سالهاست که فوتبال ایران، بهخصوص در رده باشگاهی با معضلی لاینحل به نام بدهی و شکایات خارجی دست به گریبان است. معضلی که ارتباط مستقیم با سوءمدیریت حاکم بر کل فوتبال کشور دارد. از فدراسیون گرفته تا باشگاهها، فوتبال ایران با مدیران نالایق و ناکارآمدی روبهرو است که بدون هیچ آگاهی و دانشی صرفاً هزینه میکنند و بدهی بالا میآورند و در نهایت نیز بدون اینکه پاسخگو باشند جای خود را به نفر بعدی میدهند. این معضل، بهخصوص در دو باشگاه بزرگ پایتخت بیشتر از هر تیم و باشگاه دیگری دیده میشود. دو تیمی که بهصورت مستقیم دست در جیب مردم و بیتالمال دارند.
اما در مسئله شکایتهای خارجی از فوتبال و بهخصوص شکایت از دو باشگاه پرسپولیس و استقلال ما با دو دسته شاکی طرف هستیم؛ یک عده بازیکنان بیکیفیتی هستند که از طریق دلالهای همیشه حاضر در فوتبال به تیمهای باشگاهی ایران راه پیدا میکنند و اکثر آنها بدون داشتن حتی چند دقیقه سابقه بازی بعد از فسخ قرارداد با شکایت به مراجع بینالمللی از ایران طلبکار میشوند که حکایت این عده کاملاً روشن است. این کلاه گشادی است که ایجنتها و دلالها سر مدیران بیسواد و بیکفایت باشگاههای فوتبال ایران، بهویژه دو باشگاه یاد شده که البته بسیار پرمدعا هم هستند، میگذارند و هزینه و جریمهاش را بیتالمال و مردم پس میدهند.
اما دسته دوم مربیانی هستند که بنا بر انجام نشدن تعهدات مندرج در قراردادهایشان امروز از فوتبال ایران شاکی و خواهان دریافت حق و حقوق عقبافتاده و البته جریمههای دیرکرد آن هستند. برانکو، استراماچونی و کالدرون نمونههای بارز و دمدستی این شاکیان هستند. مربیانی که برخلاف دسته اول برای فوتبال باشگاهی ایران زحمت کشیدند، تلاش کردند و موفق هم بودند، اما با سوءمدیریت فوتبال و زیادهخواهی مدیران باشگاهی در زمان خود روبهرو شدند و نتوانستند به حقوقشان دست پیدا کنند و جالب اینکه در این جریان امروز با فرافکنیهای انجام شده از سوی مدیران باشگاهها سعی میشود جای طلبکار و بدهکار عوض شود!
سه مربی که نامشان را آوردیم، هر سه با کارنامه خوبی مجبور به ترک ایران شدند؛ برانکو، پرسپولیس محروم از نقل و انتقالات را سه فصل پیاپی قهرمان ایران کرد و تا فینال لیگ قهرمانان اسیا نیز بالا برد. کالدرون در روزهایی که کسی تصورش را هم نمیکرد ادامه راه برانکو را به خوبی طی کرد و با پرسپولیس در پایان نیمفصل اول لیگ نوزدهم صدرنشین شد و کارنامه موفقتری هم نسبت به برانکو داشت. استراماچونی، استقلال بحرانزدهای را تحویل گرفت که کمتر کسی امیدی به آن داشت، اما مرد ایتالیایی از همان استقلال تیمی ساخت که رقیبان را کیسه گل میکرد و بالا آمد و مدعی قهرمانی شد. استراماچونی تیمی ساخت که حتی امروز فرهاد مجیدی تازهکار از دسترنج او بهره میبرد.
چنین مردانی با چنین کارنامههای موفقی، امروز اسیر سوءمدیریت و البته زیادهخواهی مدیران باشگاهها شدهاند. حق و حقوقشان به موقع پرداخت نشد و حتی مجبور شدند از جیبشان برای تیم هم خرج کنند، ولی در نهایت وقتی دیدند که اوضاع درست شدنی نیست قید ماندن را زدند، رفتند و شاکی شدند. باز جالب اینجاست که مدیریت ناکارآمد فوتبال در باشگاهها به جای قبول اشتباه و پرداخت بدهی با فرافکنی و حاشیهسازی این مربیان را زیادهخواه معرفی میکند و به جای اینکه حقشان را بپردازد، شروع به پروندهسازی علیهشان کرد، اقدام بیفایدهای که سرانجامش مشخص بود.
مدیریت فاسد و ناکارآمد فوتبال باشگاهی به جای پروندهسازی عملاً زمان را از دست داد تا در شرایط بغرنج اقتصادی این روزها لحظه به لحظه به میزان بدهیهای دلاری و یورویی باشگاهها در مقابل این مربیان اضافه شود و در نهایت هم با شکست در تمام پروندهها علاوه بر متحمل شدن هزینههای دادگاهی، اضافی و بیفایده با توجه به افزایش سرسامآور و لجامگسیخته قیمت ارز در کشور بدهیهای موجود چندین برابر شدند که البته برای آنها اهمیتی ندارد، چراکه باز هم در این میان جیب مردم و بیتالمال است که خالی میشود. برانکو، استراماچونی و کالدرون حقشان را میخواستند، حق زحمتی که کشیده بودند، اما مدیریت ناکارآمد فوتبال ایران نه فقط این حق قانونی را پرداخت نکرده که به جای تشکر از آنها چنگ و دندان نشان داده و شکایت کرده تا امروز شاهد باشیم که چگونه همین مدیران باعث سرافکندگی، شکست و محرومیت فوتبال شدهاند و ککشان هم نگزیده است. این خیانت آشکاری است که مدیرانی، چون انصاریفرد، عرب، افتخاری، فتحی و اسلاف و جانشینانشان مرتکب شده و میشوند. مدیرانی که به جای بهرهبرداری از مربیان کارآمد از آنها شاکیان جدید و چندین میلیاردی برای فوتبال ایران ساختند. مدیرانی که هنوز هم به کارنامه افتضاح و شرمآورشان میخندند بدون اینکه نگران پاسخگویی باشند.