دانش آموز که بودم هر سال اصرار داشتم که در انتخابات شورای مدرسه کاندید شوم. تقریباً در همهی موارد به خاطر شعارهای خلاقانه و بلکه تجدیدنظرطلبانهای مثل راهاندازی رادیو مدرسه و پخش آهنگ در زنگ تفریح، رأی میآوردم. البته اینکه انتخاباتمان هم منطقی نداشت، بیتأثیر نبود. هر کس دلش میخواست کاندید میشد و شعارهای عجیب و غریب هم بازارشان گرم بود. خیلی از اوقات همان سر صف که شعارها را اعلام میکردیم، بچهها پقی میزدند زیر خنده.
مثلاً یادم هست یکی از بچهها وعده میداد در نمازخانه استخر میزند، حیاط مدرسه را کاملاً چمن مصنوعی میکند، روبهروی در مدرسه پل هوایی میسازد، کلاسهای فوق العاده را لغو و سالن والیبال و بسکتبال احداث میکند! جالب اینجاست با همین لودگیها رأی اول یا دوم را هم آورد!
اما آخر سالی هم بود، خیلی از بچهها معترض میشدند که شما هیچ کدام از این کارها را که گفتید نکردید. یادم هست یکی از بچهها رگ گردنش برآمده بود و میگفت من پشت دستم را داغ میکنم تا سال آینده به شماها رأی ندهم؛ حتی چند سال پیش هم که دیدمش با اینکه ریشی درآورده و مرد شده بود، خاطرش بود و باز زد پشت دستش و با خنده گفت: هنوز جای داغش میسوزد!
مشکل از ما نبود. مشکل از انتخابات هم نبود. ما فقط نمیفهمیدیم که آن جایگاهی که برایش کاندید شدهایم حدی و وظایفی دارد و بیشتر از آن، نه میتوانیم و نه قانون اجازه میدهد کاری کنیم. حالا این حکایت حسن آقای روحانی شده و همین است که هر بار اینستاگرام را باز میکنیم یا مجلهای را ورق میزنیم میبینیم کسی با پشیمانی و خیلی از اوقات یأس اعلام کرده است: پشت دستم را داغ کردم!
او آمد؛ دوبار هم آمد و هر بار در سخنرانیهایش حرفهایی را زد که خودش هم میدانست نه در حیطه وظایف دولت است و نه در توان رئیس جمهور. روحانی برای جذب هر چه بیشتر رأی بیمحابا شعارهایی را تکرار کرد که حاصلش جز شکافتن سقف مطالبات مردم بهویژه طبقه متوسط نبود. او حتی در برخورد با زنان، اقلیتها و مذاهب آنقدر سطح وعده و وعیدهایش را بالا برد که آنها که تا پیش از این مطالباتشان محدود به امور معیشتی و اجتماعی بود، درخواست وزیر یا وزرایی در کابینه را مطرح کردند.
اما پس از پایان انتخابات، روحانی در عمل به بسیاری از وعدههایش ماند! او حتی نتوانستد به همان وعدهی مشهور «چرخ سانتریفیوژ - چرخ اقتصاد» پایبند بماند! به زنان، اقلیتها و مذاهب هم گفت در بین شما نیروی صلاحیتداری برای وزارت نیست! عاقبت دست در جیب ملت کرد و گاوش زیر برجام زایید! حالا او مانده و تشنگانی با اشتهای بالا که هر چه از رفراندوم دم بزند و در یزد و کرمان سلام به این و آن بدهد و نق بزند که اختیارات دولت محدود است، نمیتواند سیرابشان کند.