سرویس سبک زندگی جوان آنلاین- سحر ظرفچی(روانشناس): گاهی اوقات برایتان پیش میآید که کودک شما از حیوان، تاریکی، غریبه، ارتفاع، پریدن یا فضای بسته ترسی از خود نشان میدهد، اما شما نمیدانید که در مقابل آن ترس چه رفتاری باید انجام داد. بعضی از این ترسها طبیعی هستند و لازم نیست از خود حساسیتی نشان دهیم. ترس در واقع احساس دردناکی است که با آگاهی از خطر یا پیشبینی آن مشخص میشود. بعضی افراد دائماً سعی میکنند تا ترس خود را کتمان کنند و نادیده بگیرند، اما با این حال ترس در او ایجاد شده است. حتی بعضی افراد در عدم تظاهر ترس خود موفقیت زیادی کسب میکنند، اما گرفتگی صدا، به هم خوردن پلکها و لرزیدن دستها عواملی است که خارج از کنترل است.
ترسها به دو دسته واقعی یا معقول و ترسهای غیرمنطقی یا مرضی تقسیم میشوند. ترس معقول در واقع به واکنشی گفته میشود که در موقعیتهایی رخ میدهد که برای بیشتر افراد ترسناک تلقی میشوند. مانند ترس از گذشتن از پرتگاه یا صدای انفجار. اما ترسهای مرضی به معنی گریز یا هراس ناگهانی بیدلیل گفته میشود. مانند شخصی که به دلیل ترس غیرمنطقی یا مرضی که اصطلاحاً فوبیا گفته میشود، از دندانپزشکان بترسد و حتی در صورت نیاز جهت ویزیت هم اقدام نکند. فوبیا از کلمه یونانی فوبوس در آن دوران که ترس و وحشت را در دل دشمنان برمیانگیخته، ریشه دارد. در واقع ترس با ریشه فوبیا نوعی از ترس است که خارج از اندازه لزوم وجود دارد و نمیتوان با توضیح یا دلیل آن را رفع کرد. اشخاص در آن کنترل ارادی ندارند و به مدت طولانی استمرار مییابد.
اگر شخصی فوبیا از چیز خاصی مثل آمپول، حیوانات یا از موقعیت خاصی مثل سفر با قطار، سوار شدن آسانسور و... داشته باشد، به آن فوبیای خاص و اگر ترس از حضور در موقعیتهای اجتماعی مانند سخنرانی و... داشته باشد، به آن فوبیای اجتماعی گفته میشود. حالتهای نشان دادن ترس در کودکان و بزرگسالان با هم متفاوت است. کودکان معمولاً در موقعیتهای ترسناک خودشان را به والدین میچسبانند یا به صورت دل درد، افسردگی، عرق کردن، خجالت، گوشهگیری، خشم و قهر کردن خودش را نشان میدهد.
گاهی اوقات ترس ریشه روانی دارد و به دلیل وابستگی بیش از حد کودک به والدین به محض جدایی از آنها ایجاد میشود. مانند رفتن به مهدکودک یا مدرسه. ممکن است گاهی اوقات والدین این ترس را در کودک خود ایجاد کنند. مانند مادری که از سوسک میترسد و این ترس خود را به کودک خود منتقل میکند. گاهی اوقات والدین برای وادار کردن کودک به انجام کاری او را از چیزی میترسانند. مانند ترس از تاریکی یا رفتن والدین. گاهی هم ممکن است کودک در موقعیت زندگی خود با صحنههایی ترسناک و دلخراش مواجه شود. مانند اخبار ناراحتکننده، دزدی، تصادف، فوت کردن و... مطمئناً همه این موارد تأثیر بدی در قوه تخیل کودک میگذارد.
