سرویس بینالملل جوان آنلاین: جمعه گذشته به روال معمول، راهپیمایی حق بازگشت در مرز غزه و فلسطین اشغالی برگزار شد، اما برخلاف هفتههای پیش از آن به درگیریهای شدید انجامید که تا بامداد دوشنبه ادامه یافت. این درگیریها پس از آن آغاز شد که جنبش جهاد اسلامی فلسطین موشک جدید خود را به سمت دریا آزمایش کرد و متعاقب آن رژیم صهیونیستی به منظور وادار کردن جنبش حماس به برخورد با این جنبش و همچنین تحریک ساکنان غزه علیه آن محدوده ماهیگیری فلسطینیها را از ۲۰ مایل به ۵ مایل کاهش داد تا فشارهای اقتصادی علیه ساکنان غزه بیش از پیش افزایش یابد. اما در واکنش به این اقدام جنبش حماس ابتدا بالونهای آتشزای خود را به پرواز درآورد که از چند ماه پیش همزمان با تجمع اعتراضی ساکنان غزه به طرح موسوم به معامله قرن در دستور کار ساکنان غزه قرار گرفته است و بعد از اینکه رژیم صهیونیستی به حملات هوایی و موشکی به مناطق مسکونی و غیرنظامی غزه دست زد به شلیک موشکها پرداخت و نزدیک به ۷۰۰ موشک به سمت فلسطین اشغالی شلیک کرد که به اذعان خود رسانههای صهیونیستی خیلی از آنها توانستند از سامانه موسوم به گنبد آهنین عبور کنند. از بین ۶۹۰ موشک شلیک شده ۴۵۰ فروند از این سامانه عبور کردند که در نتیجه آن چهار صهیونیست کشته و ۲۰۰ نفر نیز زخمی شدند و این درست معادل تلفاتی است که صهیونیستها در جریان جنگ ۵۱ روزه غزه در سال ۲۰۱۴ متحمل شدند و این اولین باری است که صهیونیستها در خلال دو تا سه روز درگیری این همه تلفات متحمل میشوند. درحالی که در جنگ ۵۱ روزه متوسط موشکهای شلیک شده گروههای مقاومت به ۱۲۰ موشک در روز میرسید، اما در خلال درگیریهای اخیر این آمار به لحاظ کمی افزایش بیش از ۳۰۰ درصدی را نشان میدهد ضمن اینکه به لحاظ کیفی نیز دوسوم موشکها از سامانه موسوم به گنبد آهنین عبور کرده و این سامانه تنها توانسته یکسوم موشکها را رهگیری و نابود کند. ضمن اینکه این سامانه به هیچ وجه قادر به رهگیری موشکهای ضد تانک کورنت نیست که گروههای مقاومت برای بار دوم از این موشک در یک مورد استفاده کردند که به نظر میرسد نقش اساسی در جلوگیری از تهدید نتانیاهو در توسل به نیروهای زرهی داشته است چراکه نگران است که در صورت اتخاذ چنین رویکردی واقعه بنتجبیل جنوب لبنان در جنگ ۲۰۰۶ در غزه تکرار شود و این منطقه بار دیگر به قبرستان تانکهای میرکاوا تبدیل خواهد شد.
با توجه به اینکه فلسطینیها همانند رژیم صهیونیستی نیروی هوایی و زمینی کلاسیک در اختیار ندارند و از دیگر سو فاقد سامانه ضدهوایی برای مقابله با حملات جنگندههای اسرائیلی هستند لذا این رژیم همواره از این وضعیت نابرابر برای وارد کردن تلفات و خسارت بیشتر به فلسطینیها استفاده میکرد. در چنین وضعیتی دستیابی نیروهای مقاومت به توان موشکی از این اهمیت مضاعف برخوردار است که میتواند نوع دیگری از بازدارندگی را در برابر حملات این رژیم ایجاد کند و بر همین اساس هم از زمانی که گروههای مقاومت توان موشکی خود را به صورت کمی و کیفی ارتقا دادهاند رژیم صهیونیستی مجبور شده برای ورود به جنگ در غزه محاسبات بیشتری انجام دهد و با نهایت احتیاط عمل کند. هرچند احتمال دارد عواملی همچون اولویت راستگرایان صهیونیستی و امریکایی و تازه به دوران رسیدههای سعودی و اماراتی در تمرکز بر ایران یا در پیش بودن مسابقات یورو ویژن و همچنین آغاز شمارش معکوس برای پایان دوره قانونی نتانیاهو برای تشکیل دولت و کابینه جدید نیز در رویکرد محتاطانه اخیر نتانیاهو مؤثر بوده باشد، اما به نظر میرسد تقویت توان موشکی گروههای مقاومت بیشترین نقش را در این زمینه داشته است و الا این رژیم و شخص نتانیاهو اگر میتوانست به هیچ وجه در توسل به جنگ فراگیر جدید علیه غزه دریغ نمیکرد. در واقع گروههای مقاومت به هر کنش رژیم صهیونیستی بلافاصله واکنش درخور نشان دادند و این رژیم را در وضعیتی قرار دادند که یک بار دیگر مصر را برای توقف درگیریها و بازگشت به آتشبس وارد کند. هرچند در ظاهر این رژیم به گونهای رفتار میکند که گویا هیچ نقشی در رایزنیهای مصر نداشته، اما بر همگان مشخص است که مصر هرگز بدون اجازه و درخواست این رژیم نمیتوانست برای وساطت وارد شود. با این آتشبس مشخص شد که اقدام نتانیاهو در اعزام نیروهای ویژه گولانی به مرز غزه تاکتیکی بیش نبوده است و برای حفظ آبرو و حیثیت نداشته نتانیاهو در داخل و خارج صورت گرفت.
