مهار ایران مهمترین دغدغه امروز امریکاییهاست؛ دغدغهای که واقعیتهای موجود در صحنه بینالملل نشان میدهد امریکاییها به مرزهای این هدف نیز نزدیک نشدهاند و بعد از گذشت چندین ماه از روز خروج دولت این کشور از برجام برای اقناعسازی افکار عمومی جهت «تعهدناپذیر» و «ضدصلح» معرفی کردن ایران کماکان بلافایده است.
امریکاییها تاکنون به صورت مقطعی به یکی از اهداف خود رسیدهاند و آن مهار «ایران هستهای» است و تلاش میکنند چنین هدفی را به سایر حوزهها نیز تسری دهند، البته استمرار توقف ایران هستهای نیز همچنان یکی از اولویتهای امریکا-اروپاست و تقسیم کار اروپا با امریکا برای دادن وعدههای مدتدار به طرف ایرانی با همین هدف صورت میگیرد، به این معنا که برای تمدید زمان حداکثری «تعطیلی صنعت هستهای» باید طرف مذاکره کننده ایرانی را همچنان امیدوار به آینده و ملزم به اجرای تعهدات برجامی کرد.
جماعتی در داخل کشور نیز دعوای میان امریکا- اروپا بر سر ایران را پذیرفتهاند و بدون توجه به جزئیات طرح مشترکی که این دو برای استمرار بخشیدن به «تعطیلی صنعت هستهای» ایران دارند، شرایط کنونی را بهترین فرصت برای انجام مذاکرات جدید با غرب (حداقل با اروپا) بر سر مسائل مناقشه آمیز دیگر عنوان میکنند، آن هم در حالی که اعتماد بدون پیش شرط به اروپاییها نیز حداقل طی هفت ماه بعد از روز خروج ترامپ از برجام نیز نتوانسته منافع دم دستی کشور را تأمین کند و حتی هزینههای فراوانی را نیز با خود به همراه داشته است.
روزنامه آرمان یکی از چندین روزنامه زنجیرهای است که طی چند سال اخیر پروژههای مشترک جریان غربزده داخلی را تحت عناوینی مانند «تطهیر چهره امریکا و نظام سلطه»، «هزینه دار بودن رویکرد انقلابی در عرصه روابط خارجه» و «باید مذاکرات موشکی و منطقهای را با غربیها ادامه داد» دنبال کرده است. این روزنامه روز گذشته در مطلبی با تیتر «برجام محل تقابل امریکا و اروپا» نوشت: «برجام دستاورد بزرگی برای باراک اوباما و جان کری تلقی میشود و همه جهان این توافق چندجانبه را یکی از دستاوردهای دوران ریاست جمهوری اوباما اعلام میکنند. از این جهت دموکراتها و به خصوص اوباما و کری اجازه نمیدهند دستاوردشان با اقدامات ترامپ به آسانی از بین برود و موجبات بیاعتباری امریکا در جهان را فراهم آورد. تنها راهی که اکثریت دموکراتها میتوانند کشورشان را از نظر اعتبار و حیثیت از شرایط فعلی خارج کنند این است که موضعگیری خود را مقابل ترامپ حفظ کرده و به او فشار بیاورند چراکه ادامه موضع کنونی امریکا در مورد برجام از لحاظ احترام به قراردادها و معاهدات چندجانبه بهخصوص معاهدات مربوط به حفظ صلح و امنیت بینالمللی، به نفع امریکا نیست.»