ترس در کودکان از کودکی تا نوجوانی ادامه دارد. همانطور که کودک بزرگتر میشود و به سنین مدرسه میرسد، طیف ترس گستردهتر میشود و مواردی، چون تاریکی، اشخاص و اشیا را در بر میگیرد. با افزایش سن، ترس بیشتر متوجه نمادها، اشیا، رویدادهای خیالی و ترس از آینده (ترس از کارهای مدرسه) و... میشود. اینگونه ترسهای مرتبط با سن، اغلب گذرا بوده و دوره کوتاهی دارند. طبق پژوهشهایی که انجام شده استرس در دختران در مقایسه با پسران بالاتر است. البته این ترسها بیشتر در سنین نوجوانی میزان و مقدار بیشتری را نشان میدهند.
معمولاً عمدهترین ترسهایی که کودکان تا سنین جوانی آن را تجربه میکنند عبارتند از:
یک تا ۶ ماهگی: ترس از دست دادن حمایت والدین و صداهای بلند.
۷ تا ۱۲ ماهگی: ترس از اشخاص غریبه.
یک سالگی: ترس از جدایی والدین، توالت و غریبهها.
۳ سالگی: ماسک، تاریکی، حیوانات و جدایی والدین.
۴ سالگی: جدایی والدین، حیوانات، صداها و تاریکی.
۵ سالگی: اشخاص بد، جدایی والدین و صدمات بدنی.
۶ سالگی: ارواح، جادوگران، غولها، رعد و برق، تنها خوابیدن، جدایی والدین و تاریکی.
۷ تا ۸ سالگی: ترس از اخبار بد، صدمات بدنی و تنها ماندن.
۹ تا ۱۲ سالگی: آزمونها و امتحانات مدرسه، ظاهر فیزیکی، رعد و برق، مرگ و تاریکی.
به طور کلی ترسهایی که بیشتر از دو تا سه سال طول بکشد، ترسهای غیرمنطقی و نیازمند توجه است. ترسها کودکان را از زندگی شاد محروم و احساس خشم، گوشهگیری، اضطراب، پرخاشگری، فرار از موقعیت، ناخن جویدن، شب ادراری، عرق کردن، خشکی دهان، لرزش، تنگی نفس، لکنت، اختلال خواب، اختلال گوارش، حسادت، چنگ زدن، چسبیدن به والدین و عدم اعتماد را در او ایجاد میکند.
برای پیشگیری بهتر است ابتدا پدر و مادر و اطرافیان توجه کودک را از انگیزه یا موقعیت ترسناک منحرف کنند. البته این اقدام نمیتواند کودک را از ترسهای آتی هنگام تنهایی دور کند. در واقع بهترین روش این است که در مورد موقعیتی که هنوز برای کودک اتفاق نیفتاده است، اما احتمال این اتفاق وجود دارد، با او صحبت کنید و به او اطمینان دهید که همیشه در کنارش هستید. اگر میخواهید به جایی بروید، قبل از جدایی آن را آماده کنید. سعی کنید احساسات او را بفهمید و با او صحبت کنید. صحبت کردن با فرزند خود جدای از افزایش اعتماد به نفس او، به نوعی یک جور گفتار درمانی است.
اولین اصل مهم این است که هیچ گاه کودک خود را به دلیل نوع ترس، مسخره، تهدید یا سرزنش نکنید. در کارها به او مسئولیت دهید تا بتواند اعتماد به نفس پیدا کند. مخصوصاً در کارهای کلیدی و مهم. رفتارهای او را تحسین کنید تا احساس شجاعت و ارزشمندی کند. سعی کنید کودک را با موقعیتهای ترسناک روبهرو کنید. اینگونه تحمل آن موقعیت راحتتر میشود. برای مثال کودکی که از گربه میترسد، ضمن نشان دادن گربه آن را با بوی خوشایندی مانند شیرینی که همیشه دوست دارد همراه کنید. این کار باعث پاسخ مثبت او میشود. فیلمهایی به او نشان دهید تا سرمشق نوعی شجاعت باشد یا کودکی را مشاهده کند که با آن موقعیت مواجه میشود. میتوان برای از بین بردن ترس از موقعیت ترسناک، کودک را با عروسک یا مجسمه آن آشنا کرد تا کودک بتواند از نزدیک آن را لمس کند و کمکم با آن موقعیت مواجه شود.