سرویس سبک زندگی جوان آنلاین: در جهان امروز سبک زندگی (Lifestyle) بسیار مهم شمرده میشود؛ مجموعهای از منشهای ذاتی ما و همچنین روشهایی که برای ادامه حیات برگزیدهایم. بحث سبک زندگی در بسیاری از سخنان رهبر فرزانه و از جمله بیانیه گام دوم انقلاب مطرح شده و مورد توجه قرار گرفته است. ایشان در مهرماه ۱۳۹۱ در جمع پرشور جوانان خراسان شمالی سؤالات مهمی را در این خصوص مطرح نموده، آسیبشناسی آنها را خواستار شدند. در پاسخ به این مطالبه اساسی هر هفته یکی از این سؤالات را مطرح کرده، به بررسی پاسخ خواهیم پرداخت. در شماره نخست ستون زندگی درباره فرهنگ آپارتماننشینی و در شماره هفته گذشته درباره فرهنگ کار جمعی سخن گفتیم و، اما پرسش این هفته: «چرا در برخى از بخشهاى کشورمان طلاق زیاد است؟»
آمارهای نگرانکننده
جامعهشناسان و محققان علوم اجتماعی پایین آمدن نرخ ازدواج و بالا رفتن نرخ طلاق را از عوامل فروپاشی خانواده و زنگ خطر مهمی برای حفظ زندگی خانوادگی میدانند.
سازمان ثبت اسناد کشور طی سالهای گذشته آماری ارائه کرده که از گسترش فزاینده طلاق پرده برمیدارد.
در سال ۹۵ بیش از ۶۶۰ هزار واقعه ازدواج در کشور ثبت شده که نسبت به سال ۹۴، ۲ درصد کاهش داشته است. همچنین در همین سال بیش از ۱۷۴ هزار واقعه طلاق ثبت شده که نسبت به سال پیش از آن، ۶ درصد افزایش داشته است.
آمار طلاق در سال ۹۶ به بیش از ۱۷۶ هزار نفر رسیده و در سال ۹۷ از مرز ۱۷۹ هزار نفر گذشته است. در همین سال آمار ازدواج به ۵۵۸ هزار نفر بالغ شده که نسبت به سال ۹۶، یک درصد کاهش داشته است.
چنانکه ملاحظه میکنید در مقاطع زمانی گذشته همواره آمار ازدواج رو به کاهش و آمار طلاق رو به افزایش بوده است.
منحنی صعودی طلاقها نیز حکایت از آن دارد که در یک دهه گذشته، ۲۰ تا ۳۵ درصد از ازدواجها به طلاق منتهی شده است. مفهوم این سخن آن است که در برخی مقاطع از هر شش ازدواج یکی به طلاق انجامیده است.
عمدهترین علل طلاق
روانشناسان اجتماعی علل اصلی طلاق را در چهار گروه طبقهبندی میکنند:
۱- عدم شناخت قبل از ازدواج زوجین: مواردی همچون عدم شناخت عادات شخصی، میزان انرژی، شباهتها یا تفاوتهای ظاهری و سنی، کفویت و تناسب فرهنگی، اجتماعی و اقتصادی خانوادهها و حتی چگونگی صرف هزینه در شرایط مختلف در این رده دستهبندی میشوند.
۲- نداشتن تفاهم: زوجین باید بتوانند منیتها را کنار نهاده، هنر خوب گوش کردن را که از آن به «شنیدن فعال» تعبیر میکنیم، بلد باشند. همچنین مهارت حل مسئله را در خود گسترش داده و از همه مهمتر شیوه گفتگو کردن با یکدیگر را بدانند. باور میکنید که از هر ۱۰ زوج فقط سه نفر بلدند چگونه با هم گفتگو کنند که کارشان به نزاع و درگیری منجر نشود؟
۳- تکراری شدن: روانشناسان هنر زندگی را به پرورش گل و گیاه تشبیه میکنند که دائم احتیاج به مراقبت و رسیدگی دارد. زن و شوهر میتوانند با اتخاذ شیوههایی همچون ایجاد مداوم تازگی و طراوت در زندگی و حس مهم بودن برای یکدیگر از تکراری شدن برای هم اجتناب کنند.
۴- دخالتهای بیرونی: دخالت خانواده زن یا شوهر، دخالت گاه و بیگاه فرزندان و دخالت شرایط خاص زن یا شوهر نظیر مشکلات اقتصادی، بیکاری و عدم کسب درآمد مکفی، مهاجرت، اعتیاد و مصرف مواد مخدر، ترک زندگی به دلایلی نظیر زندانی شدن و...، خیانت و فساد اخلاقی و ارتباطات ناسالم، تأکید بر مادیات و ترجیح امور شغلی نسبت به زندگی از این جملهاند.
متأسفانه در سالهای اخیر حضور گسترده زوجین یا یکی از آنها در فضاهای مجازی و شبکههای اجتماعی نیز گاهی به اختلال زندگی و حتی طلاق منجر شده است.
پرسشهایی که نیازمند پاسخ است
پرسشهای مهمی وجود دارند که نخبگان جامعه ما باید پاسخهای روشن و صریحی برای آنها بیابند؛ پیش از آنکه چنان دیر شود و کار از کار بگذرد.