این روزنامه در ادامه مینویسد: «درست است که اختلاف و نقاری میان کشورهای اروپایی با امریکا پدیدار شده، اما از نظر اقتصادی و تجاری در عمل مایل نیستند وارد رویارویی با امریکا شوند، حتی قولهای اروپاییها مبنی بر خرید یک سوم نفت ایران یا نهاد مالی جداگانهای که تعاملاتی با امریکا نداشته باشد نیز تاحدودی به بیرنگی دچار شده است، لذا بهنظر نمیرسد اروپاییها خیلی بخواهند خود را وارد درگیری با امریکاییها کنند.» در این مطلب همانند بسیاری از مطالبی که طی چند ماه اخیر در روزنامههای زنجیرهای چاپ شده، تلاش شده است نخست بین ترامپ و دموکراتها تفاوت قائل شده و دموکراتها را سفیدنمایی کنند و در وهله دوم اروپاییها را طوری ترسیم کنند که میتوان با آنها وارد معامله پایاپای و برابر شد. این در حالی است که هدف مشترک امریکاییها (اعم از دموکرات و جمهوریخواه) و کشورهای اروپایی حول مفاهیمی مانند «مهار جمهوری اسلامی ایران»، «تضعیف نظام اسلامی» و «استانداردسازی رفتار کشور در عرصه منطقهای و بینالمللی» شکل گرفته است و بررسی رفتار آنها طی پنج سال اخیر چنین مسئلهای را اثبات میکند. برخلاف جماعت غربزده داخلی نشریه پولتیکو در گزارشی که اخیراً منتشر کرده است جلوگیری از تبدیل شدن ایران به قدرت هستهای را هدف عمده رژیمصهیونیستی عنوان میکند و از طرحهای پنجگانه این رژیم در همین باره میگوید. این نشریه با اشاره به ایده یکی از مشاوران ارشد رئیس سازمان موساد (Tamir Pardo) مبنی بر اینکه در برابر ایران هستهای سه گزینه ۱- تصرف ایران ۲- تغییر رژیم در ایران و ۳- اقناع سلسله مراتب سیاسی در ایران بدین منظور که هزینه ادامه برنامه هستهای خیلی بیشتر از سودی است که توقف این برنامه به ایران میرساند، بیشتر نداریم، مینویسد: «گزینه اول و دوم علیه ایران غیرواقعی است و تنها گزینه سوم باقی میماند که از طریق افزایش فشار بر ایران و عملیاتهای مخفی و آشکار منجر به تسلیم ایران خواهد شد.»
اندیشکده شورای آتلانتیک نیز در تز دیگری که به عنوان پیشنهاد به دولت ترامپ ارائه میدهد از پنج گزاره «مهار حداقلی»، «مهار تقویتشده»، «هزینهسازی»، «پسراندن» و «تغییر رژیم» رونمایی میکند و «پس راندن» را اینگونه شرح میدهد: «این استراتژی، نسخهای قویتر از استراتژی هزینهسازی و به دنبال تضعیف چشمگیر نفوذ منطقهای ایران و در صورت امکان، حذف این نفوذ در برخی کشورهای منطقه است. اتخاذ استراتژی پسراندن به معنای عمیقاً به چالش کشیدن ایران در حوزههایی است که تهران تلاش میکند نفوذ خود را در آنها گسترش دهد یا تعمیق نماید و منافع امریکا در آنها در معرض خطر است. به این ترتیب پسراندن مستلزم دخالت مستقیمتر امریکا علیه ایران خواهد بود.»
این اندیشکده در ادامه پیشنهاد میدهد: «واشنگتن در قالب این استراتژی باید سرمایهگذاریهای جدی بیشتری را در زمینه ظرفیتهایی انجام دهد که به ارتش امریکا اجازه میدهد در مناطق خاکستری دست به عملیات بزند و با شیوه جنگی مورد علاقه ایران، مقابله کند یا به طور مستقیم یا از طریق نیروهای نیابتی و متحدان منطقهای خودش (در مقابل نیروهای نیابتی و متحدان ایران)».
شورای آتلانتیک همچنین در گزاره پنج این اندیشکده از لزوم تغییر رژیم در کشور ایران با بهرهگیری از «جریان تجدیدنظرطلب داخلی» سخن به میان میآورد و در حالی این اندیشکدهها همانند بسیاری از مقامات و رسانههای غربی، حمایت از جریان تجدیدنظرطلب را یک اولویت برای مقامات ارشد کشورهای خود به شمار میآورند که عملکرد این طیف داخلی در جهت «سفیدنمایی چهره دیروز امریکا و امروز اروپا» کاملا هدفمند و در جهت مهار قدرت کشور قابل ارزیابی است. در واقع کارکرد و جهتگیری جریان غربزده داخلی در جهت اهدافی است که غرب به صورت گسترده درپی دستیابی به این هدف رؤیایی است.