سرويس سياسی جوان آنلاين: حضرت آیتالله خامنهای (حفظهالله) در بیانیه گام دوم انقلاب ضمن اشاره بر لزوم و اهمیت دو چندان مبارزه واقعی با فساد در جمهوری اسلامی که نیازمند مشروعیت و مقبولیتی فراتر از مشروعیتهای مرسوم و مبناییتر از مقبولیت اجتماعی متداول است، خواستار مبارزه با فساد شدهاند و این مبارزه را بخش اثرگذاری از تلاش همهجانبه نظام جمهوری اسلامی در راه استقرار عدالت خواندهاند. در این مبارزه یقیناً دستگاهها و ابزارهای مختلفی سهیم هستند و نمیتوان تمام کار را متوجه یک نهاد، قوه یا ابزار دانست، اما شبکههای اجتماعی از جمله مهمترین ابزارهایی است که میتواند با پای کار آوردن پتانسیلهای مردمی به همه نهادها کمک کند و مسیر مبارزه با فساد را هموار سازد. شاید بتوان اولین قدرتنمایی این شبکهها را در ماجرای افشا و مقابله با نجومیها به وضوح دید. شبکههای اجتماعی چندان با سرعت و قدرت مقابله با فساد را جلو بردند که رسانههای رسمی به گرد پایشان هم نمیرسیدند. آن ماجرا تا حدی نگاهها را به شبکههای اجتماعی تغییر داد و چُرت آنها که در خواب ناز، این شبکهها را محفلی برای جوکخوانی میدیدند، پراند و به آنها فهماند این ابزار نه بخشی از مجاز که بخشی بزرگ از حقیقتند که حالا قدرتشان از رسانههای رسمی نیز بیشتر شده است. مهندس عباس عبدی، اما معتقد است باید از این روند که حاصل ضعف رسانههای رسمی است، جلوگیری کرد.
جناب عبدی! به نظر شما شبکههای اجتماعی چگونه و در چه ابعادی میتوانند به شفافیت کمک کنند؟
عملکرد شبکههای اجتماعی در نیل به شفافیت میتواند مثبت یا منفی باشد و این بستگی دارد که در چه فضای رسانهای فعال هستند و از چه جنبهای به آنها نگاه میکنیم. در اصل از آنجا که در شبکههای اجتماعی مسئولیتپذیری کافی وجود ندارد و افراد این امکان را دارند که بدون آنکه کسی مانع آنها شود مطالبی دروغ یا اشتباه بنویسند، باید تلاش کنیم تا جایی که میشود جامعهای باز، ضابطهمند و قانونمند داشته باشیم که در آن رسانههای رسمی شفافسازی را دنبال کنند و کار به شفافسازی غیررسمی در بستر شبکههای اجتماعی نکشد. اما اگر رسانههای رسمی به هر دلیلی نتوانند شفافیت و موضوعات مرتبط با آن را دنبال کنند، مثل وضع جامعه ما، در این صورت شبکههای اجتماعی میتوانند از دو حیث تولید مطلب و خبر و نیز انتشار آن به شفافیت یاری رسانند. البته تولید کمابیش از گذشته بوده است. مردم همیشه اطلاعاتی را از وضعیت جامعه داشتهاند، اما امکان و ابزار انتشار آنها وجود نداشته است. حال، اما با وجود شبکههای اجتماعی این امکان مهیا شده که مردم اطلاعاتی را که به دست میآورند، عمومی کنند. خب همانطور که عرض کردم این در عین حال اینکه میتواند در غیاب نقشآفرینی رسانههای رسمی به جامعه کمک کند، تبعات منفیای هم دارد. علت اصلی این تبعات هم به عملکرد رسانههای رسمی و ناتوانی آنها در شفافسازی باز میگردد.
