افتادن چند قطره باران یا دانه برف در کف خیابانهای شهر کافی است بلوای زیادی به راه بیندازد. در خیابانها به سیاق همه ساله راهبندان و ترافیکهای طولانی به راه میافتد و مسافران سرگردان کنار خیابانها به دنبال پیدا کردن وسیلهای نقلیه میگردند تا خود را به محل کار یا زندگیشان برسانند. در چنین مواقعی از تاکسی خبری نیست؛ چراکه رانندگان تاکسی فرصت را غنیمت شمرده و فقط به دنبال مسافران دربست میگردند و با پیدا کردن اولین مسافر آن را با چند برابر قیمت سوار کرده و خیالشان از بابت کارکرد روزانهشان راحت میشود. شمار اتوبوسهای شهری هم به طور حیرتانگیزی کاهش پیدا میکند و اگر هم پیدا شود تراکم جمعیت داخل آن به حدی است که جایی برای سوزن انداختن پیدا نمیشود چه رسد به اینکه بشود بین مسیر، مسافری را سوار کرد. در چنین مواقعی مگر میشود مدیری را پیدا کرد و علت این همه نابسامانی را از او سؤال کرد؟ علت را هم که سؤال کنی مگر میتواند پاسخی معقول و قانع کننده به پرسشهای مطرح شده بدهد. راستش را بخواهید جای مدیران شهری و انتظامی در چنین مواقعی به شکرانه این نعمت خدادادی، گرم و نرم است! آنها با خودروهایی که در خدمت دارند قبل از بروز ترافیک خود را از خطوط ویژه به محل کارشان رسانده و از راه دوربینهای مداربسته شاهد درهم تنیدهتر شدن این معضلات هستند. در چنین مواقعی از دست مأموران پلیس راهور هم که کاری ساخته نیست. تردد بیش از ۵ میلیون خودرو در خیابانهایی که گنجایش آن را ندارد را مگر میشود مدیریت کرد؟ مدیران جامعه ما نشان دادهاند در مقام حرف، ید طولانی دارند، اما وضعیت موجود را که نگاه میکنی نتیجه همه درایت آنها و حرفهایی است که در جلسات زدهاند. بد ماجرا آن جاست که همه این اتفاقهای ناگوار در عصری در حال رخ دادن است که میتوان با اتکا به پیشبینی شرایط جوی برای روزهای بحران زده تدبیری به کار بست. اگر به پیشبینی سازمان هواشناسی نگاه کنید برای این روزها، همان چیزی را پیشبینی کردند که در حال رؤیت آن هستیم,، میماند اینکه درایت مدیران جامعه ما هنوز رشد نکرده تا بتوانند تدبیر لازم را برای این روزها به کار گیرند. مثلاً به جای اینکه مدام تقصیر را به گردن این و آن بیندازند حجم ناوگانهای عمومی را برای دسترسی مردم به محل کار و زندگیشان افزایش دهند یا برای یکبار هم که در عمر مدیریتشان شده بین مردم بروند و خدای نکرده بخواهند مثل یک شهروند عادی از محل زندگی به محل کارشان بروند تا شاید کمی از درد شهروندی به قبای مدیریتشان برسد و از آنجا به ذهنشان سرایت کند تا شاید در نبوغ مدیریت آنها تغییری حاصل شود. افسوس که جان شهروندان در ترافیکهای طولانی و آلودگی هوا در حال تمام شدن است و آب هم از آب تکان نمیخورد!