سرويس فرهنگ و هنر جوان آنلاين: «پانصد صندلی خالی» روز نوشتهای زنی است در محاصره سه ساله الفوعه سوریه که توسط انتشارات شهید کاظمی منتشر شد.
به گزارش فارس «پانصد صندلی خالی» روز نوشتهای زنی است در محاصره سه ساله الفوعه سوریه که توسط انتشارات شهید کاظمی منتشر شد؛ روایتی واقعی و مستند از روزهای تلخ محاصره منطقه الفوعه در سوریه، روایتی از انتظار لحظه به لحظه مرگ و از همه مهمتر روایتی از تاریخ مظلومیت شیعه...
این روزها که بحث کرونا خیلی داغ است و خیلیها در خانه ماندهاند و به گونهای در قرنطینه خانگی و به روایتی در محاصره این ویروس قرار گرفتهاند، بد نیست این کتاب را بخوانند و این روایت را زبان به زبان و چهره به چهره برای یکدیگر نقل کنند که شاید عطر امید، بیشتر در جامعه پخش شود. امید میتواند نقطه اوج در بزرگترین محاصرهها باشد حتی لحظهای که سایه مرگ بالای سرت باشد.
یادداشتهای محاصره، روایت زندگی در سه سال محاصره کامل جبهه النصره است؛ محاصره سنگین و کامل دو روستای شیعهنشین کفریا و الفوعه که ساکنانش مردم عادی و زنان و کودکان بیدفاع بودند.
روز نوشتهایی از قلب محاصره، خاطراتی بین مرگ و زندگی و لحظات دست و پنجه نرم کردن با گرسنگی و مرگ مردمی که یکباره با سقوط ادلب به محاصره افتاده بودند و حالا گذران زندگی برای آنها دیگر شبیه سابق نبود. یادداشتهای محاصره به قلم زنی از الفوعه نگاشته شده است.
لیلی علامالدین اسود معلم روستای الفوعه است که با دو دختر و همسرش در روزهای سخت محاصره در الفوعه زندگی میکند. آنچه جهان خارج از الفوعه و کفریا از این محاصره سنگین سه ساله میدانند چیزی جز کلیات نیست و تقریباً میتوان گفت تنها نوشتههایی که از جزئیات محاصره سه ساله این دو منطقه شیعهنشین وجود دارد، همین روز نوشتهاست. یادداشتهایی که جزئیات و لحظه به لحظه بیم و امید این مردم را مجسم میکند.
شاید بتوان گفت یادداشتهای محاصره نوع کمسابقهای از نوشتههای مقاومت است و شاید نسخههای شبیه آن را نتوان به وفور پیدا کرد؛ چراکه لازمه خلق آثاری از این دست زیست در وسط محاصره و از طرفی توانایی نگارش است و از آنجا که این شرایط معمولاً شرایط عادی نیست آثاری از این دست نیز آثار معدودی هستند و شاید بتوان گفت یادداشتهای محاصره یکی از بهترین نمونههای این روز نوشتهاست. آنچه در یادداشتهای محاصره میبینیم، فقط روایت سه سال محاصره کامل و بیم و امید و گرسنگی و سایه مرگ بالای سر ملتی در محاصره کیلومترها دورتر از ایران نیست. یادداشتهای محاصره یک قسمت از تاریخ است؛ قسمتی دردناک و سخت از تاریخ پرفراز و نشیب شیعه!
در قسمتی از کتاب میخوانیم:
«همه از خانهها وحشت زده بیرون زدیم. همه از همسایهها سؤال میپرسیدیم «چه خبر شده؟ از ادلب چه خبر؟» بعد فهمیدیم ارتش تا مرکز استان ادلب عقبنشینی کرده. نیروهای امنیتی هم تا شهر «مسطومه» عقب کشیدهاند و چند روز بعد تا «اریحا». عقب میرفتند و عقبتر و ناامیدی به جان ما چنگ میانداخت باز هم عقبتر. دست آخر تا «جورین» هم ارتش عقبنشینی کرد. حالا ما مانده بودیم و ما. بین وحشت و ناباوری. گوشه خانههایمان کز کرده بودیم. تنها... در روستایی که حالا به محاصره افتاده بود. بدون برق... بدون تلفن... حالا یک تماس تلفنی سختتر از این حرفها شده بود. ما در خانههایمان زندانی شدیم. در روستای خودمان. روزهای اول باورمان نمیشد. خیلی امیدوار بودیم. بعد کمکم رنگ از روی امیدمان رفت. مدام میگفتیم «فردا ارتش برمیگرده». برنگشت. فقط دورتر و دورتر میشد. مدام عقبتر میرفت. اولین روزی که هواپیما آمد و نان ریخت برای ما همه باور کردیم که واقعاً به محاصره افتادهایم. محاصرهای که هیچ کس جز خدا نمیداند... دقیقاً کی به آخر میرسد.»
«پانصد صندلی خالی» روز نوشتهای زنی است به نام لیلی علامالدین اسود که در محاصره سه سال الفوعه نوشته شده و توسط رقیه کریمی ترجمه و در قطع رقعی و ۸۸ صفحه، توسط انتشارات شهید کاظمی منتشر شده است. علاقهمندان برای تهیه کتاب میتوانند از طریق سایت رسمی انتشارات شهید کاظمی (nashreshahidkazemi. ir) یا از طریق ارسال نام کتاب به سامانه پیام کوتاه ۳۰۰۰۱۴۱۴۴۱ کتاب را تهیه کنند.