همانطور که میدانید دسترسی آزاد به اطلاعات صرفاً به شفافیت نمیانجامد و شاید بیشتر از آن، امکان بهرهبرداری از اطلاعات شفاف شده، حائز اهمیت باشد. برای مثال در حال حاضر حجم انبوهی از قراردادهای شهرداری روی سایتی مشخص بارگذاری میشود، اما مردم چه استفادهای از این اطلاعات میتوانند کنند؟ یا فرض بفرمایید فایلی ۲۰۰ صفحهای و با حجم بسیاری از دادههای تو در تو منتشر میشود که کمتر کسی جز متخصصان امر از آن سر در میآورند. به نظر شما شبکههای اجتماعی میتوانند ما را در این مرحله کمک کنند تا ضمن تسهیل دسترسی به اطلاعات، موجبات بهرهبرداری از دادههای شفاف شده و شکلگیری مطالبهگری را فراهم آورند؟
از یک جهت این ایراد پذیرفتنی نیست. قرار نیست همه مردم از همه اطلاعات منتشر شده، استفاده کنند. گاهی همین که چهار نفر کارشناس بتوانند به اطلاعات موجود مراجعه کنند، کافی است. در بیشتر موارد وظیفه کارشناسان است که اطلاعات منتشر شده را به زبان عامه ترجمه و برای شکل دادن به مطالبات مردمی منتشر کنند. مثلاً ببینید در کانادا تا جایی که من شنیدم و میدانم، اسامی تمامی کسانی که حقوقشان بیشتر از ۱۰۰ هزار دلار در سال است در سایتی منتشر میشود؛ حالا شاید کسی هم هر روز مراجعه نکند، اما اگر زمانی، کسی هم خواست مراجعه کند، این لیست راحت در دسترس او است و میتواند به آن مراجعه و کند و ببیند چه کسی چه درآمدی دارد. در نتیجه شفافیت به این معنا نیست که اگر اطلاعاتی هم شفاف میشود، همه آن را مطالعه و استفاده کنند. شفافیت به معنای این است که در صورت نیاز به هر گونه اطلاعات، در دسترس باشد و بتوان از آن استفاده کرد. البته متأسفانه همین میزانی که شما هم میفرمایید در کشور ما دسترسی آزاد به اطلاعات وجود ندارد. اجازه بدهید مثالی برای شما بزنم؛ الان در کشور ما طلاق و آسیبهای اجتماعی مسئله حساسی شده است، اما به جای اینکه آمارهای آن برای مطالعه و کار کارشناسی در اختیار اندیشمندان اجتماعی و رسانهها قرار گیرد، گزارشهای ماهانه طلاق جزئی مخفی میشود و اطلاعات آن منتشر نمیشود یا به سازمان پزشکی قانونی که مراجعه میکنید، آیکون مربوط به خودکشی آن کار نمیکند و اطلاعاتش وجود ندارد! اینها موارد خیلی سادهای است که پنهان میماند در حالی که قبلاً منتشر میشد، حالا ما چه توقعی داریم که قراردادها و دریافتیهای کلانتر و حساستر منتشر شود؟ اما اگر فرض کنیم اطلاعات شفاف و دسترسی آزاد به آنها فراهم شود، در این صورت از جهتی دیگر ایراد شما به نظر درست میآید. فرض کنیم در اطلاعات منتشر شده، کارشناسان شش ایراد یا تخلف پیدا کردند؛ خب حالا قرار است چه اتفاقی بیفتد؟ بعد از شفافیت اطلاعات، طرح چنین پرسشی کلیدی است. ما باید فضایی داشته باشیم که اگر مشخص شد شخصی سوءاستفاده و تخلف کرده، خودش مجبور باشد استعفا کند یا دستگاه قضایی با آن برخورد کند، اما خب این اتفاق در اینجا نمیافتد. نکته مهم این است که به موضوع صفر و یک نگاه نکنیم. در کل باید کوشش کنیم همه اینها با هم انجام و منتشر شود. این خودش جلوی بسیاری از فسادها را خواهد گرفت.
آیا میتوان در صورت شفافیت دادهها، شبکههای اجتماعی را بستری برای افزایش میزان مشارکت مردم در حکمرانی دید؟ الزامات آن چیست؟
برای پاسخ به این پرسش باید به اهمیت و ویژگی شبکههای اجتماعی توجه کرد. شاید ویژگی اصلی این شبکهها دسترسی همگانی و آسان و فضای باز آن برای گفتوگوی راحت و بدون محدودیت است؛ وقتی چنین شبکهای وجود دارد طبعاً میتوان از وجود آن جهت مشارکت مردمی در امر شفافیت استفاده کرد.
