سرويس ايثار و مقاومت جوان آنلاين: غبطهبرانگیز است این همه بودن و بودن و بودن. مگر از ۱۸ اسفند ۱۳۳۶ تا ۲۳ دی ۱۳۹۴ چقدر فاصله است و مگر یک انسان چقدر توان دارد که بکوشد و بسازد و جهاد کند در عرصههای مختلف؛ هر جا که احساس نیاز کند، هر مکانی که چشم به راهش باشند و هر زمان که احساس تکلیف نماید؟ حضور فعال در دفاع مقدس، نقشآفرینی در خواباندن غائله ضدانقلاب در کردستان، مشارکت در دفع فتنه منافقین و بنیصدر، مجروحیت، جانباز شدن، از دست رفتن چشم راست و شنوایی گوش و عصب دست چپ، تأسیس جشنواره دانشآموزی دفاع مقدس، راهاندازی جشنوارههای دانشجویی فیلم دفاع مقدس، برگزاری مسابقات کتابخوانی با محوریت کتابهای مقدس، پایهگذاری حضور مددجویان زندانی در سفر راهیان نور، ساماندهی یادمان ۱۷۷ شهید گمنام گلزار شهدای آبادان، رهاندن مددجویان محکوم به اعدام، برگزاری مراسم کشتی دوستی بر اروندرود و...
بهراستی غبطهبرانگیز است چنین عملکرد فعالانه و شاخصی در یک عمر کوتاه به ۶۰ سال نرسیده. شهید سعید سیاحطاهری از روزی که به عضویت بسیج آبادان درآمد تا یومالشهادتش در خانطومان سوریه چهها که نکرد و چه میراث درخشان و ماندگاری که از خود بر جای نگذاشت، خستگیناپذیر و جهادگونه. در زمانی که دشمن چشم طمع به دین و خاک و ناموس داشت در صفحه اول مبارزه بود؛ در روزگاری که معاندان از باب فرهنگ وارد شده بودند تا با هدفگیری نوجوانان و جوانان ایرانی، اصالت و داشتهها را زائل کنند در جبهه فرهنگی پویا بود و ساعی؛ و در موسم تازاندن کجفهمان از دین که حریم امامت و سلاله پیامبر (ص) در خطر بود و اسلام و تشیع در معرض تهدید، مقاومت را به آن سوی سرحدات کشاند تا پاسداری کند از کیان دین مبین و نظامی که خونها، برقراری و دوامش را ضمانت کرده بودند و چقدر قابل تقدیر است این وقتشناسی و فرزند زمانه خویش بودن. جنگ که تمام شد شهید سعید سیاحطاهری به خانه بازگشت با ۷۰ درصد جانبازی؛ چشم و گوش و دست خود را در راه اسلام و ایران اهدا کرده بود. خیلی زود دریافت که اگرچه جنگ فیزیکی و تنبهتن با دشمن به پایان رسیده، جبهه دیگری، اما گشوده شده، بس سختتر و پیچیدهتر. حالا مباحث فرهنگی نیاز روز جامعه بود. خصم که به تجربه میدانست از حمله نظامی جز ذلت و خفت طرفی نخواهد بست، در لباس دیگری وارد شده بود تا نظام را از درون بپوساند.
مرد همه فن حریف جهادی که بهخوبی به نیت شوم دشمنان پی برده و دستشان را خوانده بود، عمده فعالیتهایش را بر فرهنگ و هنر متمرکز کرد. برای دانشآموزان مناطق محروم و زلزله زده جشنواره دفاع مقدس برگزار کرد، مسابقات کتابخوانی گذاشت برای گروههای دانشآموزی، معلمان، کارکنان بیمارستان، مهمانداران هواپیما، حتی برای زندانیان، برای همه، تا بخوانند کتابهایی همچون دا، کوچه نقاش ها، بابا نظر و دختر شینا را و بدانند که چه مجاهدتها شده در این هشت سال جنگ تحمیل شده بر ایران؛ و بعد در اقدامی خلاقانه و مبتکرانه، بچههای ایرانی و عراقی را در سیامین سالگرد آغاز جنگ روی کشتی دوستی در اروندرود دور هم جمع کرد تا به آنها بگوید که گذشتهها گذشته و دست در دست هم باید جهانی پر از دوستی و محبت را بسازند. شهید سعید سیاحطاهری با همراهی پرویز پرستویی، کیومرث پوراحمد، مرتضی سرهنگی و حبیب احمدزاده از بانیان جشنی بودند که در سال ۱۳۸۹ با شرکت کودکان عراقی شهرهای بصره و فاو و بچههای ایرانی خرمشهر و آبادان بر روی رودخانه اروند برگزار شد. نام کشتی را دوستی گذاشتند تا نمادی باشد بر محبت و مودت میان فرزندان دو سرزمین. اجرای این برنامه را داریوش فرضیایی یا همان عموپورنگ محبوب بچهها برعهده داشت و مراسم از تلویزیونهای ایران و عراق پخش شد.
مرد جهادی عرصه هنر در این مدت از فعالیتهای اجتماعی هم غافل نماند؛ برای زندانیان عفو مشروط گرفت و با همکاری هنرمندان، زمینه رهایی آنهایی را که در آستانه اعدام بودند فراهم کرد تا مگر به زندگی بازگردند و شروعی دوباره داشته باشند.
روزگار میگذشت تا فتنه جدیدی برپا شد، برآمده از خباثت و توطئههای بیپایان دشمنان. داعش ظهور کرد. خوارج قرن بیستویکم بر کشورهای اسلامی تاختند و حریم امن ائمه اطهار را نشانه گرفتند. حالا جبهه جدیدی گشوده شده بود بس خطرناکتر از معرکههای قبلی. شهید سیاحطاهری داوطلبانه راهی سوریه شد تا آموزش دهد نیروهایی را که برای جنگ با داعشیان آمده بودند. رفت و آمد، آمد و رفت تا بشود آنچه باید میشد و لیاقتش را داشت. به دوستان و همرزمان شهیدش ملحق شد پس از قریب به ۲۰ سال مجاهدت در عرصههای مختلف فرهنگی و اجتماعی.
شهید سعید سیاحطاهری در ۲۳ دی ۱۳۹۴ در منطقه خانطومان سوریه با گلوله خمپاره به شهادت رسید. مرد جهادی و خستگی ناپذیر عرصه هنر آنقدر کوشید تا به هدف غاییاش رسید. مگر شهادت هنر مردان خدا نبود به تعبیر پیر و مراد خمینیاش؟