سرويس بين الملل جوان آنلاين: کنفرانس امنیتی مونیخ از ساعات اولیه روز جمعه ۱۴ فوریه کار خود را شروع کرد و تا شامگاه یکشنبه ادامه داشت. حدود ۳۵ نفر از رهبران کشورهای جهان، ۱۰۰ وزیر خارجه و دهها کارشناس از مؤسسات و نهادهای بینالمللی، اندیشکدهها و مراکز مطالعاتی در این کنفرانس شرکت داشتند. ولفگانگ آیشینگر ریاست کنفرانس را از ۱۱ سال پیش به این سو برعهده دارد و در نشست مطبوعاتی قبل از برگزاری کنفرانس پرسشی را مطرح کرد که از یک سو غیرمنتظره بود و از سوی دیگر، پیشدرآمد مناسبی بود برای مباحث داغی که در جریان کنفرانس مطرح شدند. او پرسید: «چگونه میتوان ظرف دو روز و نیم به این همه معضل امنیتی رسیدگی کرد؟» شاید تصور میشد که پرسش او به معضلی مثل جنگ داخلی لیبی مربوط میشد که یک ماه قبل در برلین برگزار شد و نتوانست حتی آتشبس نیمبندی در این کشور جنگزده برقرار کند، اما خیلی زود معلوم شد که منظور او به جای لیبی، سوریه یا منطقه بحرانزده دیگر، بیشتر متوجه غرب و مشکلاتی است که اروپا با آن مواجه شده است. فرانک والتر اشتاینمایر، رئیس جمهوری آلمان و امانوئل مکرون، رئیس جمهوری فرانسه، در سخنرانیهای خود عمق این مشکل را نشان دادند و معلوم شد که اروپا موضوع اصلی امنیتی این کنفرانس است تا منطقهای دیگر در جهان.
نیاز به اتحاد
برنامه آلمانها برای کنفرانس امنیتی امسال تفاوت قابل توجهی با سالهای گذشته داشت و برخلاف سالهای قبل که آنگلا مرکل، صدراعظم آلمان، از طرف کشورش در این کنفرانس سخنرانی میکرد، این بار اشتاینمایر بود که به جای او به کنفرانس آمده بود. شاید این یک جابهجایی نمادین باشد، اما نمیتوان گفت مهم نیست. قبل از هر چیز، باید گفت صدراعظم آلمان قدرت واقعی کشور را در دست دارد و ریاست جمهوری تنها یک مقام تشریفاتی است و به همین جهت بود که تاکنون، صدراعظم به مهمترین همایش امنیتی غرب میآمد. بیماری مرکل و ضعف بدنی و لرزشهایش یک سالی میشود که توجه همگان را به خود جلب کرده و خود او هم گفته که با پایان گرفتن این دوره از صدارت عظمایش از قدرت کنارهگیری کند. این به معنای پایان حضور پرقدرت او نه تنها در عرصه سیاسی آلمان بلکه اتحادیه اروپا است. وقتی ضعف و لرزش بدن او را همه دیدند، استفان آندریاس کسدورف در روزنامه آلمانی تاگساشپیگل نوشت: «وقتی آنگلا مرکل میلرزد، کل اتحادیه میلرزد» به این دلیل است که غیبت امسال او در کنفرانس امنیتی مونیخ تنها یک غیبت نمادین نبود بلکه بیش از هر چیز گویای خلأ رهبری این اتحادیه است که تا حالا مرکل آن را پر کرده بود، اما با غیبتش معلوم نیست چه پیش خواهد آمد. روی دیگر خلأ رهبری در اتحادیه اروپا فرورفتن این اتحادیه در هرج و مرجی است که جهان امروز درگیر آن است و اشتاینمایر آمده بود تا نسبت به آن هشدار دهد. هشدار او به طور خلاصه این بود: «ما در حال بازگشت به معضل امنیتی کلاسیک هستیم؛ بیاعتمادی بیشتر، تسلیحات بیشتر، ناامنی بیشتر.» او به «تغییرات اندوهبار» در دنیا و وجود «یک دینامیزم مخرب در سیاست جهانی» اشاره کرد که باعث شده رسیدن به صلح جهانی بعیدتر به نظر برسد «و به جای آن هر روز بیشتر از پیش ایده رقابت قدرتهای بزرگ به واقعیت جهان تبدیل میشود.»
