سرویس سبک زندگی جوان آنلاین: چرا ما این همه وابسته به لذتهای فوری شدهایم؟ فرض کن با همسرت سر موضوعی به اختلاف برخوردهای و شب قبل دعوای مفصلی را تجربه کردهای و دست بر قضا امروز در یک موقعیت از جنس «لذت فوری» قرار گرفتهای. زنی روبهروی تو قرار گرفته که با نرمی و ملاطفت با تو حرف میزند، مثل آدمهایی که تو را خوب درک میکنند. یک لذت فوری روبهروی توست. این زن میتواند همکار تازه تو در محل کار باشد یا در یکی از گروههای مجازی در یک گروه قرار گرفته باشید و حالا تو هرچه میگویی آن زن تصدیق میکند. ممکن است آن چیزی که تو به عنوان اغواگری در آن زن تفسیر میکنی یا تصوری که درباره تصدیق او داری یک تفسیر ذهنی کاملاً اشتباه باشد، یعنی در بهترین حالت آن زن ایده و حرف تو را تأیید کرده، اما تو آن را مربوط کردهای به تصدیق شخصیت و اینکه این زن مرا میفهمد یا نه، ممکن است حتی یک زن در برابر تو قرار گرفته که او هم حفرههای روانی و ذهنی خود را دارد و با اینکه میداند تو یک متأهل هستی احساس میکند از ابزارهای زنانگیاش میتواند استفاده کند تا لحظاتی با یک مرد خوش باشد، چون او هم به یک لذت فوری فکر میکند.
زندگیای که منطق انتظار را کنار میزند
اگر صدر و ذیل زندگی امروز را نگاه کنیم میبینیم که فناوری ما را به دامان لذتهای فوری پرتاب کرده است، بنابراین ما منتظر شدن را امری مذموم میدانیم. چند دهه پیش برای خوردن توت فرنگی یا هندوانه باید تا تابستان صبر میکردید، اما حالا نیازی نیست که تا تابستان صبر کنید، کافی است چله زمستان اراده کنید تا توت فرنگی در خانهتان باشد. همینطور درباره اکثر میوههای تابستانی وضعیت اینگونه است. ما تا چند سال پیش برای درست کردن یک چای پروسه قریب به نیم ساعت تا یک ساعت را طی میکردیم همچنان که میبینیم در کشورهای شرق آسیا، چای خوردن متصل به یک مراسم و آیین بود، اما امروز به مدد چای کیسهای و دستگاههایی که زیر یک دقیقه آب را به جوش میآورند میتوان در یکی دو دقیقه یک چای فوری تهیه کرد. در رستورانهای سنتی مجبور بودیم نیم ساعت برای آماده شدن غذا صبر کنیم، اما فستفودیها این زمان را کمتر و کمتر کردهاند، بنابراین وقتی به رستوران سنتی میرویم دائماً با انگشتانمان روی میز رژه میرویم، چون احساس میکنیم غذا را دیر میآورند. پدران ما ۱۰۰ سال پیش سفر زیارتی به مشهد را پروژه یک ماهه برای خود قرار میدادند، اما شما امروز میتوانید صبح خانهتان باشید، ظهر مشهد و عصر دوباره به خانهتان برگردید، بنابراین مجموعه این اتفاقات باعث شده تا منتظر شدن و منطقی که پشت آن وجود دارد آرام آرام از جلوی چشم ما کنار برود. در حقیقت فناوری این وهم را ایجاد کرده که منتظر شدن معنا و ضرورتی ندارد و لزومی ندارد ما منتظر شویم. فناوری این وهم را ایجاد کرده که میتوان بدون منتظر شدن هم زندگی کرد، بنابراین هر چیزی که در آن انتظاری وجود داشته باشد به چشم ما اندوهبار و ناخوشایند میآید.
