سرعت تحولات سیاسی در جهان مانند تحولات و اختراعات علمی شگفتآور و غیرقابل باور است. در گذشتههای نه چندان دور آن قدر فاصله اختراعات زیاد بود که خانوادهها مجبور بودند ظروف شکسته را ترمیم کنند و به اصطلاح چینی را بند میزدند، اما هم اینک فاصله اختراعات به روز و ساعت رسیده و در اندک زمانی جنس خریداری شده بلااستفاده شده و باید همان جنس را با مشخصات و قابلیتهای جدید خریداری کرد، بهعنوان مثال یک دستگاه گوشی سالم تلفن همراه را صرفاً به این دلیل که توسط یوسیم (USIM) پشتیبانی نمیشود باید رها کرده و گوشی جدید با ظرفیت یوسیم تهیه کرد. در حوزه سیاست و ژئو استراتژی سیاسی در جهان نیز هر لحظه بر سرعت تحولات، طی سالهای اخیر افزوده شده و واحدهای سیاسی و بازیگران عرصه سیاست را نگران و دچار سرگیجه نموده است.
تغییرات در عرصه سیاسی صرفاً معطوف به ناتوان شدن ابرقدرتها نبوده و در شکل، محتوا، سازوکارها، سختافزاری و نرمافزاری تغییرات جدید ساختار اداره جهان را تحتالشعاع خود قرار میدهد. امروز کانونهای قدرت با سرعت وصف ناشدنی از غرب استعماری به شرق منتقل میشود، مؤلفههای قدرت از حوزه نظامی به حوزه اقتصادی منتقل شده است. ابرقدرتهای استعمارگر و چپاولگر دیروز، با سرعت جای خود را به بازیگران جدید دادهاند.
نظام پولی جهان که در سال ۱۹۴۴ در برتون وودز و نیوهمپشایر به صورت پول بدون پشتوانه (fiat currency) تحت سیستم دلار محور (Bertton woods sistem) موسوم به قانون برتون وودز دنیا را در چنگال ابرقدرتهای غرب زندانی کرده بود به دلیل مشکلات متعدد: «مشکلات کمبود ذخایر کافی»، «مشکل اطمینان»، «مشکل سوءاستفادههای امریکا از دلار برای تنبیه و تحریم مخالفان خود»، «مشکل تعدیل تراز پرداختها»، «مشکل سوءاستفادههای مافیای پول در جهان» و... با سرعت شگفتانگیزی جای خود را به ارزهای مجازی و رمزارزها (virtual currency) میدهد.
امریکا پس از فروپاشی نظام کمونیستی شوروی سابق و زمانی که دنیا در آستانه هزاره سوم قرار داشت، به دلیل خالی بودن نظام بینالملل از تئوری نوین در این عرصه، سعی کرد تا رهبری خود را بر جهان بگستراند.
در چنین شرایطی این تنها ابرقدرت باقی مانده از نظام دو قطبی پیشین به دلیل داشتن شرایط اقتصادی برتر و همچنین قدرت نظامی بینظیر، با بهره گرفتن از مبادلات سیاسی و ابزارهای فرهنگی در صدد برآمد خود را به تنها «هژمون» دنیا تبدیل کرده و خود را کدخدای جهان معرفی و بر اساس نظریات افرادی همچون فرانسیس فوکویاما و ساموئل هانتینگتون دنیا را به مثابه دهکدهای کوچک با «نظم نوین جهانی» اداره کند.
امریکاییها برای تحقق نظم نوین جهانی از همان سال آغازین هزاره سوم به بهانه مبارزه با تروریسم خودساخته وارد غرب آسیا (خاورمیانه) شده و برنامه ایجاد خاورمیانه جدید و بزرگ را با اعمال تقسیمات جدید کشورهای این منطقه در دستور خود قرار دادند، اما خواب امریکا نهتنها هرگز تعبیر نشد بلکه به کابوسی بسوحشتناک و به خیزش بیداری اسلامی و توسعه کمی و کیفی جبهه مقاومت تبدیل شد.
زمانی که امپراتوری بزرگ عثمانی (۱۲۹۹-۱۹۲۳ میلادی) تقریباً بر نیمی از جهان حکمرانی میکرد، بهطور قطع هیچکس فکرش را هم نمیکرد که در فاصله بسیار کوتاهی بهکلی متلاشی شده و هیچ اثری از آن جز در کتب تاریخی به جا نماند. زمانی که امپراتوری استعماری انگلستان (سده پانزدهم- ۱۹۹۷ میلادی) موذیانه، روباه صفت و چپاولگرانه تقریباً بر نیمی از جهان حکمرانی میکرد هیچ کس باورش نمیشد که در فاصله کوتاهی از سپهر قدرت در جهان پاک شده و مجبور شود هنگ کنگ را به چین پس داده و به کشوری منزوی و بسیار کوچک تبدیل شده و دائماً درگیر مشکلات داخلی خود باشد.
