سرويس بين الملل جوان آنلاين: نشریه آلمانی «اشپیگل» نوشت که تابستان ۳۰ سال پیش که روند فروپاشی کمونیسم آغاز شد، «فرانسیس فوکویاما» نظریه پرداز مشهور روابط بینالملل گفت که گویی تاریخ به پایان آمده و بشریت به وضعیت آرمانی یعنی دموکراسی و سرمایهداری رسیده است. امروز این دیدگاه نوعی انحراف روشنفکرانه خوانده میشود. چرا که در این مدت جهان مسایل ناخوشایندی را تجربه کرده است؛ که عبارتند از:
- طیفی از مسایل ومشکلات آب وهوایی
- فاصله میان فقیر و غنی در بسیاری از نقاط جهان تشدید شده است.
- روسای جمهور کشورها با رفتارهای عجیب و غریب، کشورهایی که تازه وارد بازار شدهاند را به جنگ تجاری تهدید میکنند.
- و همانطور که «جوزف اشتیگلیتز» برنده جایزه نوبل اقتصاد هم به آن اشاره داشته است، بیش از نیمی از مردم جهان با مشکلات ناشی از دولتهای خودکامه و پوپولیستی دست به گریبان هستند.
پاسخ چنین وضعیتی را میتوان در هر گونه (نگرش به) پیروزی جستجو کرد که سرمایهداری را در طول این چند دهه پس از فروپاشی کمونیسم به سمت نوعی از افراط سوق داده است.
در پی فروپاشی دیوار برلین، روندی با ورود «رونالد ریگان» رئیس جمهور وقت آمریکا و «مارگارت تاچر» نخستوزیر انگلیس در آن زمان، آغاز شد. چنین روندی به این صورت بود که افراد به جای اینکه به جامعه توجه داشته باشند به فکر خود بودند. هر کسی به جای کمک به جامعه برای خودش نگران بود به این ترتیب، فرصتی فراهم شد تا ثروتمندان از پرداخت مالیات فرار کنند و بانکها مانند کلاهبرداران به صورت آزادانه تا جایی که توانستند به ثروت اندوزی پرداختند.
همچنین در پی فروپاشی دیوار برلین باورهایی گسترش یافتند که یا ناشی از سقوط سهام در سال ۱۹۸۷ بودند و یا بدهیهای ریگان. از جمله این باورها این بود که: هر کسی که پیروز شود، حق دارد.
چون کمونیسم به روشنی شکست خورده بود، سرمایهداری کاملا خوب به نظر میرسید؛ و انتقادی درباره اینکه چنین دیدگاهی دقیقا درست نیست هم دشوار بود.
در آن دوران به مردم آلمان شرقی وعدههای فراوانی در زمینه آینده روشن اقتصادی داده شده بود، اما آنچه در واقع رخ داد این بود که چیزی که نتواند در رقابت پیروز شود، محکوم به شکست است حتی اگر چنین روندی به بیکاری گسترده منتهی شود. در سالهای پس از آن؛ دولتها در سراسر جهان اطلاحاتی را انجام دادند و نتیجه این شد که بازارهایی برای کالاهای ارزان چینی ایجاد شدند.
اشپیگل نوشت که اگر شکاف میان ثروتمندان و فقرا در بسیاری از کشورهای جهان بسیار زیاد شده است، این موضوع به بازارهای مالی بستگی دارد. در چنین شرایطی فقط عده کمی برنده هستند. اگر تمامی مناطق در آمریکا از لحاظ اقتصادی دچار مشکل شدهاند به این دلیل است که آنها نمیتوانند در رقابت با کالاهای ارزان چینی پیروز شوند و مجموعه این موارد به همان ایده بی معنی مربوط میشود که راهکار برای برون رفت از چنین شرایطی را در بازارهای خود تنظیمی و سازگاری انسانی ارتباط داده است.