سرويس فرهنگ و هنر جوان آنلاين: سینمای هالیوود بر اساس تندترین و بنیادگرایانهترین مباحث ایدئولوژیکی شالودهافکنی و تأسیس شده است. برخلاف انکارهای ظاهری و عوامفریبانه پایهگذاران و حتی مدیران کنونی این جریان فرهنگی- هنریِ کاملاً ایدئولوژیک و مذهبی، شکلگیری سینمای هالیوود بر پایه تفکرات صهیونیسم یهودی بوده که اتفاقاً عنوان آن ترجمان دقیقی از این مدعاست. وجه تسمیه «هالیوود» یا همان «چوب مقدس» اشارهای مستقیم و کاملاً گلدُرشت به عصای حضرت موسی (ع) و معجزاتی مانند ماجرای مواجهه با سَحَره دستگاه فرعون، شکافته شدن دریا و جوشیدن چشمه و... است که این پیغمبر اولوالعزم به عنوان ادله صدق گفتار و سند رسالتش از جانب پروردگار به قوم بنیاسرائیل عرضه کرده بود. بنا بر همین دلایل، استنکاف هالیوود از پذیرشِ و اِعمال باورهای مذهبی در حوزه فرهنگ و آثار سینماییاش بیشتر شبیه انکار آفتاب ظهرگاهی در وسط آسمان است. بر پایه همین بنیانهای مذهبی، مباحثی مانند رخداد حتمی آرماگدون جهت زمینهسازی برای استقرار و حکومت دجال (به تعبیر اسلامی) که هالیوود اصرار دارد آن را حکومت منجی آخرالزمان یا همان مسیح موعود جلوه دهد، حلقه وصل اغلب آثار سینمایی این کمپانی است. نقش و جایگاه سینمای ایران در این حوزه به دلیل مباحث مذهبی و ایدئولوژیکی و البته عدم توجه به کثرت قابل اعتنای منابع و وقایع مرتبط با منجی موعود و استقرار عدل و داد در جهان و علل عقبماندگی سینما در این زمینه همیشه مسئله و سؤال دغدغهمندان عرصه فرهنگ و هنر بالاخص هنر صنعت سینما بوده و است.
آنچه در سینمای هالیوود به عنوان شخصیت و مرام منجی و موعود آخرالزمان به مخاطب ارائه میشود، رویکرد محافظت از ارزشهای لیبرالی و سرمایهداری دارد. در واقع سینمای هالیوود سعی دارد ضمن ارائه چهره نجاتبخش از افکار و عقاید جوامع سرمایهداری، مأموریت منجی آخرالزمان را همراستا با آنچه سیاستمداران کنونی غرب بالاخص امریکاییها میخواهند تعریف و ارائه میکند. این خوانش در حالی است که مأموریت منجی آخرالزمان بر اساس آموزههای ادیان آسمانی مقابله با ظلم و گسترش عدل و داد بر اساس دستورات الهی است و نه امیال و القائات ذینفعان و سرمایهداران بزرگ دنیا که همه چیزشان را در گرو استثمار و به بند کشیدن انسانها تعریف و اجرا میکنند.
مؤسسان هالیوود
سعید مستغاثی که در زمینه سینمای آخرالزمان یا همان سینمای موعودگرا آثار و تألیفات زیادی را داشته، در مورد تاریخچه هالیوود به «جوان» میگوید: وقتی به تاریخچه تأسیس و شکلگیری سینمای هالیوود و کسانی که این کارخانه رؤیاسازی را به وجود آوردند، نگاه میکنیم به مواردی برمیخوریم که برای رسیدن به پاسخ در رابطه با علت و چرایی شکلگیری این عرصه نقش و جایگاه راهگشایی دارند. گروهی از این افراد (پایهگذاران سینمای هالیوود) کسانی هستند که از نسل مهاجران به قاره امریکا بودند. گروه دیگری از آنها جزو اشراف و اشرار یهودی بودند که از اطراف و اکناف شرق اروپا آمده بودند و گروه سوم هم برخی از «پیوریتنها» بودند که بر پایه برخی اعتقادات آخرالزمانیشان از جمله بازگشت و برپایی دولت جهانی حضرت مسیح (ع)، به امریکا مهاجرت کردهاند نه چیزی مثل کشف سرزمینهای ناشناخته یا ادعاهایی از این قبیل. این افراد تحقق یافتن اهداف کاملاً ایدئولوژیکشان را منوط و مشروط به تحقق دو شرط اساسی کرده بودند. این دو شرط عبارت بودند از: اولاً کوچاندن قوم یهود به سرزمین فلسطین و برپایی اسرائیل بزرگ، ثانیاً برپایی آرماگدون یا همان نبرد آخرالزمان.
این کارشناس سینمای آخرالزمان درباره ظرفیت سینمای ایران جهت ورود به «سینمای آخرالزمانی» و خلق آثار قابل اعتنا در این حوزه مهم، ضمن تأکید بر اینکه صددرصد این ظرفیت در سینمای کشورمان وجود دارد، خاطر نشان میکند: اگرچه سینما نمیتواند بسیاری از تفکرات و باورهای ما را به تصویر بکشد و هیچ موقع جریان اصلی در دست منادیان تفکر انقلاب اسلامی قرار نگرفت، اما با همین میدان عملکرد محدود خوشبختانه بعد از انقلاب ما نمونههای خوبی به صورت تک مضرابی داشتهایم. نمونه اخیرش فیلم محمدرسولالله (ص) آقای مجیدی است که به رغم همه انتقادات و ایراداتش به لحاظ ساختاری، تکنیکی و فرمیک یک اثر در اِشِل و تراز جهانی بود. در واقع سینمای ایران با این فیلم ثابت کرد که میتواند اثر خوبی را تولید کند و از سینمای ما هم چنین کاری برمیآید. البته ادامه این مسیر نیازمند عزم جدی و تغییر تفکر و فضا در بین متولیان سینماست.
