سرویس بین الملل جوان آنلاین: در بحبوحه اخبار و گزارشهای مربوط به شیوع بیماری کرونا و ترکتازی آن در پنج قاره جهان که بیشک یکی از عجایب قرن معاصر با همه مباحث و رازهای نهفته در آن از نظر نوع و زمینه، نحوه پیدایش، عملکرد و پیامدهای آن میباشد، خبری از لابهلای اخبار سیاسی و اجتماعی رسانههای جهان به نرمی عبور کرد که خیلی به آن توجه نشد و آن قانون اساسی جدید روسیه و میزان مشارکت و استقبال مردم این کشور (حدود ۷۸ درصد) به تغییرات جدید بود این تغییرات که براساس گزارش خبرگزاری رسمی مسکو (نقل از ایرنا ۲۹ /۴ /۹۹) موارد ۳۶ گانهای را شامل میشود، به نوعی بیانگر رویکردهای جدید در بازبینی و بازسازی مبانی حقوقی، ساختار و استراتژی ضوابط و مقررات اساسی کشوری است که در این سالها توانسته رفتهرفته قدرت و موقعیت پیشین خود در زمان اتحاد جماهیر شوروی سابق را بازیابد.
شاید امریکاییها در سایه استراتژی صبر و انتظار بلندمدت خود معروف به مهار دوجانبه (اثر جرج کنان) توانستند، پس از ۷۰ سال فشار سنگین سیاسی و تجاری، نابودی ساختارهای اقتصادی و اجتماعی شوروی سابق را در زمان گورباچف به نظاره بنشینند و پس از آن همانگونه که افرادی نظیر فوکویاماو هانتینگتون بیان نمودند نسخه نهایی لیبرال دموکراسی غرب را برای نظام بینالملل و بقیه جهان تجویز نمایند، اما ۳۰ سال پس از آن واقعه و با گذشت یک قرن از ظهور کمونیسم، اکنون دنیای غرب شاهد اوج گرفتن دوباره ابرقدرتی است که سعی میکند در عین تبعیت از مبانی سیاسی خود و حفظ رویکرد منافع محور، به نوعی دیگر در حوادث جهان مشارکت و تعامل نماید و در این مسیر با هدف نزدیک شدن به جریانهای اسلامی و محور مقاومت در حوزههای مهمی همچون عراق، سوریه، فلسطین دخالت نماید و عملاً در خط مقابله با جریانهای تروریستی غرب محور قرار گیرد.
رویگردانی از دینزدایی
آنچه در این مقاله بیشتر مورد توجه و امعان نظر است و متأسفانه در تحلیلهای رسانهای کمتر به آن پرداخته شد. توجه قانونگذاران و سیاستمداران روسی به برخی مبانی حقوقی و اجتماعی نظیر اشاره به نام خدا در قانون اساسی (بند ۲۳) ارج نهادن به خانواده و مسائل فرهنگ، آموزش و پرورش (بند ۳۰) تدابیر صلح در داخل و خارج کشور (بندهای ۲۱ و ۲۲) دفاع و حمایت از خانواده و ازدواج زن و مرد (بند ۱۴) بود که سالها قبل امام خمینی در پیام معروف خود به آخرین رهبر سیاسی شوروی سابق؛ یعنی گورباچف به نوعی دیگر بیان نموده بود که مشکل آن کشور، بلکه جهان در فاصله نگرفتن از رویکردهای غربی و عدم عدول از فلسفههای مادی لیبرالی و در دوری از خدا و معنویات و زدودن نقش دین و خانواده در جهان است.
امام خمینی چند سال قبل از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی سابق بهدرستی به محورهایی اشاره نمودند که سالها بعد، ضمن آنکه گورباچف علناً به آنها اذهان نمود، بعداً روسها به عینه هم آن را دیدند و امروز ملاحظه میشود که برخی مقامات فدراتیو روسیه جدید در اظهاراتشان پایبندی به ارزشهای دینی و بازگشت به خداوند و هنجارهای خانواده را از افتخارات قانون اساسی جدید این کشور مینامند. در این جا نباید تأثیرات انقلاب اسلامی و پیامهای هشدارآمیز مقامات سیاسی و انقلابی جمهوری اسلامی ایران را که در این سالها، بارها از طریق پیام و مذاکرات حضوری و در خلال دیدارها به سران روسیه ارسال و مخابره شده است، نادیده گرفت.
عموماً مردم روسیه از غنای فرهنگی و سابقه تاریخی برجستهای در اروپا و آسیا برخوردارند و از میان آنها برجستگانی، چون تولستوی برخاستهاند و از گذشته در موضوع فلسطین تا به امروز نسبت به اوضاع سوریه و جریان مقاومت نقش مثبتی برخلاف نقش ویرانگر غرب ایفا کردند. نمیتوان انکار کرد که روسیه امروز در مقایسه با روسیه گذشته بهدنبال برنامهها و اقداماتی است که میتواند در کنار تأمین منافع مالی و اقتصادی و سیاسی به برخی دیگر از کشورهایی که به خاطر مستقل بودن و آزادی در سایه تهدید و تحریم سنگین غرب به سرکردگی امریکا قرار گرفتهاند، مساعدت نماید و این تحول به هیچ عنوان مسئله سادهای به حساب نمیآید.