آیا نقش مردم در شبکههای اجتماعی تنها به مطالبه شفافیت محدود میشود یا خیر میتوانند با این شبکهها در شفاف شدن اطلاعات (مثل ماجرای نجومیها) نیز نقشآفرینی کنند.
شبکههای اجتماعی، یکرسانه هستند و از همینرو میتوانند تمامی کارکردهای رسانهای را داشته باشند. ویژگی مهم این شبکهها این است که هیچ محدودیتی برای کارکرد آنها وجود ندارد و سرعت بالا و فراگیری بسیار زیادی دارند. دسترسی به آنها همگانی است و افراد بسیار زیادی میتوانند در آنها مشارکت کنند و حرف بزنند. اینها همه نکات مثبتی است که میتواند به نقش آفرینی اجتماعی و سیاسی این شبکهها بینجامد. مثلاً در همان ماجرای نجومیبگیران چه املاک و چه حقوقها، خیلی راحت هر کس هر جزئیاتی که از مسئله داشت، منتشر میکرد. فقط مسئلهای که وجود دارد این است که نباید بسنده به شبکههای اجتماعی کرد و از رسانههای رسمی غافل شد. رسانههای رسمی قوی، اهمیتشان به مراتب بیشتر است.
چرا؟
چون حرفهایتر میتوانند کار کنند و مسئولانهتر حرف بزنند و حل مسائل به این وجوه اطلاعرسانی نیاز دارد.
فضای شبکههای اجتماعی عمدتاً فضایی هیجانی و شایعهپذیر است. به نظر شما با این ویژگی، شبکههای اجتماعی فضای مناسبی برای شفافیتطلبی است یا بهخاطر آسیبها و جنس آن بهتر است این مطالبه به نوع دیگری دنبال شود؟
همانطور که گفتم شبکههای اجتماعی وقتی خوب عمل میکنند یا حداقل اثرات منفی آنها کم و اثرات مثبتشان بیشتر میشود که در واقع بتوانند مکمل رسانههای رسمی باشند. در شبکههای اجتماعی، چون راست و دروغ زیاد است و عموم مردم هم توان تفکیک آنها را ندارند در نتیجه مردم به تدریج یاد میگیرند که هر خبری را باور نکنند و نهایتاً دوست دارند که خبرها را از منابع رسمی دریافت کنند. ولی فرض کنونی ما این است که رسانههای رسمی در ایران این وظیفه را انجام نمیدهند و اگر این کار را انجام دهند، هزینه سنگینی برایشان به وجود میآید؛ از سویی نباید جلوی شبکههای اجتماعی را گرفت و باید دنبال این بود که رسانههای رسمی ما در جای خود بنشینند و کارایی خودشان را پیدا کنند.
گاهی میبینیم شبکههای اجتماعی به جای کمک به شفافیت اتفاقاً به عنوان مانعی برای شفافیت جلوه میکنند و بحث را بهجای شفافیت به افشاگری میکشانند. به نظر شما چطور میتوان از این آسیب جلوگیری کرد؟
افشاگری هم نوعی از شفافیت است، البته از نوع جنجالی آن. این مسئله به عبارتی حاصل رسانههای مدرن است و نمیشود جلوی آن را گرفت و به نظر من ایرادی هم ندارد. باز هم تأکید میکنم اگر رسانههای رسمی قدرتمندتر باشند، رسانههای اجتماعی نمیتوانند جانشین آنها شوند. بله من منکر این نمیشوم که این شبکهها عوارضی هم دارند، اما خب برای چهار تا آدم بینماز که در مسجد را نمیبندند! نمیشود بگوییم، چون چهارتا ایراد و اشکال دارند باید با آنها برخورد کرد. رسانههای اجتماعی کارکردهای خوب و مثبتی دارند که ما باید آنها را تقویت و برجسته کنیم و از این ظرفیت در کنار رسانههای رسمی برای نیل به امور مهمی همچون شفافیت بهره گیریم.
