سرویس بین الملل جوان آنلاین: جنگ افغانستان برای امریکا طولانیترین جنگی بوده که این کشور در تاریخ خود درگیر آن بوده است و بعد از ۱۸ سال جنگ و ۱۸ ماه مذاکرات در ۱۱ دور، همه چیز دستکم در ظاهر به امضای توافقنامه صلح بین گروه طالبان و دولت امریکا در دوحه قطر ختم شد. هتل مجلل شرایتون در دوحه محل مراسم رسمی امضای این توافقنامه بود که با حضور نمایندگانی از حدود ۳۰ کشور در بعدازظهر شنبه ۲۹ فوریه انجام شد. زلمی خلیلزاد، نماینده ویژه امریکا برای صلح افغانستان و ملا عبدالغنی برادر، معاون سیاسی گروه طالبان از سوی دو طرف مسئول امضای این توافقنامه بودند و برای نخستین بار بود که دو نماینده از سوی امریکا و طالبان در مقابل دوربینهای خبرنگاران دست یکدیگر را میفشردند. غایب بزرگ این مراسم دولت افغانستان بود و مراسم دیگری درکابل ترتیب داده شده بود تا غیبت دولت در دوحه کمتر به چشم بیاید. این نکتهای است در خور تأمل و نشان میدهد که توافقنامه صلح دوحه از اساس نقص و حتی نقصهای قابل توجهی دارد و همین نیز نگرانیها را نسبت به عواقب این توافقنامه و سرنوشت افغانستان بعد از این دامن زده است.
ماراتن مذاکرات
مسئله صلح با طالبان موضوع جدیدی نیست و دستکم، تشکیل شورای عالی صلح به رهبری برهانالدین ربانی، دومین رئیسجمهور افغانستان بعد از سقوط نظام کمونیستی و تنی چند از فرماندهان جهادی و متنفذان محلی نخستین گام رسمی برای پیگیری مذاکرات با طالبان و دستیابی به صلح بود. پاسخ طالبان به این ابتکار عمل خشونتآمیز بود، زیرا ترور ربانی در یک سال بعد حکایت از این داشت که طالبان ارزشی برای این شورا و تلاشهایش قائل نیست. در واقع، رئیسجمهور وقت حامد کرزی با تصور اینکه طالبان او و حکومتش را به رسمیت نمیشناسد، میخواست تا از طریق این شورا میانبری به سمت صلح ایجاد کند، اما ترور ربانی این میانبر را هم مسدود کرد تا اینکه نشان دهد در موضعش برای به رسمیت نشناختن دولت کابل و ابتکار عملهایش تا چه حد جدی است. به همین دلیل بود که شورای عالی صلح در عمل نتوانست گام قابل توجهی برای آوردن نمایندگان طالبان به پای میز مذاکره انجام دهد هر چند توانست حزب اسلامی به رهبری گلبدین حکمتیار را قانع کند دست از جنگ بردارد و با ورود در فرآیند گفتگو، مسیر صلح را در پیش گیرد. تجربه مذاکرات نمایندگان شورای عالی صلح با حزب اسلامی هر چند طولانیبود، اما در نهایت منجر به توافقنامه صلحی با این گروه شد و حکمتیار در ۲۰۱۶ و بعد از ۲۰ سال دوری از افغانستان به وطن بازگشت. این بزرگترین دستاورد شورای عالی صلح و حکومت افغانستان بود، زیرا توانسته بود یکی از مهمترین چهرههای مخالف دخالت خارجی در کشور را راضی به صلح کند، اما گروه طالبان همچنان بر این ادعا اصرار میورزید که دولت و اقداماتش را به رسمیت نمیشناسد. در واقع، طالبان از ابتدای امر این موضع را داشت که کشور اشغال شده و حکومت کابل حکومت دستنشانده خارجیهاست و حاضر نیست با این حکومت وارد گفتگو شود و تنها راه برقراری صلح در کشور، خروج اشغالگران از آن است. هر چند طالبان بعدها کمی از این ادعا عقبنشینی کرد و گفتگو با نمایندگان کشورهای خارجی به خصوص امریکا را پذیرفت، اما تا کنون ادعایش را در مورد حکومت کابل کنار نگذاشته است. به دلیل اصرار طالبان بر این ادعا بود که کشورهای خارجی وارد فرآیند مذاکرات شدند و سه کشور امریکا، چین و پاکستان بعد از شکست فرآیند مذاکرات مستقیم صلح بین دولت افغانستان و طالبان، به همراه افغانستان گروهی را در ۲۰۱۵ به نام گروه هماهنگی چهارجانبه صلح تشکیل دادند. نشستهای این گروه تنها امید دستیابی به صلح بود و حتی در نشست چهارم آن حرفی از یک نقشه راه برای رسیدن به صلح زده شد، اما نشستهای بعدی نشان داد کار این گروه شده مذاکره برای مذاکره بدون حضور طالبان به عنوان طرف اصلی این مذاکرات. این فرآیند از حضور کشورهای خارجی در فرآیند مذاکرات در نشستهای تاشکند، سه جانبه پاکستان، چین، افغانستان، نشست وزرای خارجه شش جانبه در مسکو و انواع و اقسام دیگر نشستها ادامه یافت تا اینکه دولت امریکا در سپتامبر ۲۰۱۸ زلمی خلیلزاد را به عنوان نماینده ویژه خود برای صلح افغانستان راهی منطقه کرد.