ورود سینما به ایران
سعید مستغاثی میافزاید: در دسترس بودن قصههای جذاب ایرانی- اسلامی مرتبط با سینمای موعودگرای آخرالزمانی که با دارا بودن عنصر جذابیت قابلیت داراماتیزه شدن را دارند به عنوان توان بالقوه در حیطه کشورمان نیازمند همت و اقدام جهت تبدیل شدن به موجودیت و بالفعل شدن از سوی سینماگران است. سینما به ما هو سینما خودش به صورت تک حوضچهای و تنها نباید دیده شود بلکه در پیرامون آن حوضچههای دیگری مانند کتاب، رسانه و نشریات است که باید همه با هم در قالب یک مجموعه به هم پیوسته دیده شود. این حرف را یکبار هم مقام معظم رهبری فرمودند که مبدأ اصلی انحراف در چنین مسیری علوم انسانی غربی است که آدمها را از آن بیرون میکشد. برای فهم بهتر علل چنین کاستیای لازم است که قدری به عقب برگردیم. ما باید ببینیم که چه جریانات یا افرادی در بحث ورود، شکلگیری، توسعه و بعدها تولید آثار سینمایی در ایران اثرگذار بودهاند؟ اگر پاسخ به چنین سؤالاتی را پیدا کنیم مسئله تا حد زیادی روشن میشود. اولاً سینما در دورانی وارد این مملکت شد که ایران دوران القای تجدد وارداتی و تفکرات غربگرایانه را میگذراند. به کلام دقیقتر این اتفاقات از اوایل قاجار و زمان فتحعلیشاهقاجار شروع شد و در زمان ناصری به اوج خودش رسید که سینما هم جزو یکی از آن موضوعات بود. در واقع این هجمه فرهنگی با ورود سینما به اوج خودش رسید. اگر مکتوبات علما و روحانیون آن زمان را مطالعه کنیم به این نتیجه میرسیم که چه هجمهای به فرهنگ، آداب و سنن این مملکت در آن دوران شد و کسانی این کارها را انجام میدادند که عمدتاً جزو تشکیلات صهیونیستی مانند اعضای فراماسونری و لژها بودند. همان کسانی که در غرب برای سینمای آخرالزمانی برنامهریزی کردند، همان افراد هم در ایران برای رشد سینمایی برنامهریزی کردند که بتواند دین و فرهنگ و باورهای مذهبی مردم را فرو بریزد.
این کارشناس سینمای آخرالزمانی با اشاره به اینکه تمدن اسلامی همواره از پایین به بالا ایجاد شده و انقلاب اسلامی از پایین و از میان تودههای مردم آغاز و ایجاد شده است، میافزاید: «وقتی که مردم و جامعه آگاه بشوند به عنوان یک فرمول اصلی کار شکل میگیرد.»
مؤلف کتاب «و اینک آخرالزمان» درباره وضعیت فعلی و واقعی سینمای کشورمان میگوید: «بنا بر گزارشی که مرکز بررسیهای استراتژیک ریاست جمهوری دولت منتشر کرده است که از اوضاع کنونی با عنوان «سینمای فاجعهبار» یاد میکند! این سینما نه تنها نشانی از ایران و ایرانی بودن ندارد بلکه به شدت ضد خانواده و ضد ایرانی است. این نتایج برآمده از همان تفکرات اولیه پایهگذار سینماست که منبعث از لژهای فراماسونری است که امروز توسط جشنوارهها و سفارتخانهها در حال نشو و نما و پیگیریست و انواع و اقسام این هجمههای فرهنگی در حال تقویت هستند.»
فرمانی که تکلیف را مشخص کرد
مستغاثی در ادامه تأکید میکند: برخی متولیان فرهنگی در حق بودجه بیتالمالی که در اختیارشان بود به نوعی خیانت در امانت کردند که باید پاسخگوی کارهایشان باشند، اما به هر صورت مردم نمیتوانند منتظر ارگانها و نهادها بنشینند. وقتی رهبری میفرمایند آتش به اختیار عمل کنید چه مفهومی دارد؟ وقتی یک فرمانده به نیروهایش فرمان آتش به اختیار میدهد معنایش این است که هیچ امیدی به هیچ کدام از ارگانها و نهادها ندارد. به نظر من این ختم کلام است و فصلالخطاب هم کلام رهبر است. ایشان این فرمان را دادند و اعلام این فرمان تکلیف همه را مشخص میکند.
وی در پایان خاطرنشان میکند: باید فضای فرهنگی مملکت اصلاح بشود. وقتی شما در رسانه ملی که از پول مردم شهید داده و بیتالمال استفاده میکند میبینید که انگار یک اصراری هست که مهمان فلان برنامه بگوید چه گناه یا کار غلطی را انجام داده! و با همین کار حجب و حیای خانواده را در جلوی دوربین میشکند دیگر چه انتظاری باید از سینما داشته باشیم. نشر کتابها، نشریات و... هم همینطور. سینما از کتاب و نشریات و دیگر موارد مرتبط در حال انرژی و نیرو گرفتن است. وقتی هنوز در مبحث پذیرش علوم انسانی اسلامی و غیراسلامی مشکل داریم چطور میتوان توقع دیگری از سینما داشت. ما نیاز به کار زیربنایی و پایهای داریم و امیدواریم که انشاءالله با ورود جوانان از کف جامعه تغییراتی آغاز گردد. ما الان نمونههایی مانند جشنواره عمار داریم که اتفاق زیربنایی خوبی است و امیدوارم در آینده منشأ اثرات خوبی در حوزه سینمای کشورمان باشد.