از نظر شما مرز شفافیت در شبکههای اجتماعی چیست؟ حریم خصوصی افراد چه نسبتی با این شفافیت دارد؟ آیا هر کاربری میتواند با در دست داشتن موبایل به خود اجازه دهد هر چیزی را به اسم شفافیت ضبط و منعکس کند؟
طبیعتاً اینکه هر کسی به اسم شفافیت هر حرفی را بزند و منعکس کند، اشتباه است. اما این را من نباید تشخیص بدهم، قانون باید مشخص کند. من فکر میکنم اگر رسانههای رسمی با قوت ظاهر شوند و محافظهکاری را کنار بگذارند، بعید است مردم بیش از ضرورت به رسانههای اجتماعی رو بیاورند. آن حدی هم که وجود خواهد داشت، خیلی مهم نیست؛ نهایتاً همه میپذیرند که این شبکهها باید قانونمند شوند و آن وقت اگر کسی حرف بیربطی زد همه قبول دارند که قانون باید گریبان او را بگیرد. اما الان هیچ کدام از این کارها اتفاق نمیافتد و من فکر میکنم دلیل اصلیاش این است که رسانههای رسمی ما دچار ضعف جدی هستند. رادیو و تلویزیون ما نمیتواند با این وضعیت نقش مؤثری را در اطلاعرسانی و شفافیت ایفا کند. بنابراین به نظر میرسد که به جای تمرکز بر اصلاح شبکههای اجتماعی باید پیگیر کارآمد ساختن رسانههای رسمی باشیم. هر چه با شبکههای اجتماعی مواجهه صورت گیرد، رفتار آنها بدتر و مخربتر خواهد بود. تنها راه این است که رسانههای رسمی تقویت و کارآمد شوند.
یکی از مصادیق شفافیتطلبی مردم در شبکههای اجتماعی ماجرای نجومیها بود؛ اگر بخواهیم با نگاهی آسیبشناسانه به آن ماجرا بنگریم چه انتقاداتی به آن وارد بود که موجب شد کار به تسویه حسابهای جناحی و افشاگری بینجامد و هدف اصلی که عدالتخواهی بود به حاشیه رود.
ببینید حالا باید از مسئله نجومیها، چه حقوقها و چه املاک، بالاتر آمد. دهها بار بیان شد که در همه ادارات و سازمانها دریافتیهای افراد شفاف و روشن باشد. دقت کنید گفتم دریافتی نه حقوق. میدانیم که در ایران حقوق اهمیتی ندارد، مهم دریافتی ماهانه است. گفته شد دریافتی افراد را منعکس کنید تا همه چیز شفاف باشد و کسی نتواند برای خودش حقوق ۴۰ یا ۵۰ میلیونی بنویسد ولی هنوز هم زیر بار نرفتهاند که دریافتیها باید شفاف شود. درباره املاک هم همین بود. دهها بار فعالان رسانهای و اجتماعی گفتند شفاف کنید که چه ملکی، از کدام سازمان، با چه ضوابط و قوانینی، به چه کسانی داده میشود و در آخر هم رسماً اعلام کنید که چه کسانی واجد این شرایط بودهاند و ملک گرفتهاند. معتقدم در اینگونه مسائل واقعاً باید از شفافیت دفاع کرد و مسئله را جناحی ندید. باید دریافتیها شفاف باشد و مردم بدانند هر کسی چقدر میگیرد و چقدر از آن را مالیات میدهد یا نمیدهد. اگر اینطوری بود دیگر مسئلهای باقی نمیماند و فساد هم ایجاد نمیشد، بنابراین نباید جناحی به افشاگری نگاه کرد؛ اگر جناحی باشد، دیگر مسئله شفافیت گم میشود و هر کس میخواهد مچ جریان رقیبش را بگیرد. البته شاید اینگونه شفافسازی هم ایرادی نداشته باشد؛ مهم این است که به هر حال در مورد شفافیت به نتیجه برسیم و اجازه ندهیم که از این قبیل سوءاستفادهها در پشت پرده رخ دهد و مردم از آن بیاطلاع باشند.