جامعه به نابسامانیهای بسیاری مبتلا است و تلاش برای رفع آن هم تا زمانی که قانون از سوی همگان پذیرفته نشود امکان نخواهد داشت. خیلیوقتها تمرد از قانون از اتفاقهای پیش دستی جامعه شروع میشود و به لایههای دیگر هم سرایت میکند. مثلاً فردی که صندوقچهای میوه خریده و به خانه میبرد، متوجه میشود که بین میوههای رویی و آن چه در ته صندوق موجود است تفاوتی فاحش وجود دارد، در حالی که برای همه آن نرخی ثابت پرداخت کرده است. خریدارانی که برای خرید به بازار میروند برای خرید یک کالای واحد، با نرخهای متفاوت در فروشگاههای مختلف مواجه میشوند و فروشندگان، کالای خود را به هر نرخ که بخواهند به خریدار قالب میکنند، بدون اینکه آب از آب تکان بخورد. این گونه فریبکاری در فروش کالا، گسترهای عمومی دارد و سالهاست که بیشتر مشاغل را شامل میشود. این رویه ناصواب آن قدر در بدنه جامعه رسوخ کرده است که شاید خیلی از مرتکبان آن متوجه زشتی کاری که انجام میدهند، نیستند و به صرف اینکه بیشتر فروشندگان دست به این کار میزنند آن را برای خود امری مباح میدانند. وضعیت در ساختارهای اداری هم به همین وخامت است و افراد بنا به معضلی که دارند باید نرخهای متفاوتی پرداخت کنند. از زیرمیزی گرفتن پزشکان گرفته تا مجوزهای ساخت و ساز که صدور آن فقط با معجزهای به نام پول امکان پذیر میشود و نسبت به روابطی که افراد دارند نرخهای آن تفاوت میکند. معضل نرخ خودرو این روزها بحث خیلی از افراد جامعه را شامل میشود که چگونه کارخانههای تولید داخل کالای بیکیفیت خود را به رقمهای نجومی به افراد قالب میکنند و نسبت به پیامدهای مرگباری هم که تولیداتشان به دنبال دارد به کسی پاسخگو نیستند؟ موضوعات اشاره شده که پیش چشم همگان درحال بروز است مایه نگرانی عمومی هم بوده و هست. سالهاست که مردم از استحاله بودن دستگاههای نظارتی گلایه داشته و دارند.
باور شکل گرفته این است که عمده مستخدمین این دستگاهها با گرفتن زیرمیزی چشم خود را به تخلفهای صورت گرفته میبندند از همین روست که دستگاهنظارتی به جای اینکه در قامت مجری قانون عمل کند از جایگاه خود به عنوان محلی برای تأمین ارتزاق بیشتر نگاه میکند و اینگونه است که حلقههای بروز تخلف و شکلگیری فساد یک به یک کامل شده و به شکلگیری پروندههای کلان اقتصادی منجر میشود و از مجرای آن نامهای بزرگی از دولتمردان را هم بر سر زبانها میاندازد. باز گردیم به سطور بالایی که همه این اتفاقها پیش چشمهای سازمانها و ساختارهای نظارتی در حال رقم خوردن است. شاید این ضرب المثل ژاپنی وصف حال ما هم باشد که به خاطر میخی نعلی افتاد، به خاطر نعلی اسبی افتاد، به خاطر اسبی سواری افتاد، به خاطر سواری جنگی شکست خورد و همه اینها به خاطر کسی بود که میخ را خوب نکوبیده بود.