سرویس ایثار و مقاومت جوان آنلاین: کتاب «اورامان» خاطرات سردار امانالله حیدری از فرماندهان حاضر در دوران دفاع مقدس است که توسط محمد محمودی نورآبادی تدوین شده است. روایت این اثر خطی است و از ژانر خاطره تبعیت میکند. در این کتاب، مخاطب با زاد و بوم راوی آشنا میشود. به روستای جلگهنشین «آهنگری» در ممسنی میرود و با مردمان آن دیار و خاصه خانواده امانالله آشنا میشود. منطقه اورامان کرمانشاه از مناطق کردنشین محسوب میشود که بخشی از درگیریهای ضدانقلاب، دموکرات و کومله بعد از انقلاب تا جنگ در آنجا به وقوع پیوسته است. روستای «آهنگری» در هشت کیلومتری جنوب غربی شهر نورآباد ممسنی، واقع شده است. نزدیک به «میل اژدها» که قدمت عظیم و حال و هوای خود را دارد.
به گواه شناسنامه سردار امانالله حیدری در سال ۱۳۳۵ در همین روستا متولد شده است. دوران ابتدایی را تا ششم، در روستا سپری میکند. در گوشه قلعه کدخدا «ملاعبدالله منصوری»، اتاقی بود که کلاس درس بچهها آنجا تشکیل میشد. هر صبح امانالله کتابهایش را در یک توبره میگذاشت و به مدرسه میرفت. سال اول، منزلشان خارج از روستا بود و مسافت نسبتاً زیادی بین خانه تا مدسه را میدوید. راوی سردار حیدری هنوز خاطرات دویدنها و نفسنفسزدنها را به خاطر دارد. از زبان راوی میخوانیم که پدرش «حاج نصرالله» کشاورز بود و باسواد. بسیار به مطالعه علاقه داشت. آدم زنده و بهروزی بود. اگر ۱۰ ساعت سر زمین کار کشاورزی میکرد، به محضی که پایش به منزل میرسید، کتابی برمیداشت و تورق میکرد. کتابهایی نظیر شاهنامه، منتهیالآمال، قصصالانبیاء و تاریخ اسلام بود. اینها را مطالعه و برای ما تعریف میکرد. معلومات بالایی داشت و تاریخ پیشینیان را خیلی خوب میدانست. در زندگی هم درویشمسلک بود وخیلی سختگیری نمیکرد.
محمودی به عنوان نویسنده کتاب تلاش کرده خواننده را همراه با روایتهای سردار حیدری به دوران کودکی خودش ببرد و از آنجا به ایام پرشور انقلاب تا شروع جنگ بکشاند. هیجان و کشمکش در آن برهه از زندگی راوی موج میزند. امانالله حیدری با شور و هیجان انقلاب را همراهی میکند. جوانی سربازی رفته و راهبلد است. او در کمیته امداد شهرستان ممسنی مشغول میشود تا کمک کار محرومان باشد. از همین مسیر، به همراه دوست همولایتیاش احمد ارجمند، به قصد دریافت کمک برای محرومان، مأموریت تهران میگیرند و با یک خودروی سیمرغ راهی میشوند. در آنجا، اما وقتی متوجه میشوند گروهی از رزمندگان قرار است پای صحبت آیتالله بهشتی بنشینند، مأموریت کمیته را رها میکنند و خود را به سخنرانی شهید بهشتی میرسانند. از اینجا مأموریت آنها دستخوش تغییر میشود. هر دو سر از کرمانشاه و جنگ با ضدانقلاب درمیآورند و دنیای تازهای را تجربه میکنند. دنیایی که از حاج امان ۱۱ سال زمان میگیرد. حاج امانِ جوان آن روزها، در اندک زمانی به تکیهگاهی مقاوم برای اهالی روستای آهنگری ممسنی در اورامانات کرمانشاه تبدیل میشود. فرمانده و مدیر است. اهل پارتیبازی نیست و از این رو همه دوستش دارند. اتفاقاً آنها که به او نزدیکترند، بیشتر در معرض خطر قرار میگیرند. نمونهاش برادرش رحمت و پسرعموهایش عزیزالله و نعمت هستند که هر سه در مأموریتهای خاصی مفقود و شهید میشوند. لحظههایی که حاج امان با استفاده از اطلاعات عزیز صوفی (ضدانقلاب تسلیم شده) محل دفن برادر و پسرعموی خودش را پیدا میکند و به اتفاق همرزمانش به دنبال پیکرها میرود؛ این از دلخراشترین و در عین حال نابترین صحنههای کتاب است.
«رفتیم و از زیر صخره بلندی که بیش از ۱۵۰ متر ارتفاع داشت و عراقیها روی آن بودند، رد شدیم. ارتفاع به قدری بلند بود که اگر بعثیها میخواستند برای ما نارنجک پرت کنند، توی هوا منفجر میشد. رفتیم رسیدیم نزدیک قلعه گوری. آنجا یک سنگ بزرگی بود. عزیز محل دفن یکی را به ما نشان داد. من که اول باورم نمیشد. عزیز صوفی گفت که بگذارید سر فرصت بیاییم ببریمش. به او اعتماد نداشتم. احتمال میدادم کلکی توی کارش باشد. مثلاً ضدانقلاب را در جریان بگذارد و بیایند تله بگذارند یا کمین بزنند. گفتم باید همین حالا جنازه را دربیاریم و با خود ببریم. سنگها را برداشتیم. شاید ۱۰ سانت خاک روی جسد نبود. اول از کفشهایش فهمیدم برادرم رحمت است. چون پایش بزرگ بود و پوتین برایش پیدا نمیشد، قبل از عملیات رفت یک کفش چکسلواکی از بازار جوانرود خرید. آن کفش پایش بود. جنازه را که درآوردیم، همان بلوز ورزشی تنش بود. روی سینهاش عبارت «تیم والیبال روستای آهنگری» نوشته شده بود. دلم بدجوری شکسته بود. تمام خاطرات گذشته آوار میشد روی سرم. کودکیهای رحمت و شیطنتهایش در کوچه و خانه و مدرسه... کتاب «اورامان» قطعهای از ادبیات شفاهی تاریخ معاصر این مرز و بوم است. اثری ۱۰۴ صفحهای که نشر یاران شاهد آن را منتشر کرده است. از آنجایی که اتفاقات مندرج درکتاب در منطقه اورامان کرمانشاه به وقوع پیوسته و روایتی از آن منطقه را در بر دارد، کتاب به نام اورامان نامگذاری شده است.