
کشورهای اسلامی در سالهای اخیر پذیرای موج وسیع و پردامنهای از تبلیغات دینی به ویژه مسیحیت بودهاند. در این میان ایران اسلامی، بیشترین سهم از هجمههای این موج را دریافت کرده است.
تحقیقات انجام شده در این زمینه نشان می دهد که تلویزیونهای ماهوارهای، تبلیغات شهری، تبلیغات درشبکه های اجتماعی، تبلیغات در کلیساهای خانگی، اینترنت و اغواگران، 6 راه تبلیغ مسیحیت در ایران است. (البته پژوهش حاضر با تمرکز و توجه به موج جدید مسیحیت صهیونیستی انجام شده و جامعه مسیحیان راستین که شامل پیروان حقیقی حضرت عیسی(ع) می باشند، منظور این نوشتار نیست.)
در ایران اسلامی متاسفانه هر روز تبلیغاتی در خصوص مسیحیت و حتی ادیان غیرابراهیمی انجام می شود، اما از آنجا که اینترنت، با توجه به نقش اطلاع رسانی این تکنولورژی، از جایگاه ویژه ای در بین جوانان برخوردار است، عملا این رسانه به پایگاه بسیار مهمی برای معاندان و دشمنان جمهوری اسلامی ایران تبدیل شده است.
چند سالی است که مسیحیان در خارج از مرزهای ایران به سمت کلیساهای آنلاین سوق پیدا کرده و از این بستر برای انجام برخی مناسک دینی و بسط آموزه های خود می پردازند.
کلیساهای اینترنی در ایران از سال 2006 پا به عرصه مجازی گذاشته و به کمک این بستر امن، به یک پایگاه مجازی برای تازه مسیحیان ایران تبدیل شده است.
اما اگر به عملکرد این نوع به اصطلاح کلیساها (کلیساهای مجازی) دقت کنیم، با ابعاد پیچیده، ضد فرهنگی و حتی ضد امنیتی برخی آز آنها آشنا می شویم. هدف از بوجود آمدن این به اصطلاح کلیساها بنابر گفته مدیرانشان برطرف کردن هرگونه فشار از افراد تازه مسیحی شده است. اما این تمام ابعاد بوجود آمدن این کلیساها نیست؛ مدیران این سایتها سعی دارند با افرادی مرتبط شوند که به اشکال مختلف به اخبار و زنجیره خبری آنها کمک کنند و از طریق انتشار اخبار کذب، غلوآمیز و جهت دار سعی در تشویش اذهان عمومی نمایند.
مدیران این شبکه در ابتدای تمایل هرفرد به عضویت در این کلیسا، مشخصاتی کامل از او طلب نموده، و این مشخصات را در بانکهای اطلاعاتی خود ذخیره می نمایند. سپس با گذشت مدتی به کمک سوالاتی خاص سعی در چک کردن اطلاعات ورودی افراد عضو دارند.
افرادی که در این کلیساها عضویت دارند، باید دو روز در هفته از طریق اینترنت و در تالارهای گفتگوی «یاهو» و «پال تاک» به عبادت(!) بپردازند. بیشتر افرادی که به کلیسای مسیحی (مجازی) میپیوندند، طوطیوار به تکرار آموزههای القائی پرداخته و از حداقل اطلاعات عقیدتی برخوردارند. قابل توجه اینکه بیشتر این آموزه ها از منابع مسیحیت صهیونیستی نشأت می گیرند. (مسیحیت صهیونیستی نام جریانی از اوانجلیس های مسیحی است که تشکیل کشور یهودی اسرائیل را یکی از علائم ظهور مجدد عیسی مسیح(ع) و بلکه پیش شرط ضروری آن و نیز زمینه لازم برای تحقق طرح نجات خداوند برای زمین می دانند.)
اما فعالیتهای عبادی(!) از این دست، بعد از مدتی به گسترش تشکیلات «گروههای تبشیری» در قالب «شبکههای هرمی» می انجامد. مدیران این سایتها در طول هر جلسه به طور مکرر به افراد شرکت کننده هشدارهای حفاظتی می دهند تا این به اصطلاح تازه مسیحیان در دام نیروهای امنیتی(!) نیفتند.
این جریان که به «سازمان خدماتی جوانان مسیحی در ایران» موسوم است، پس از مدتی که به فرد ایمان آورنده اعتماد نمود، به کمک تعدادی از زنان اغواگر که به خدمت خود درآورده است، برای افراد مذکر جذابیت های جنسی فراوانی به وجود می آورد.
این سازمان برای افراد مونث عضو در این کلیسا نیز، سفرهایی را جهت رسیدن به آرامش(!) و «مدیتیشن» برگزار می کند. اما پس از طی کردن این مرحله و شکل گرفتن حس اعتماد به فرد تازه ایمان آورده، او را به «کلیساهای خانگی» و «میهمانی های شبانه» دعوت می نماید.
کلیساهای خانگی، منازلی هستند که کشیشان مسیحی یا افراد مرتد تازه جذب شده، مالکیت یا اجاره آنها را به عهده دارند. این محلها از سوی «سازمان خدماتی جوانان مسیحی در ایران» با مبالغ قابل توجهی به اجاره درمی آیند تا امورات جذب و شناسائی در آنها صورت پذیرد.
متاسفانه این اماکن که عمدتاً شاهد رجوع جوانان تازه جذب شده می باشد، به مکان های امنی جهت انجام هر گونه فعایت غیراخلاقی و ضدانسانی تبدیل شده اند. همچنین برخی کتب، لوحهای فشرده، جزوات و همینطور شبنامه و وبلاگهای اینترنتی در این اماکن تهیه، توزیع و به روز رسانی می¬شود.گفته میشود بیشترین آمار کلیساهای خانگی مربوط به شهرهای تهران، کرج و رشت است.
اما فعالیت «کلیساهای خانگی» و «کلیساهای اینترنتی» با هدف تغییر دین و القاء آموزه های خاص در جهان بینی افراد جامعه، در مرزهای ایران خلاصه نمی شود. متاسفانه در کشورهایی مانند افغانستان و تاجیکستان نیز این کلیساها با فرصت طلبی از عدم هوشیاری نخبگان این جوامع، توانسته اند هزاران جوان را به خود جذب و از آئین خود منحرف نمایند.
خوشبختانه اخیراً در ایران اسلامی با هوشیاری برخی نهادهای نظارتی، پروژه جذب و انحراف جوانان تا حد زیادی با شکست روبرو شده است، اما این مسئله برطرف کننده مسئولیت خانواده ها، نخبگان، رسانه ها و دیگر نهادهای اجتماعی نیست.