۱- «کودک همسری» حالا دیگر به مدد بازنمایی رسانهای برخی رسانهها در موضوع ازدواج دختران زیر ۱۸ سال برای اغلب مردم واژه ناشناختهای نیست، اما معنای پنهان در ورای این عبارت هنوز برای خیلی از افراد جا نیفتاده است. شاید شهرنشینانی که تصورشان از دختر ۱۷- ۱۶ ساله مرزنشینی که مسئولیت یک خانواده را به سادگی به دوش میکشد بسیار متفاوت باشد، اما همان دختر ۱۷- ۱۶ ساله شهرنشین و بزرگ شده در ناز و نعمت و لای پر قو هم اگر به بلوغ عقلی و اجتماعی لازم رسیده باشد چرا باید برای ازدواجش تا بعد از ۲۰ سالگی صبر کند؟ معیار تشخیص بلوغ اجتماعی فرد و خانوادهاش هستند یا نمایندگان مجلس و قانونگذاران؟
۲- دختران ۱۵-۱۴ ساله مرزنشین خیلیهایشان زن خانه شدهاند و مادرند؛ مادرانی که نه ازدواجشان در جایی ثبت شده و نه فرزندانشان شناسنامه دارند! همسرانشان ایرانیاند، اما سنتهای حاکم بر منطقه زندگیشان لزومی نمیبیند تا ازدواجشان در جایی ثبت شود و ثبت نشدن ازدواجشان یعنی هیچ یک از حق و حقوق زنانهشان را نمیتوانند به طور رسمی و قانونی دریافت و پیگیری کنند؛ از مهریه تا نفقه و حتی ارثیه خودشان و فرزندشان در هالهای از ابهام است، چون نه ازدواجشان جایی ثبت شده و نه فرزندشان!
۳- به سراغ قدیمیترها که بروید اغلبشان در سنینی کمتر از ۲۰ سالگی ازدواج کرده و مادر شدهاند و خوشبختیشان زبانزد همه است. خیلیهایشان بعد از ازدواج و بعد از مادر شدن ادامه تحصیل دادهاند و حالا شاغلند. ازدواج زودهنگام نه مانع موفقیت آنها شده و نه مانع خوشبختیشان.
۴- دختران مرزنشینی که خانواده و قبیلهشان چندان تمایلی برای ثبت ازدواجشان ندارند اگر با مانع قانونی و تعیین سقف سن ازدواج مواجه شوند حداقل شانس ثبت ازدواج و برخورداری از حق و حقوقشان را هم از دست میدهند. دختر بلوچ یا عرب باید به خانه بخت برود و قانون نمیتواند مانع این کار شود و اگر مانع شود خانواده قانون را دور میزند و کنار میگذارد حتی به قیمت بچههای بیشناسنامه و ازدواجهای ثبت نشده.
۵- آمار مجردها و زندگیهای مجردی روز به روز بالاتر میرود. جوانان در حال عبور از سن ازدواج به ۱۲ میلیون نفر رسیدهاند و در این میان دختران در حال عبور از سن ازدواج حساسترند. حساسترند، اما در طرحهای مجلس و لوایح دولت از تدبیر برای ازدواج این جمعیت میلیونی هیچ خبری نیست. انگار نه انگار این جمعیت تنها کسانی هستند که میتوانند کشور را از گیر افتادن در تله جمعیتی نجات دهند و مسئولیت جانشینی جمعیت را به عهده بگیرند. بگذریم از اینکه رها شدن این دختران به حال خود میتواند آینده آنها را دچار چالش جدی کند.
۶- جوانان مجرد در حال عبور از سن ازدواج در طرحهای مجلس و مطالبات فعالان حوزه زنان جایی ندارند، طرح تعالی جمعیت و خانواده شش سال است از این کمیسیون به آن کمیسیون میرود و برای بررسی طرحهای دیگری، چون افزایش حداقل سن ازدواج کنار گذاشته میشود. مصوبه ازدواج آسان جوانان در کناری رها میشود و طرحهای حمایتی از زن، خانواده و ازدواج و فرزندآوری به محاق میرود. چرایی این ماجرا، اما با نگاهی به اسناد بینالمللی به خوبی روشن میشود. تساوی جنسیتی، مقابله با ازدواج در سنین پایین و توصیههای بهداشت باروری و تنظیم خانواده در اسنادی همچون ۲۰۳۰ مورد تأکید است، اما این اسناد برای سرنوشت و آینده جمعیت کشور ما یا تکلیف ۱۲ میلیون جوان مجرد در حال عبور از سن ازدواج هیچ توصیهای ندارند!
با این تفاسیر آیا فعالان حوزه زنان و خانواده و برخی نمایندگان مجلس در کشورمان نماینده ما هستند یا نماینده و مجری طرحهای آنان؟!