هفتههای آخر لیگ برتر هفتههای حساسی شده، رقابت بر سر قهرمانی در بالای جدول و تلاش برای بقا در لیگ بین تیمهای پایین جدولی. البته این رسم معمول فوتبال است و تنها مربوط به لیگ این فصل و فوتبال مثلاً حرفهای ما نمیشود. در این میان، اما یک نکته قابل توجه و پراهمیت وجود دارد و آن اینکه طی سالهای اخیر هرچه به هفتههای آخر لیگ نزدیک شدهایم، میزان بداخلاقیها، هنجارشکنیها، توهینها و سنگپراکنیها بیشتر شده است!
یک نگاه به آمار سرهای شکسته، مصدومانی که راهی بیمارستان شدهاند و متأسفانه برخی که جانشان را از دست دادهاند، مؤید این واقعیت تلخ است که هرچند روی کاغذ (تأکید میکنیم فقط روی کاغذ و به لحاظ برخی آمارها) پیشرفتی دیده میشود، اما به لحاظ اخلاقمداری و حفظ فرهنگ هنوز فرسنگها با ورزش حرفهای دنیا فاصله داریم.
فرهنگسازی در ورزش مقولهای نیست که صرفاً با شعار و برگزاری سمینار، سمپوزیوم و گردهمایی محقق شود. این اشتباهی است که طی سالهای اخیر به غلط در بین مسئولان جا افتاده و حالا کار را به جایی کشانده که حتی خود این آقایان هم نمیتوانند از عهده سروسامان دادن به آن برآیند. طی دهههای گذشته بحث فرهنگسازی در ورزشگاهها جدی گرفته نشد و مدعیان فقط شعار سردادند و فرافکنی کردند. افسوس که ما نه فرهنگ ورزش را درک کردهایم و نه ورزشی اخلاقمدار و فرهنگی داریم که به آن ببالیم. اخلاق و فرهنگ حلقه گمشده این روزهای ورزش ماست که حاصل سوءمدیریت و جدی نگرفتن این دو مقوله مهم و حیاتی است.
این عدم حس مسئولیت و شعارزدگی تا جایی پیش رفته که امروز شاهد زشتترین رفتارها در ورزشگاههای کشور هستیم، تفاوتی هم نمیکند از شمال گرفته تا جنوب و از شرق تا غرب و شامل تمام رشتهها هم میشود. فوتبال فقط بیشتر از بقیه در دید است، والا در والیبال، بسکتبال، هندبال و دیگر رشتهها نیز کم از این بیاخلاقیها، سنگپراکنیها، شیشه و سر شکستنها نداریم.
کار فرهنگی در ورزش را جدی نگرفتهایم و اینقدر با شعار و حرف پیش رفتهایم که امروز از ورزشگاهها آمار وحشتناک استعمال مواد مخدر به بیرون درز میکند. نمونهاش همین ورزشگاه آزادی، جایی بیخ گوشمان در پایتخت، محیطی که قرار است یک بعدازظهر مکانی برای دیدن یک رقابت ورزشی سالم باشد، اما مسابقه سالم که وجود ندارد هیچ، اگر جرئت هم کنید و فرزندتان را به ورزشگاه ببرید باید در اکثر دقایق گوشهایش را بگیرید که چیزی نشنود، چشمهایش را ببندید که چیزی نبیند و در نهایت این روزها باید جلوی بینیاش را ببندید و با ماسک وارد ورزشگاه شوید که بویی استشمام نکند. این حکایت ورزشگاهی است که خیلیها مدعی سلامتش و حضور بانوان در آن نیز هستند.
مشکل اینجاست که مسئولان ورزش کشور تصور میکنند با برخورد انضباطی، آن هم صرفاً برخوردهای مقطعی و جرایم مالی برای باشگاه یا بازیکنان میتوانند فرهنگ را در ورزش کشور نهادینه کنند، غافل از اینکه آنچه امروز مشاهده میشود یک افسارگسیختگی فرهنگی در ورزشگاههاست که باید برای مقابله با آن به صورت جدی دست به کار شد.
بدون هیچ تعارفی جو حاکم بر ورزشگاهها جوی ناسالم و در اختیار فرصتطلبان است که باید با مدیریت درست و برنامهریزی صحیح اصلاح شود.
توجیه کانون هواداران باشگاهها و به کار گیری افراد متعهد، دلسوز و تحصیلکرده در آنها میتواند اقدام مهم و خوبی برای سروسامان دادن به اوضاع وخیم سکوهای ورزشگاهها باشد. سالهاست با باشگاههایی روبهرو هستیم که برچسب فرهنگی - ورزشی به خود زدهاند، باشگاههایی که امروز میبینیم فرهنگ را رها کردهاند و چندان هم به ورزش نمیرسند. مشکل اینجاست که تصور میکنیم صرفاً با یک پسوند فرهنگی همه چیز درست میشود. در حالی که اینطور نیست، باشگاهها باید در این خصوص به درستی توجیه شوند.
مهمتر از همه این است که کار فرهنگی ورزش را باید از مدیران آن آغاز کرد، چراکه تا زمانی که مدیر ورزشی اعتقادی به کار اصولی فرهنگی نداشته باشد از باشگاه، بازیکن، مربی و هوادار نمیتوان انتظار رفتار درست را داشت.