سکان لرزان آلمانی
درخواست اشتاین مایر منطقی است و اتحادیه اروپا در دورانی از معضل امنیتی کلاسیک و رقابت قدرتهای بزرگ، باید در عرصه بینالملل سیاست منسجم و متحد و از همه مهمتر، مستقلی را در پیش بگیرد، اما مسئله اینجاست که با کدام رهبری؟ مرکل توانسته بود اتحادیه اروپا را از بحران یک دهه قبل نجات دهد و نگذارد این اتحادیه، به خصوص حوزه پولی یورو به دلیل آن بحران فروپاشد، اما حالا او دیگر توانی ندارد و از همه بدتر این که جانشینش هم خیلی زودتر از موعد عرصه سیاست را ترک میکند. وقتی آنهگرت کرامپ کارن باوئر به عنوان رهبر آینده حزب دموکرات مسیحی و جانشین مرکل معرفی شد، این تصور پیش آمد که زنی با همان قدرت مرکل، اما جوان زمام قدرت را در آلمان و تا اندازه زیادی اتحادیه اروپا به دست خواهد گرفت. این تصور با انتخابات اخیر در ایالت تورینگن بههم خورد چراکه اتحاد با حزب راست افراطی آلترناتیو برای آلمان باعث شد تا رهبری خانم کارن باوئر بر حزب دموکرات مسیحی و جانشینی مرکل به شدت مخدوش شود و به این علت، انصرافش را از رهبری حزب اعلام کرد. این یک آشوب زودهنگام در صحنه سیاسی آلمان است به خصوص این که آلترناتیو برای آلمان با داشتن ۸۹ کرسی در بوندستاگ، پارلمان آلمان، یک چالش اساسی برای احزاب سنتی از دو سوی راست و چپ میانه است. در سالی که بریتانیا به طور کامل از اتحادیه اروپا خارج میشود، رفتن مرکل و آشوب در حزب او به معنای به پا شدن توفان سیاسی است که تنها بر آلمان تأثیرگذار نخواهد بود بلکه به قول آندریاس کسدورف، کل اروپا را خواهد لرزاند.
جاهطلبیهای زودگذر
در این بین، رئیس جمهوری فرانسه در کنفرانس مونیخ بیش از هر فرد دیگری جلب توجه میکرد تا آنجا که ایشینگر سخنرانی امانوئل مکرون را به عنوان «نقطه اوج» کنفرانس امسال دانست. شاید این ارزیابی رئیس کنفرانس امنیتی مونیخ به لحاظ احساسی درست باشد، اما باید گفت که نکات اصلی در سخنرانی مکرون چیز تازهای نیست و او در این یک سال و به خصوص چند ماه اخیر، با گفتن این نکات سر و صدا به راه انداخته است. محور اصلی سخنرانی مکرون که پیش از این هم بارها مطرح کرده، لزوم تجدیدنظر در ساختار امنیتی اروپا است. مرگ مغزی ناتو، نیاز به انجام اصلاحات اساسی در برنامه دفاعی اروپا، سیاست دفاعی مشترک به خصوص در زمینه سامانه دفاعی و از همه مهمتر، در پیش گرفتن سیاست دفاعی اتمی مشترک سرفصلهای اساسی سخنان مکرون بودند. سرفصلهای او جذاب هستند به خصوص برای رهبران آلمان که سخت به دنبال تقویت اتحادیه اروپا و جا افتادن آن در عرصه بینالملل به عنوان قدرتی مستقل هستند، اما در مقابل این جذابیت و به قول مکرون، ابتکار اروپایی او سکوت کردهاند. مکرون میگوید «ما سابقه درازمدتی در انتظار کشیدن برای پاسخ به یکدیگر داریم» و این که در مقابل سکوت مرکل «ناامید نشدهام، بیتابم.» پیداست که خود مکرون هم متوجه سکوت معنادار آلمانها شده و این که با وجود جذابیت حرفها و ادعاهایش، باز نه او و نه ابتکار اروپاییاش را جدی نمیگیرند. مرکل تنها غایب بزرگ این دوره از کنفرانس امنیتی مونیخ نبود بلکه غیبت بوریس جانسون، نخستوزیر بریتانیا، هم قابل توجه بود. گفته میشود مقامات کنفرانس از او درخواست حضور در مراسم افتتاحیه را کرده بودند که از سوی او رد شده بود. این یک فاصله گرفتن آشکار بریتانیا از مقوله امنیت و دغدغههای اروپایی است که با خروجش از اتحادیه کامل شده است. به این ترتیب، اتحادیه اروپا در یک نگاه اجمالی مواجه شده با جدایی عضو ۴۷ ساله، تشتت در رهبری سکاندار اتحادیه و جاهطلبیهای سیاستمداری که به جای عمل، بیشتر حرف میزند. این وضعیت نمیتواند چشمانداز روشنی به روی اتحادیه باشد در حالی که معضلات امنیتی اصلی اتحادیه از قبیل ورود مهاجران، اختلاف با امریکای ترامپ، بحران اوکراین و دردسرهای روسی و رشد راستگرایی افراطی همچنان به قوت خود باقی ماندهاند که در نتیجه، باید گفت روزهای سختی در انتظار اتحادیه اروپا و ظرفیت حفظ اتحاد در میان اعضای آن است.