چرخش ترامپ
حقیقت ماجرا این است که تعیین خلیلزاد از سوی دولت امریکا برای برقراری ارتباط و گفتگو با نمایندگان طالبان اقدامی بر خلاف استراتژی اعلام شده توسط دونالد ترامپ، رئیسجمهور امریکا در آگوست ۲۰۱۷ بود. ترامپ آن موقع استراتژی خود را بر محور مشت آهنین اعلام کرد: «ما دیگر ملتسازی نمیکنیم، ما تروریستها را میکشیم.» او برای اجرایی شدن این محور دستور اعزام ۴ هزار سرباز جدید به افغانستان را صادر کرد و اختیارات فرماندهان امریکایی در افغانستان را افزایش داد تا به قول او «بتوانند تروریستها و شبکههای جنایتکار را هدف قرار دهند.» آن موقع پیدا بود که ترامپ به دلیل بیتجربگیاش خیال کرده بود با اعزام چند هزار سرباز و افزایش حملات هوایی خواهد توانست به یک پیروزی سریع و چشمگیر بر طالبان دست یابد، اما چرخش او از آگوست ۲۰۱۷ تا سپتامبر ۲۰۱۸ یعنی کمی بیش از یک سال، نشان داد که ترامپ طی این مدت متوجه خطای فاحش خود شده و با انجام یک چرخش کامل از جنگ رو به مذاکره آورده است. خلیلزاد با تجربه طولانی مدت در منطقه میدانست که باید بدون حاشیه راست سراغ طرف اصلی مذاکره برود و برای این کار نیاز به کسی در میان رهبران طالبان داشت که حاضر به مذاکره با او باشد و این فرد نمیتوانست کسی جز ملا عبدالغنی برادر باشد. ملا برادر از رهبران برجسته طالبان بود که حتی در زمان رهبری ملا عمر بر این گروه به عنوان نفر دوم طالبان شناخته میشد، اما به دلیل تمایلاتش برای مذاکره با دولت افغانستان در ۲۰۱۰ و توسط سرویس امنیتی پاکستان بازداشت شد. پاکستان به دلیل فشار امریکا در نهایت مجبور شد ملا برادر را آزاد کند و او به سرعت رهبری کمیته سیاسی طالبان را به عهده گرفت و توانست چنان موقعیتی در میان دیگر رهبران طالبان به دست بیاورد که به گفته سید اکبر آغا، از اعضای پیشین طالبان دیگر معاونان طالبان «حق ندارند مشاورهها و فیصلههای او را رد کنند و حالا نیز ملا برادر بر جنگجویان طالبان در افغانستان نفوذ دارد.» به نظر میرسید که خلیلزاد توانسته طرف مورد نظرش را در میان گروه طالبان پیدا کند و آماده ماراتن طولانی و خستهکننده مذاکرات با او شود و این دقیقاً همان کاری بود که او در آن تخصص داشت.
