این بازیها دیگر نخنما شده، درست مثل حنایی که دیگر رنگ ندارد، اما آقایان همچنان بیتوجه به رو شدن دستشان پیش مردم بر نمایشهای تکراری اصرار دارند! گویی کسی نمیداند چند مرده حلاجند و امروز اگر صدایشان درمیآید از چه روست.
انتقاد رسانهها را جوسازی و شلوغبازی میخوانند برای خفه کردن صدای آن در نطفه، اما چهار روز بعد، جو را که سنگین میبینند با قیافهای حق به جانب همان حرفها را که تکتک کلماتش جوسازی خوانده شده بود کنار هم میچینند برای تحویل دادن به مردم. این هم مد تازه آقایان است برای انداختن توپ به زمین دیگران و شانه خالی کردن از زیر بار مسئولیت، اما دیگر دستشان چنان برای مردم رو شده که کمتر کسی فریب بازیهایشان را میخورد.
داستان نقل حرفهای مرتضی فلاح، مدیرکل امور حقوقی وزارت ورزش است که بر لزوم نظارت هرچه بیشتر از سوی تمامی دستگاههای ذیصلاح تأکید دارد و مدعی است که وزارت ورزش نیز تأکید دارد که عقد قرارداد برای باشگاهها باید بهگونهای باشد که اختیار عمل به بازیکن و مربی هدیه نشود و مدیریت صحیح باشگاهها بتواند امور مربوط به قراردادها را پیش ببرد. حرفهایی که تحلیلهای انتقادی هر روزه رسانههاست و دغدغه اصحاب رسانه که سالهاست به هر روش ممکن آن را فریاد میزند، اما مصداق نرود میخ آهنین در سنگ را دارد مقابل گوشهای ناشنوای آقایان مسئول و حالا همین حرفها را که همواره سیاهنمایی رسانه خوانده میشود چنان با آب و تاب نقل میکنند که گویی تغییری حاصل شده و قصدی برای تغییر وجود دارد.
اصل حرف منطقی است و اصولی و مو لای درزش نمیرود. این همان مطالبهگری رسانههایی است که سالها با هزار و یک قلم به رشته تحریرش درآوردند تا شاید به گوشه تریج قبای آقایان بربخورد، اما چه میشود که امروز همانها که خود متهمان ردیف اول هستند در این مورد میشوند سخنوران قهار و حرفهای خودمان را به خودمان تحویل میدهند!
وزرات ورزش چطور وقتی خودش متهم ردیف اول عدم نظارت بر کار همین باشگاههاست که نمونه واضح آن بیبند و باریهای مالی و مدیریتی در پرسپولیس و استقلال است که البته انتصاب خود این آقایان بوده، امروز دایه مهرمانتر از مادر میشود که باید نظارت کرد و از لزوم اهمیت آن میگوید. وزارت ورزش چطور میتواند زبان به نصیحت باز کند که مدیران باید بهگونهای قرارداد ببندند که همه چیز به سود مربی و بازیکن تمام نشود، وقتی خود به عنوان یک پای قرارداد فاجعهبار ویلموتس، متهم است. قراردادی که افتخار وزارت دخالت در آن و گنجاندن بندی شاهکار بود که آخرش فاجعهای تکرار نشدنی را رقم زد.
نه، این بازیها دیگر تکراری شده و حنای آقایان دیگر رنگی ندارد. دیگر نمیتوان با روخوانی دلواپسیهای بجا و بحق رسانهها از صف متهمان گریخت و خود را در بین دلواپسان جا داد!
امروز دم زدن آقایان از لزوم اهمیت نظارت بر عقد قراردادها و سخنوری کردن از ضرورت ایجاد موانع برای عدم دستدرازی هرچه بیشتر به بیتالمال توهین به شعور مردم است، وقتی آقایان خود در رأس امور قرار دارند و وظیفه نظارت بر دوش خود آنهاست که سنگینی میکند.
وظیفه وزارت یا دیگر آقایان مسئول برشمردن اهمیت نظارت یا تأکید بر مقابله با حیف و میل بیتالملال نیست، وظیفه آنها دقیقاً نظارت است و کوتاه کردن دستهایی که سالهاست بر بیتالمال چمبره زدهاند و انجام دادن این وظیفه نیز به حرف یا جملهسازی قشنگ و حماسی نیست.
بله، صددرصد حق با مدیرکل امور حقوقی وزارت ورزش است و امروز دستگاه ورزش به تنهایی نمیتواند در این فضا نظارت کند و باید تمامی نهادهای مرتبط و ذیصلاح با همکاری و همافزایی، نظارت همهجانبهای داشته باشند، چراکه فساد در لایهلایه ورزش و حتی وزارتخانه و فدراسیونهایش رسوخ کرده و در چنین شرایطی نهادهای بالادستی باید آستین بالا بزنند برای زدودن فساد از چهره ورزشیها و دیگر ورزشیهایی که خود تا خرخره در این باتلاق فرو رفتهاند و نمیتوانند به تنهایی از این منجلاب خلاص شوند.
امروز اگر آقایان به صرافت آن افتادهاند که قراردادهای سراسر ایرادی را که در باشگاههای ایران بسته میشود به استیضاح بگیرند و زیر سؤال ببرند، اصحاب رسانه سالهاست که فریاد میزند فوتبال ایران هنوز آماتور است و هیچگونه آشنایی با نحوه عقد قرارداد با بازیکنان و مربیان ندارد، چه داخلی چه خارجی. البته خیلی هم دور از انتظار نیست این عدم آگاهی، وقتی مدیران و مسئولانش از هر جایی به داخل ورزش سرک میکشند. خیلی هم عجیب و غیرقابل هضم نیست این عدم آگاهی وقتی ورزش مدیرانی دارد که از شیلات گرفته تا وزارت کشاورزی، نفت و حتی مطب دندانپزشکی میآیند برای عرضاندام در آن. از چنین مدیران چه انتظاری باید داشت، جز رقم زدن فجایعی که جمع کردنی نیست، اما مسئله این است که وزارت ورزش نمیتواند در این زمینه نقاد باشد، وقتی خود بازیگردان اصلی این نمایشنامه است، چراکه این بازیها چیزی جز شگردی برای فریب افکار عمومی نیست.