«با چه انگیزهای مبارزه کنم»، «با چه انگیزهای به زمین مسابقه برویم»، «عاقبت و سرنوشتمان چه میشود» و «در این روزگار سیاه چه بر سرمان میآید». این روزها صفحات شخصی و اجتماعی برخی چهرههای ورزشی و قهرمانان بنام پر شده از این دست جملات فلسفی با رنگ سیاه و ناامیدی.
جالب اینکه انگار همه منتظر بودند تا یک نفر این تابو را برایشان بشکند. کیمیا علیزاده این کار را کرد، هرچند که خودش هم این کاره نبود و خیلی راحت بازی خورد و برایش نوشتند آنچه را که خودشان میخواستند. شاید علیزاده حتی معنای خیلی از واژههای بیانیهای را که به اسمش منتشر شد، نداند. در این میان باید چند سؤال از علیزاده پرسید؛ اول اینکه چطور در کشوری که در آن همیشه سرکوب شدهای در سن ۸۱ سالگی راه به المپیک پیدا کردی و چگونه این همه امتیاز، رانت، پول و اتومبیل را در نوجوانی و آغاز جوانی از همین نظامی که معتقدی در آن اسیر بودی، گرفتی؟!
علیزاده بهطور حتم پاسخی برای این سؤالات نخواهد داشت و حتماً آنها که از قولش بیانیه نوشتهاند، پاسخ را در دهانش خواهند گذاشت، اما خطاب به او که در آغاز دوران جوانی است باید گفت که بازی خوردی و خام شدی. به هیچ عنوان منکر کوتاهیها و اهمالکاریهای مسئولان ورزش کشور در خصوص قهرمانان نیستیم و خوب میدانیم که همه چیز در پول خلاصه نمیشود، اما با تمام این حرفها جواب این همه تقدیر، تشکر و توجه، حتی اگر در حد زحمات و تلاشهایت نبوده (که بوده، وقتی که برای برنزت پاداش طلا گرفتی و وقتی قبل از رسیدن به سن اخذ گواهینامه صاحب اتومبیل شدی)، پشتپا زدن و توهین به کشور، مردم و نظامی نبود که یادمان نمیرود بارها از مسئولانش تشکر کردی و بارها ادعای دستبوسیشان را داشتی. برایت در ادامه زندگی آرزوی موفقیت داریم، اما پیشنهاد میکنیم که حداقل با خودت صادق باشی.
داستان کیمیا علیزاده برای ایران تمام شد. او نمک خورد و نمکدان را شکست، اما ظاهراً این ناسپاسی حالا تبدیل به یک فرصتی برای برخی دیگر شده تا با زدن رنگ فلسفی به انتقادهایشان و سیاهنمایی صرف از وضعیت کشور و شرایط خودشان توجهات را به سمت خود جلب کنند، غافل از اینکه درست مثل علیزاده در زمین دشمن بازی میکنند و آنچه را میگویند که آنها میخواهند، تازه اگر مثل علیزاده از قولشان ننویسند.
در جریان اتفاقات اخیر بهخصوص در مسئله تأسفبار هواپیمای اوکراینی این عده از قهرمانان و مدالآوران اینقدر مبتدیانه عمل کردند که خط گرفتن آنها از برخی جریانات کاملاً روشن و واضح است. سؤالی که باید از این ورزشکاران پرسید این است که حادثه سقوط هواپیما صبح چهارشنبه هفته قبل روی داد، چطور تا قبل از اینکه صبح شنبه ستاد کل نیروهای مسلح بیانیه نداده بود و ظهر شنبه سپاه مسئولیت آن را برعهده نگرفته بود، هیچ پیامی از سوی شما صادر نشده بود؟ یعنی اگر علت سقوط نقص فنی بود مسافران ایرانی پرواز هموطن شما نبودند، انگیزههایتان برای پیروزی و مسابقه سر جایش بود؟
از صبح چهارشنبه تا صبح شنبه چند مسابقه برگزار کردید؟ چطور روز حادثه، فردا و پسفردای آن انگیزه داشتید، ولی بعد از آن نه؟
تکرار میکنیم که مسئولان ورزش در رسیدگی به ورزشکاران مدالآور و المپیکی تاکنون کوتاهی کردهاند، چه به لحاظ مادی و چه به لحاظ معنوی و ما همیشه از این بابت طرف ورزشکاران متعهد، پرتلاش و زحمتکشمان بودهایم، اما بازی راه افتاده از سوی برخی چهرهها در زمین دشمن و تهدیدهایی که رنگ و بوی ضدایرانی و عرق ملی دارد را به هیچ عنوان تأیید نمیکنیم. میدانیم که ورزشکاران زحمتکش با چه مشقتی خود را آماده مسابقات میکنند و نباید در خصوص تصمیماتی که آنها برای آینده زندگی و ورزش حرفهای خود میگیرند یکطرفه به قاضی رفت، اما تکرار ماجرای کیمیا علیزاده که عین ناجوانمردی و عدم صداقت و راستی است را نیز برنمیتابیم. البته به جد بر این باوریم که برخی سوءاستفادهکنندگان نشسته در آن سوی مرزها از خامی و بیتجربگی ورزشکاران به نفع سیاستهای کثیف ضدایرانی اربابان خود استفاده میکنند و با مستمسک قرار دادن کمبودها و عدم رسیدگیها آنها را شانتاژ میکنند.
آنچه به نظر میرسد اینکه ورزش کشور در یک بزنگاه تاریخی قرار دارد، هرچند که در این بزنگاه اکثر قریب به اتفاق جامعه ورزش همدوش مردم حرکت کردند، اما مسئولان ورزش باید با توجه بیشتر به ورزشکاران اجازه ندهند که کمبودها باعث سوءاستفاده دشمنان از ورزشکاران کشورمان شود.