صلح یا تسلیم؟
اگر حمله سوم سپتامبر گذشته در کابل اتفاق نمیافتاد و یک سرباز امریکایی در جریان آن حمله کشته نمیشد، توافقنامه صلح بین امریکا و طالبان میتوانست چند ماه قبل و حتی در خاک امریکا و مقر ریاست جمهوری در اردوگاه کمپ دیوید به امضا برسد. در واقع، ترامپ آن موقع قصد اجرای یک برنامه نمایشی تمام عیار را داشت که آن انفجار همه چیز را به هم زد. شاید به خاطر ترس اتفاقی مشابه آن است که او از خیر چنان نمایشی گذشت و حاضر شد تا این نمایش در هتل شرایتون دوحه برگزار شود. در هر صورت، نمایش امضای توافقنامه صلح توسط خلیلزاد و ملا برادر اجرا شد و دستکم مفاد اصلی این توافقنامه به اطلاع عموم رسید. شاید بزرگترین دستاورد طالبان همین نمایش بود که نماینده آن در سطحی برابر با نماینده امریکا قرار گرفت. این به خودی خود یک پیروزی است و نشان میدهد امریکا بعد از ۱۸ سال نه تنها نتوانست طالبان را شکست دهد بلکه با امضای این توافقنامه موجودیت سیاسی آن را به رسمیت شناخت. علاوه بر این، عدم حضور نمایندهای از سوی دولت افغانستان پیروزی بزرگ دیگر طالبان در این نمایش بود به این معنا که طالبان در آخر حرف خود را به کرسی نشاند و امریکا هم حرف او و نه حرف دولت افغانستان را پذیرفت. در نهایت، مفاد توافقنامه همگی دلالت بر پیروزیهای بیشتر طالبان دارند. فلوریان وایگند، رئیس بخش افغانستان دویچه وله میگوید: «هیچگونه تعهدی در حمایت از حقوق بشر، احترام به قانون اساسی افغانستان و حقوق زنان که بسیار سخت به دست آمده و همیشه در معرض خطر است، در این توافقنامه صورت نگرفته است.» به عبارت دیگر، طالبان در این توافقنامه هیچ تعهدی در قبال دغدغههای اصلی سیاسی و مدنی دولت، احزاب و گروههای مدنی افغانستان نداده است. در مقابل، امریکا متعهد شده است طی ۱۳۵ روز آینده نیروهای خود در افغانستان را از ۱۳ هزار به ۸ هزار و ۶۰۰ نفر کاهش دهد، پنج پایگاه نظامی خود را به طور کامل برچیند و اگر طالبان به تعهدات خود عمل نماید، مابقی نیروهایش را در ۱۴ ماه آینده از افغانستان خارج کند. این نیز یکی دیگر از پیروزیهای طالبان است و حالا میتواند مدعی دستیابی به هدف اصلیاش شود که چیزی جز اخراج اشغالگران از افغانستان نیست.
به گفته وایگند: «اگر شما تمامی تجملات و حواشی دیپلماتیک توافق صلح دوحه را کنار بزنید، تنها یک چیز است که باقی میماند؛ تسلیم غرب در مقابل تروریستهای بدنام و اسلامگراهای سختگیری که فقط برای ارائه تصویری خوب در نزد افکار عمومی، خود را میانهرو نشان میدهند.» شکی نیست که ترامپ برای اهداف شخصی خود حاضر به دادن بیشترین امتیازات به طالبان شده تا با بازگرداندن بخشی از سربازان امریکا در افغانستان به خانه، رأی بیشتری را در انتخابات ریاست جمهوری امریکا به دست بیاورد. او از همین حالا شانتاژ تبلیغاتی خود را به راه انداخته است و میگوید به زودی با رهبران طالبان دیدار و گفتگو خواهد کرد. در این بین، مسئله اساسی این است که چه بر سر افغانستان خواهد آمد. طالبان به صراحت اعلام کرده است توافقنامه صلح با امریکا به معنی پایان جنگ با دولت افغانستان نیست و ذبیحالله مجاهد، سخنگوی طالبان میگوید: «مطابق توافقنامه، مجاهدین ما به نیروهای خارجی حمله نمیکنند، اما عملیاتهای ما بر نیروهای اداره کابل ادامه مییابند.» انفجار روز دوشنبه نزدیک یک زمین فوتبال در ولایت خوست سه کشته و ۱۱ زخمی در پی داشت و مهر تأییدی بود بر این حرف مجاهد. به عبارت دیگر، امریکا با توافقنامه صلح فقط به دنبال بهانهای بود تا بتواند آبرومندانه و با یک نمایش سیاسی از افغانستان خارج شود، اما جنگ را در این کشور پایان نداده و میراث خونین جنگ را برای دولت و مردم این کشور به یادگار گذاشته است.