بازگشت به خدا در سایه کرونا
اعتقاد به خدا و توجه به نهاد خانواده بهعنوان دو محور مهم تغییر در قانون اساسی روسیه را نباید با موضوعات دیگری که بدون شک در راستای خواست و اراده ملی و منافع سیاسی این کشور در قانون اساسی جدید روسیه بهوجود آمده، خلط کرد؛ چراکه برخی اندیشمندان روس و حتی در سخنان پوتین و رهبران کنونی این کشور رگههایی از واقعگرایی و رویکردهای تحولی ملاحظه میشود که قابل مقایسه با دوران کمونیسم و خیانتها و جنایات گذشته، چه در زمان تزارها و چه در زمان کمونیستها نیست. این قول را باید در کنار برخی اتفاقات در غرب، به فال نیک گرفت؛ چراکه با شیوع بیماری کرونا و محدودیتها و تعطیلیهای بهوجود آمده در حوزههای دینی و محدودیتهای اعمال شده در مساجد و مراسم مذهبی در میان کشورهای اسلامی و ... همزمان با برخی ادعاهای مطرح شده مبنی بر کاهش تمایلات مردم به دستورات دینی و فاصله گرفتن از اعتقادات و توسلات که در نتیجه اجرای برخی پروتکلهای بهداشتی در بسته شدن مساجد و عبادتگاهها و ممنوعیت زیارت اماکن مقدس بود موج تخریب و تضعیف مبانی و اعتقادات دینی را با سؤالات جدیدی مواجه نمود و روی آوردن برخی مقامات و افراد در جامعه غربی به سمت کلیسا و دعا و تضرع در برابر خداوند و مهمتر برگزاری روز شکرگزاری و برقراری مراسم در کلیسایی با حضور رئیسجمهور امریکا و مقامات دولت ترامپ نشاندهنده توجه انسان غربی به سمت معنویات و ارزشهای دینی است که انسان را به آینده بیش از گذشته خوشبین و امیدوار میسازد.
در این شرایط میتوان امیدوار بود که در جهان کرونا زده و اوضاع آشفته بهوجود آمده، ارزشهای دیگری همچون برابری انسانها با هر رنگ و نژادی و آزادی جوامع از یوغ قدرتهای فاسد و رونق گرفتن جریان عدالتخواهی و ظلمستیزی که ریشه در دین و معنویات دارد آنگونه که امروز در ایالات متحده امریکا و به تبعیت از آن در اروپای غفلتزده در حال شیوع است، منجر به نتایج مؤثر و مثبت برای فردای جهان شود. اکنون امریکای مستکبر به خاطر دوری از ارزشهای مورد قبول دنیا از هر زمان دیگری به سقوط و اضمحلال نزدیکتر است و برخی اندیشمندان از جمله فوکویامو و چامسکی به صراحت از اضمحلال و پایان قدرت پوشالی امریکای مستکبر در این زمان سخن میگویند.
تبلیغات غرب و صهیونیسم جهانی با همه انکار و لاپوشانی حوادث اخیر امریکا پس از قتل جرح فلوید به دنبال دامن زدن به مسائل نژادی و وخامت اوضاع اجتماعی در بحبوحه مشکلات اقتصادی و بهداشتی و درمانی بر آن است که این حوادث را زودگذر و ناشی از مسائل داخلی و سیاستهای دولت ترامپ و اوضاع این کشور قلمداد نمایند، اما وقوع موج گسترده اعتراضات مردمی اعم از سیاه و سفیدپوست و برخی حوادث که برای اولینبار در اعتراضات خیابانی روی میدهد نظیر، آتش زدن پرچم امریکا ـ تعرض به محوطه و حریم امنیتی کاخ سفید، پایین کشیدن مجسمه رؤسای سابق جمهور و شخصیتهای مؤثر نژادپرستی و تاریخ بردهداری امریکا و ادامه این روند به صورت گسترده تا دیگر کشورهای اروپایی و غربی، میتواند زنگهای هشدار و بیداری را برای سایر ملتها به صدا درآورد.
حوادث مهمی همچون اعلام استقلال بخشهایی از ایالاتهای مهم امریکا - مسلح شدن جوانان و تیراندازی و ناامنیهای گسترده - حضور ارتش و پلیس ایالتی در بخشهایی از مناطق فاجعهزده و... را نمیتوان به سادگی و مستقیماً به بیماری کرونا و تبعات ناشی از آن مربوط دانست، بلکه پس از سالها نظام سیاسی، اقتصادی این کشور که در سلطه کامل صهیونیسم و سران لیبرال هر دو حزب جمهوریخواه و دموکرات اداره میشد امروز ناکارآمدی و نتایج زیانبار خود را در مدیریت وضعیت مردمی که در اوج بیماری شیوع یافته کرونا به حال خود رها شدهاند به صحنه آورده و خواستار تغییر و احقاق حقوق از دست رفتهشان پس از سالها سکوت و سکون و نابرابری و ستم میباشند، لذا هر دو تحول به وجود آمده در حوزه روسیه و امریکا را در هر سطح و زمینهای که باشد، نباید دستکم گرفت و باید با بررسی و شناسایی ابعاد آن لایههای واقعی تغییر و تحولات موجود برای آینده شناسایی و شفاف گردد.
میتوان امیدوار بود که بیماری کرونا با همه ناملایمات و نتایج زیانباری که در ابتلا، بیماری و مرگ و میر انسانهای بیگناه تا این لحظه داشته است، خود عامل بیداری و بپاخیزی مردم رنجدیده و ستمدیدهای شود که سالها نظام ارباب رعیتی و ظلم و ستم لیبرال دموکراسی غربی را بر دوش خود تحمل نموده و امروز دیگر با اتکال به خداوند و روی آوردن به ارزشهای الهی و انسانی خواهان احقاق حقوق از دست رفته و زندگی آبرومندانه و تکریم حرمت انسان و پاسداشت ارزشهای الهی، چون برابری و آزادی هستند و این را باید در این دوران سخت و سرد ناشی از بیماری و از دست رفتن لحظه به لحظه جان انسانها به فال نیک گرفت و به دنیایی بهتر از امروز در فردای بیماری کرونا امیدوار بود. انشاءالله