سرویس حوادث جوان آنلاین: ۳۱دیسال ۹۸، مأموران کلانتری۱۰۸ نواب از مرگ مشکوک مرد سالخوردهای در خانهاش باخبر و راهی محل شدند. جسد متعلق به سلمان ۸۰ساله بود که از طبقه سوم ساختمان مسکونیاش به پایین سقوط کردهبود.
با انتقال جسد به پزشکی قانونی، همسر سلمان که در محل حضور داشت، مورد تحقیق قرار گرفت. او در توضیح به مأموران گفت: «دو پسر دارم که یکی از آنها به نام نوید بیکار است و در طبقه اول این ساختمان زندگی میکند. من هم با شوهرم در طبقه دوم ساکن بودیم. مدتی بود نوید اصرار میکرد خانه را بفروشیم و پول آنرا به او بدهیم تا یک کاسبی راه بیندازد. سر همین موضوع او با پدرش درگیر شد و در آن درگیری نوید دست پدرش را شکست، طوری که مجبور شدیم دستش را گچ بگیرم. خلاصه اذیت و آزارهای نوید ادامه داشت تا اینکه چند روز پیش شوهرم متوجه شد نوید کارت عابرش را برداشته و یک گوشی گرانقیمت خریدهاست. همین بهانهای شد تا آنها دوباره درگیر شوند و نوید تلفن همراهی که خریده بود را به قیمت پایینی بفروشد.»
وی ادامه داد: «این کار نوید بهانه درگیری دیگری شد و بعد از آن درگیری او از خانه بیرون رفت. شوهرم بعد از رفتن نوید در را قفل کرد تا اینکه ساعتی قبل پسرم پشت در آمد و متوجه شد در حیاط قفل است. او عصبانی شد و شروع به داد و فریاد کرد. سلمان به خاطر اینکه آبرویش پیش همسایهها نرود، قفل در حیاط را باز کرد و نوید وارد خانه شد. من مشغول کارهای خانه بودم که سر و صدای آنها را شنیدم سپس متوجه شدم به پشت بام رفتهاند. احتمال میدهم پسرم قصد داشت پدرش را کتک بزند به همین خاطر شوهرم مجبور شده بود به پشت بام فرار کند. دقایقی نگذشت که صدای مهیبی شنیدم و متوجه شدم شوهرم به پایین سقوط کرده است.»
با ثبت این اظهارات، نوید ۲۵ساله بازداشت شد. او در بازجوییهای قتل پدرش را انکار کرد و مدعی شد پدرش خودکشی کردهاست. با ادعای مرد جوان، مأموران در بررسیهای بیشتر از محل حادثه و اعلام نظر کارشناسان پزشکی قانونی، فرضیه خودکشی را رد کردند و دریافتند مرد سالخورده به قتل رسیده است.
به این ترتیب کیفرخواست علیه نوید ۲۵ساله به اتهام قتل عمد صادر شد و پرونده با اعلام رضایت دختر مقتول به دادگاه کیفری یک استان تهران فرستاده شد.
متهم در اولین جلسه رسیدگی که در شعبه دوم دادگاه تشکیل شد، بعد از اعلام رسمیت جلسه در جایگاه قرار گرفت. او با انکار جرمش در شرح ماجرا گفت: «قبول دارم با پدرم اختلاف داشتم، اما راضی به مرگش نبودم. آن روز وقتی با پدرم درگیر شدم از خانه بیرون رفتم تا کمی آرام شوم، اما وقتی به خانه برگشتم متوجه شدم آنها در حیاط را قفل کردهاند. این شد که عصبانی شدم.»
متهم ادامه داد: «لحظاتی بعد پدرم در را باز کرد و من وارد خانه شدم. پدرم از عصبانیت به طبقه بالا رفت. من هم دنبالش رفتم که دیدم خودش را از پشت بام آویزان کرده و قصد خودکشی دارد. سعی کردم دست او را بگیرم تا او را از تصمیمش منصرف کنم، اما موفق نشدم و پدرم به پایین پرت شد و فوت کرد.»
متهم در آخر گفت: «باور کنید در قتل پدرم نقشی نداشتم و او خودکشی کرده است.»
در پایان هیئت قضایی وارد شور شد.