سرویس حوادث جوان آنلاین: تابستانسال۹۲، مأموران پلیس پایتخت از درگیری نگهبان و یکی از کارگران کارخانهای در جنوب شهر با دو سارق نوجوان باخبر و راهی محل شدند. اولین بررسیها نشان میداد در آن درگیری کارگر کارخانه به نام حامد با ضربات چوب به سرش به قتل رسیده و نگهبان کارخانه به نام ابراهیم نیز به شدت زخمی و به بیمارستان منتقل شده است.
با انتقال جسد به پزشکی قانونی، ابراهیم بعد از بهبود نسبی در حالیکه انگشتان یک دست او به خاطر شدت ضربه قطع شده بود و دست دیگرش نیز آسیب دیده بود مورد تحقیق قرار گرفت. او در توضیح به مأموران گفت: «سالهاست نگهبان کارخانه هستم. شب حادثه در اتاق نگهبانی نشسته بودم که متوجه شدم دو پسر نوجوان وارد کارخانه شدند و قصد سرقت دارند. یکچوب برداشتم و از اتاق بیرون رفتم و کار به درگیری رسید. در آن درگیری سارقان با چاقو به من حمله کردند که همان موقع حامد از کارگران کارخانه صدای فریاد مرا شنید و برای کمک خودش را به من رساند، اما سارقان به او هم حمله کردند، سپس چوب را از دست من گرفتند و چند ضربه به سر حامد زدند.» مرد میانسال گفت: «سارقان موقع فرار با چاقو به دستم ضربه زدند که باعث شد، انگشتان یکی از دستانم قطع شود و دست دیگرم به شدت آسیب ببیند. آن دو پسر را میشناسم آنها در همسایگی کارخانه زندگی میکنند.»
با طرح این شکایت و اطلاعاتی که آن مرد در اختیار مأموران قرار دادهبود، دو پسر ۱۶ساله به نامهای هادی و صالح شناسایی و دستگیر شدند. متهمان بعد از انتقال به پلیسآگاهی تحت بازجویی قرار گرفتند و با اقرار به جرمشان بعد از بازسازی صحنه جرم از آنجائیکه زیر ۱۸سال سن داشتند راهی کانون شدند. پرونده نیز بعد از کامل شدن تحقیقات و صدور کیفرخواست به دادگاه کیفری یک استان تهران فرستادهشد و هفتسال بعد از حادثه در حالی که دو متهم به سن قانونی رسیدهبودند، روی میز هیئت قضایی شعبه چهارم دادگاه قرار گرفت.
ابتدای جلسه اولیایدم درخواست قصاص کردند. سپس هادی که حالا۲۳ساله است در جایگاه قرار گرفت و در شرح ماجرا گفت: «من و صالح با هم دوست و هر دو معتاد به شیشه بودیم. کارخانه در همسایگی ما بود به همین خاطر با صالح نقشه سرقت از کارخانه را طراحی کردیم. شب حادثه بعد از مصرف شیشه به محل رفتیم، اما فکر نمیکردیم نگهبان کارخانه و چند کارگر شبها در آنجا بمانند. به همین خاطر وقتی با نگهبان روبهرو شدیم و او با چوب به ما حمله کرد، دست به چاقو شدیم. همان لحظه یکی از کارگران سراغ ما آمد و به طرف ما حملهور شد. این شد که برای فرار چند ضربه با چوب به سر او زدیم سپس با چاقو به ابراهیم حمله کردیم و گریختیم.» در ادامه صالح نیز با اقرار به جرمش گفت: «زمان حادثه سن کمی داشتیم به همین خاطر از روی بچگی چنین تصمیمی گرفتیم. باور کنید، قصد قتل یا آسیب به کسی را نداشتیم، اما آن شب وقتی نگهبان را دیدیم با فریادهای او ترسیدیم و از آنجائیکه مواد مصرف کرده بودیم و حال طبیعی نداشتیم او و کارگر کارخانه را زدیم و فرار کردیم. بعد از دستگیری بود که فهمیدیم چه اتفاقی افتاده است.»
در پایان هیئت قضایی وارد شور شد.