نکته دیگری که در جریان درگیریهای اخیر غزه مشخص شد این بود که رسانههای رژیم صهیونیستی و هم پیمانان غربی و سعودی- اماراتی آن در اقدامی هماهنگ سعی کردند پای ایران را به این درگیریها بکشانند و به گونهای وانمود کنند که جنبش جهاد اسلامی به نیابت از ایران عمل میکند. حال آنکه اولاً سابقه مبارزات مردم فلسطین بیش از دو برابر عمر جمهوری اسلامی ایران است و این مبارزات از همان ابتدای اشغال فلسطین جریان داشته، اما بعد از انقلاب اسلامی ایران رنگ و شمایل جدیدی به خود گرفته و ابعاد اسلامی آن پررنگ شده است. دوم اینکه واقعیتهای صحنه نشان میدهد جای جای فلسطین اعم از غزه و کرانه باختری و حتی اراضی اشغالی سال ۱۹۴۸ در اثر اقدامات چند سال اخیر دولت نتانیاهو به نقطههای انفجاری تبدیل شدهاند و منتظر یک جرقه هستند. بر این اساس مشخص میشود که این رسانهها با کشاندن پای ایران به این ماجرا میخواهند به نوعی گروههای مقاومت و فلسطینیها را به انفعال وادار کنند تا در سکوت و انفعال آنها با سهولت بتوانند اهداف خود را در چارچوب طرح موسوم به معامله قرن پیش ببرند که حذف فلسطین و نابودی هویت فلسطینیها از جمله اهداف اصلی آن است. از این رو اینکه فلسطینیها به مقاومت رو بیاورند کاملاً طبیعی است و اگر غیر از این باشد باید تعجب کرد. در واقع آنچه در روند مبارزاتی مردم فلسطین وقفه و شکاف ایجاد کرد آغاز روند سازش بود که در آن به فلسطینیها وعده تشکیل دولت در پایان گفتوگوها داده شد و برخی از فلسطینیها که سابقه مبارزاتی هم داشتند با این امید وارد این پروسه شدند که به هدف تشکیل دولت دست یابند، اما اکنون راستگرایان اسرائیلی و امریکایی کمر همت به نابودی توافقات قبلی بستهاند و قطعنامههای سازمان ملل را درباره امکان تشکیل دولت فلسطینی یا حق بازگشت آوارگان فلسطینی زیر پا گذاشتهاند و در چارچوب طرح موسوم به معامله قرن در پی حذف فلسطین از نقشه سنتی خاورمیانه و گسترش مرزهای اسرائیل با الحاق شهرکهای صهیونیستنشین واقع در کرانه باختری هستند که طی سه نوار امنیتی جداگانه از شمال به جنوب این منطقه امتداد مییابند و در حوالی بیتالمقدس این شهر را از هر چهار سو تحت محاصره قرار میدهند. بنابراین با الحاق این شهرکها نه تنها امکان تشکیل دولت فلسطینی در این منطقه از بین میرود بلکه قدس برای همیشه به زیر اشغال رژیم صهیونیستی درمیآید و علاوه بر اینها نه تنها حق بازگشت آوارگان فلسطینی برای همیشه از بین میرود بلکه زمینه برای ایجاد موج جدیدی از آوارگی مردم فلسطین چه از کرانه باختری به سمت اردن و چه از اراضی اشغالی سال ۱۹۴۸ به کرانه باختری فراهم میشود و در چنین شرایطی هیچ راهی جز مقاومت پیش روی فلسطینیها باقی نمیماند.