کد خبر: 949659
تاریخ انتشار: ۲۷ اسفند ۱۳۹۷ - ۰۵:۵۵
مجتبی جعفری از رزمندگان و آزادگان دفاع مقدس در آخرین سال جنگ به اسارت دشمن بعثی در‌می‌آید. جعفری خاطره اولین تحویل سالش را در اسارت به یاد دارد که در ادامه آن را می‌خوانید.  
سرويس ايثار و مقاومت جوان آنلاين: سال ۱۳۶۸ در اردوگاه ۱۹ تکریت عراق، ما هشت ماهی است که اسیر هستیم و اولین عید اسارتی ماست و برایمان خیلی سخت است، مخصوصاً من که با برادرم آنجا اسیر بودیم و برای دیگران که ما دو تا را با هم می‌دیدند این عید خیلی سخت قابل تحمل بود؛ لذا گفتیم چه‌کار کنیم که بچه‌ها این حالت غمزده و غمناک را نداشته باشند.

ما در نانوایی کار می‌کردیم، با پولی که عراقی‌ها به عنوان حقوق اسارتی به ما می‌دادند و حقوقش هم کم بود به عراقی‌ها گفتیم یک مقدار برای ما وسایلی مثل روغن و شکر و این‌ها بیاورند و شروع کردیم یک چیزی من‌درآوردی به نام گوشفیل درست کردیم که مزه شیرینی و روغن داشته باشد و یاد عید را آن سال در ذهنمان زنده نگه دارد.

اما سال ۱۳۶۹، سال دومی که نوروز را در اسارت بودیم، به عراقی‌ها گفتیم که اگر ممکن است برای ما سین‌های هفت‌سین را تهیه کنند و بیاورند. گفتند: «چی بیاوریم؟» گفتیم: «سیب بیاورید.» گفتند: «مثلاً اگر از ما شمش طلا بخواهید برایتان بیاوریم شاید راحت‌تر باشد تا سیب، سیب در عراق پیدا نمی‌شود.» گفتیم: «به هر حال ما پول داریم، هر چقدر می‌شود شما از این پول تهیه کنید و سیب را بیاورید.»‌

برای هر آسایشگاه تقریباً ۶۰ نفره ما دو عدد سیب آوردند. هر سیب را یک دینار عراقی که آن موقع فکر کنم نزدیک به ۲۰۰ تومان ما بود حساب کرده بودند. یعنی این سیب قیمت بسیار بسیار بالایی داشت. این سیب را با سین‌های دیگر در سفره گذاشتیم و مراسم سال تحویل را انجام دادیم. حالا من مقسّم این سیب‌ها هستم که هر سیب را طوری تقسیم کنم که به ۳۰ نفر برسد. بسیار سخت بود که در اسارت بتوانم این سیب‌ها را که درشت هم نبود، تقسیم کنم.
نظر شما
جوان آنلاين از انتشار هر گونه پيام حاوي تهمت، افترا، اظهارات غير مرتبط ، فحش، ناسزا و... معذور است
تعداد کارکتر های مجاز ( 200 )
پربازدید ها
پیشنهاد سردبیر
آخرین اخبار