسر احمد کارکردی ندارند؛ نه وکیل ترانه و نه خانواده آنها، پس حضورشان چه اهمیتی دارد؟
یلدا جبلی شهامت نشان دادن قصاص را ندارد، به این جهت فیلم نمیتواند کارکرد اخلاقی داشته باشد، چراکه پایان فیلم اتفاقاً ضداخلاق است، به طوری که فیلمساز به مخاطب میگوید اگر روزی در خیابان با کسی دعوا کردی و او را به صورت عمد به قتل رساندی، نگران نباش خانواده مقتول رضایت خواهند داد! این نگرش به شدت برای جامعه خطرناک است.
زوج کمیلی و بهرامی در این فیلم نتوانستهاند موفقیت حضور در فیلم «ایتالیا ایتالیا» را تکرار کنند. شما را ارجاع میدهم به سکانس دادگاه که بهرامی و کمیلی چگونه دیالوگ میگویند و چگونه واکنش نشان میدهند. نوع بازی در این گونه از فیلمها به شدت مهم است، اما در جمشیدیه هیچ بازی خاصی نمیبینیم، گریه و عصبانیت هیچ نشانه خاصی برای کاراکتر ایجاد نمیکند.
در اجرا هم نکتهای به چشم نمیآید، به طوری که فیلمساز برای بخش ساختاری هیچ تمهیدی تدارک ندیده و با این علم که داستان ملودرام اجتماعی است و نیازی به فرم خاصی نیست، سراغ فیلمبرداری رفته است. فیلم مشحون از نماهای اضافه است. تمامی نماهای پدر امیر را حذف کنید، خللی به فیلم وارد نمیشود.
سکانس دادگاه و دیالوگها حوصله سربر است. یک سکانس در فیلم وجود دارد که پسر و دختر احمد از پدرشان یاد میکنند، پایان آن سکانس کات میخورد به امیر و بابک که در حال مشاجره هستند و بدگویی نسبت به خانواده احمد! به شدت نابلدی فیلمساز معلوم میشود.
جمشیدیه تدوین مجدد شده، اما همچنان فیلم با ضعف محتوا و ساختار مواجه است. متأسفانه در این برهه زمانی اکران آنلاین فیلمهایی مثل جمشیدیه بیشتر مردم را افسرده میکند.