زمانی که رژیم خبیث و اشغالگر صهیونیستی با پیروزی بر ارتش ۱۱ قدرت عربی، عربده بدمستی سرداده و از تشکیل کشور بزرگ نیل تا فرات سخن میگفت هیچکس فکرش را هم نمیکرد که خیلی زود در سرزمینهای اشغالی دور خود دیوار کشیده و در مقابل موشکهای جمعیت معدود و محدود فلسطینیان باریکه غزه که دیروز با سنگ و کلوخ از خود دفاع میکردند حتی یک روز هم نتواند ایستادگی کند و عاجزانه و ذلیلانه پرچم سفید را به اهتزاز درآورده و با شروط جبهه مقاومت موافقت کند...؛ و امروز اغلب مراکز پژوهشی از خطای محاسباتی خود پرده برداشته و از افول و فروپاشی زودرس امریکا و غرب سخن میگویند. امروز غرب نه مانند شیر بیدندان بلکه مانند خر ترسیده صدای انکرالاصوات خود را برای ترساندن جبهه مقاومت بلند میکند.
امروز دونکیشوتهای غربی خود را جهان! نامیده و ما را منزوی میدانند در حالی که هم ناتوان در تحریمهای جدید و هم ناتوان در درگیر شدن با جبهه بزرگ مقاومت و هم ناتوان در ایجاد یک اتحاد بزرگ علیه جبهه مقاومت هستند. اعتبار ارتش امریکا و ناتو از بین رفته است. هزینههای نظامی و هزینه اداره پایگاههای نظامی امریکا در جهان سر به فلک کشیده و امریکا را واداشته تا ضمن خروج از پیمان ناتو و... دست در جیب قارونهای ابله منطقه کرده و مانند گاو شیرده آنان را به وعده دروغین و خیالی دفاع از امنیت آنان بدوشد.
در چنین شرایط اسفباری فقط کافی است کتاب استراتژی امنیت ملی امریکا در قرن ۲۱ را این روزها یک بار دیگر بخوانیم و به خیالپردازیهای دونکیشوت غرب بخندیم. امروز در جهان هیچکس جز قارونهای منطقهای، مرعوبین، وامداران سیاسی و امثال آنان از امریکا و رژیم صهیونیستی هراس و ترس ندارند و حتی ابومازن هم از پایان پیمان اسلو و کمپ دیوید و بازگشت به جبهه مقاومت سخن میگوید.
یال و کوپال امریکا نه در منطقه غرب آسیا بلکه در کل جهان با سرعت در حال فروپاشی و نابودی است. امریکا امروز نه یک ابرقدرت هژمون، بلکه حتی از کسب عنوان «ابرقدرتی» برای خود نیز عاجز بوده و حداکثر به یک قدرت منطقهای در قاره امریکا تبدیل شده است.
شکست و افول نظم لیبرال سرمایهداری غربی، واقعیتی است که در نظام بینالملل با سرعت در حال وقوع است و به قول امام راحل صدای شکستن استخوانهای لیبرالیزم از زیر خروارها خاک به گوش میرسد.
شکستن امریکا نیازی به مبارزه ندارد بلکه اندکی صبر و تحمل نیاز است که فَاسْتَقِمْ کَمَا أُمِرْتَ وَمَن تَابَ مَعَکَ وَلَا تَطْغَوْا إِنَّهُ بِمَا تَعْمَلُونَ بَصِیرٌ (سوره هود آیه ۱۱۲)
و در یک کلام باید گفت امروز به برکت نفوذ انقلاب اسلامی در جهان جبهه مقاومت از حد و مرزهای جهان اسلام فراتر رفته و آثار تسری و توسعه مقاومت فعال به کل جهان علیه استیلای نکبت بار غرب مشاهده میشود و در چنین شرایطی هیچ دلیلی برای نشستن بر سر میز مذاکره با دونکیشوتهای نیزه شکسته غرب و معامله بر سر نقاط قوت جمهوری اسلامی وجود ندارد و عاقلانهترین کار تغییر میدان مبارزه با زورگویی و زیادهخواهی غرب از استراتژی نرمش قهرمانانه به استراتژی مقاومت فعال است.