نخست آنکه چرا فرهنگ شکیبایی در زوجین جوان ما به حداقل رسیده، شعار اصلی اجداد و نیاکان ما که «زن باید با رخت سفید به خانه شوهر بیاید و با کفن از خانه او برود»، را تحتالشعاع قرار داده است؟
دیگر آنکه این طلاق توافقی چه بیماری مهلکی است که قبح طلاق را ریخته، روز به روز در میان خانوادههای نورسته ما افزایش مییابد؟
دود از سر آدمی بلند میشود وقتی میبیند بیشترین ترکیب طلاق ثبت شده در سال ۹۴ در مردان ۳۴-۳۰ سال و در زنان ۲۹-۲۵ سال بوده است؛ در حالی که انتظار جامعه آن است که افراد در این سن و سال بیشترین عشقورزی و وابستگی عاطفی را به هم داشته باشند.
نویسنده خود شاهد اختلاف زن و شوهری جوان بوده که وقتی برای اجرای طلاق توافقی به دادگاه مراجعه کردهاند، غشغش با هم خندیده، میگفتند ما یکدیگر را دوست داریم، از این پس هم به هم سر میزنیم، با خانوادهها هم ارتباط داریم، سالروز تولدمان در آینده نیز به یکدیگر کادو میدهیم...، اما زیر یک سقف نمیتوانیم زندگی کنیم!
سوم آنکه چرا اغلب میان رفاه اقتصادی و طلاق رابطه مستقیمی وجود دارد؟ چرا برخی خانوادههای متمول و پولدار با آنکه ابداً مشکلات مالی ندارند و کاملاً از عهده زندگی برمیآیند، حرف از طلاق میزنند؟ چرا میزان طلاق در مناطق شهری قابل مقایسه با مناطق روستایی نیست؟ شگفت آنکه از ۱۷۶ هزار طلاق ثبت شده در سال ۹۶، بیش از ۱۶۵ هزار متعلق به شهرها و فقط ۱۱ هزار متعلق به روستاها بوده است.
آیا امکانات مادی، احساس بینیازی و تمول و همچنین فساد ناشی از آن باعث جدایی زوجین است؟
چهارم آنکه آیا بههم خوردن تعادل زنان و مردان در جامعه و ازدیاد زنان آماده ازدواج و ورود آنان به زندگی خانوادگی مردان متأهل یکی از دلایل طلاق به شمار نمیآید؟
پنجم آنکه چرا نرخ طلاق در شهرهای مذهبی کمتر است؟ از چه رو پدیده طلاق در پایتخت و بهویژه نقاط شمال شهر بیشتر و گستردهتر است؟ آیا حضور زوجین در مناطق مذهبی یا غیرمذهبی تأثیر مستقیم بر استحکام خانواده ندارد؟
ششم آنکه آیا وجود ماهوارهها و شبکههای فاسد ماهوارهای باعث گسترش انحطاط اخلاقی و در نتیجه خیانت همسران به یکدیگر نبوده و اساساً میان این دو ارتباط معناداری وجود ندارد؟
هفتم آنکه آیا گریز زوجین از فرزندآوری و تأخیر آن به سالها پس از ازدواج و بالاخره تکفرزندی، باعث سرعت ورزیدن در طلاق در سالهای اولیه زندگی نبوده است؟
اسباب تأسف است که در سالهای گذشته بنا بر آمار موجود بیشترین تعداد طلاق ثبت شده به زوجینی تعلق داشته که مدت ازدواج آنها کمتر از یک سال بوده است؛ بنابراین آیا میتوان یکی از دلایل تقید گذشتگان به ادامه زندگی مشترک را وجود فرزندان متعددی دانست که همواره سبب محکم شدن پایههای زندگی زوجین بودهاند؟!
اکنون که صحبت از فرزندان به میان آمد، اجازه دهید توجه شما را به یک نکته مهم جلب کنم. نوجوانانی که در خانوادههای تکوالدی بزرگ میشوند، بیش از همسالان خود که در خانوادههای دو والدی تربیت شدهاند، به سمت رفتارهای پرخطری، چون مصرف دخانیات، نوشیدن الکل، خشونت، روابط جنسی کنترل نشده و خودکشی تمایل دارند.
هشتم آنکه آیا عدم ابراز علاقه، بلد نبودن آداب عشقورزی، شلختگی زوجین در محیط خانه و عدم زینت و آراستگی برای همسر از یک سو و وجود جاذبههای متعدد جنسی در جامعه از سوی دیگر، باعث سرد شدن روابط زن و شوهر و در نهایت گسیختن آن از یکدیگر نمیشود؟
نهم آنکه آیا طلاق هنرمندان و بازیگران- آنهم نه یک بار و دوبار، بلکه گاهی تا چندین بار- با توجه به نقش الگویی آنان در ازدیاد این پدیده مؤثر نیست؟
بسیار جای تعجب دارد که وقتی یکی از شرکتکنندگان برنامه پربیننده دورهمی از مجری میپرسد آیا شما دختر خود را به هنرمند میدهید؟ وی با صراحت و در مقابل چشم میلیونها بیننده میگوید: من گربه خود را نیز به هنرمند نمیدهم!
ملاحظه میکنید که تشت رسوایی چنان از بام افتاده که صدای آن عالم و آدم را برداشته است. به هر حال پیشگیری از طلاق نیازمند برنامهریزی نخبگان، سرمایهگذاری حاکمان و عزم جدی مردمان است. خدا کند اینان از وظیفه مهم خویش در قبال این مسئله اساسی غفلت نورزند.
* عضو هیئت علمی پژوهشگاه فرهنگ و معارف اسلامی