وقتی فناوری، روح انتظار را میکُشد
از طرفی توجه کنیم کسی که عادت کرده است زود به خواستهاش برسد و انتظار برای رسیدن به خواسته را غیر منطقی مییابد چنین انسانی در معرض لذتهای فوری، اما ویرانکننده قرار میگیرد. من با همسرم در رابطهام به اختلاف برخوردهایم و، چون احساس میکنم که رفع این اختلاف یا کاستن از این اختلافات مستلزم انتظار کشیدن و منتظر ماندن است، به این معنا که من باید پروسهای را طی کنم تا دوباره رابطهام ترمیم شود، اما از آنجا که حوصله این منتظر ماندن را ندارم از امکاناتی که دنیای فناوری در ایجاد یک رابطه جدید در اختیار من قرار میدهد استفاده میکنم. شما تا یکی دو دهه پیش نمیتوانستید تصور کنید که گوشی تلفن همراه بسیاری از آدمها مثل آب خوردن امکان ایجاد یک رابطه جدید را به آنها بدهد، اما از یک سو هم فناوری فهرست متنوعتری از ایجاد رابطههای جدید را در اختیار آدمها قرار میدهد و از سویی دیگر فناوری روح انتظار را هم در زندگی میکُشد و از بین میبرد. یعنی ما با آدمهایی طرف هستیم که میخواهند سریع به خواستهشان برسند و از سویی امکان رسیدن سریع به خواستهها هم به مدد فناوری برایشان فراهم شده است.
وابسته شدن به ایدهآلیسمهای فریبنده
اما یکی از دلایل دیگری که لذتهای فوری را در روابط آدمها با همدیگر به اوج میرساند وابسته شدن به نوعی ایدهآلیسم فریبنده است. زنها، دخترها و حتی مردها معمولاً بهترین فیگور و حالت چهرهشان را تبدیل به عکس میکنند و در پروفایلهایشان میگذارند، از سویی ما در آغاز رابطه با یک فضای ناشناخته و بکر روبهرو هستیم، هنوز هیچ خاطرهای شکل نگرفته و همه چیز رؤیایی به نظر میرسد، بنابراین این ایدهآلگرایی فریبنده نوعی لذت فوری ایجاد میکند، در حالی که همسر شما از آن شکل ایدهآلی به یک موجود واقعی تقلیل یافته است و از آنجا که بسیاری از آدمها، نه در واقعیت که در رؤیاها زندگی میکنند و عموماً از واقعیت فراری هستند در رؤیای ایدهآلها غرق میشوند و نتیجه آن ورود به روابطی است که نوعی لذت فوری را تقدیم فرد میکند.
اما موضوع اینجاست که حتی اگر فرد این لذت فوری، فریبنده و ایدهآل را بپذیرد، چه آن فرد، مرد باشد و چه زن- گرچه در هر رابطه این شکلی ما به یک زن و یک مرد نیاز داریم- رابطه بعد از شروع به سرعت رنگ و بوی واقعیت به خود میگیرد. در آغاز ممکن است مرد و زن تصور کنند وارد منطقه بکر و کاملاً شورانگیز شدهاند، اما در واقع این رابطه ظاهراً شورانگیز بر بستر رابطهای ویران شده یا متشنج و بلاتکلیف بنا شده است. تکلیف رابطهای که از یک رابطه بلاتکلیف یا متشنج و ویران تغذیه میکند، چیست؟ آن مرد یا زن رابطه قبلی خود را بلاتکلیف گذاشتهاند، به این امید که ورود به رابطهای دیگر میتواند تکلیف آنها را روشن کند و آیا این تناقض نیست؟
منتظر شدن، تمرینی برای ادراک عمیقتر زندگی
فکر میکنم وقت آن رسیده است که ما انتظار را به عنوان قانونی طبیعی و لازم به زندگیمان بیاوریم. وقت آن رسیده است که منتظر شدن را به عنوان تمرینی برای ادراک عمیقتر زندگی بپذیریم. این تمرین میتواند با هر سرمایهگذاری زماندار و مبتنی بر انتظار صورت گیرد. تا آنجا که میتوانیم فوریخواهیها را از زندگیمان حذف یا کمرنگ کنیم. اگر ضرورتهای خاص وجود ندارد به جای چای کیسهای، چای دم کنیم، به جای اینکه از بیرون گل بخریم گاهی خودمان گل پرورش بدهیم تا انتظار برای رشد را بیاموزیم. تفویض اغلب کارها به بیرون گاهی ما را به دامان فوریخواهیهای بیحد و حصر سوق میدهد. انگار همیشه کسی در بیرون وجود دارد که میتواند آنچه را که ما میخواهیم فوریتر در اختیار ما قرار دهد. فرق نمیکند آن چیزی که میخواهیم چیست؟ از سبزه عید بگیرید تا گَردگیری خانه، از رستوران رفتنهای افراطی تا زیارتهای مجازی و صدها و هزاران عادت ریز و درشت دیگر که رسیدن به لذت فوری و حذف انتظار در آنها حرف اول و آخر را میزند و خصلت حسنه صبر را در ما از بین میبرد.