سعيد احمديان
هفدهمين دوره ليگ برتر فوتبال كه 5 مرداد 96 آغاز شده بود، پس از 9 ماه رقابت فشرده تيمها در 30 هفته روز 7 ارديبهشت 97 به ايستگاه پاياني رسيد. رقابتهايي كه فراز و نشيبهاي زيادي داشت تا هواداران فوتبال كشورمان يك فصل هيجان انگيز را تجربه كنند؛ فصلي كه هر چند قهرمان آن چهار هفته مانده به پايان ليگ معرفي شد اما هيجان و جذابيت آن تا هفته پاياني ادامه داشت.
دبل قهرماني
پرسپوليس در ليگ هفدهم هم با فاصله نشان داد آمادهترين و بهترين تيم باشگاهي در حال حاضر فوتبال ايران است. شاگردان برانكو پس از قهرماني در فصل گذشته، در ليگ هفدهم هم از همان هفته اول يك تيم مدعي نشان دادند كه براي دفاع از عنوان قهرمانيشان دورخيز كردهاند. چهار برد در پنج هفته ابتدايي ليگ اين پيام را به تيمهاي ديگر داد كه قرمزها در ليگ هفدهم هم به كمتر از قهرماني راضي نميشوند. همين روند فوقالعاده شاگردان برانكو و تداوم آن در ادامه بازيهاي ليگ بود كه سبب شد تا بر خلاف فصلهاي گذشته، تكليف رونمايي از قهرمان ليگ به هفته آخر نكشد و 18 ارديبهشت و با برتري يك بر صفر مقابل پديده، سرخها در فاصله چهار هفته مانده به آخر ليگ جشن قهرماني بگيرند. البته پرسپوليسيها با توجه به مسجل شدن قهرمانيشان در ليگ، از هفته بيستوپنجم و با شكست مقابل استقلال در دربي، با كسب سه باخت در شش بازي آخر ليگ از روزهاي خوبشان فاصله گرفتند.
با اين حال آنها با برد 3 بر صفر مقابل پديده در هفته آخر، ليگ را با خاطره خوش به پايان رساندند. اين چهارمين قهرماني قرمزها در ليگ برتر بود. آنها با 48 گل زده و 15 گل خورده آمار بهترين خط حمله و خط دفاع را به نام خودشان ثبت كردند و مانند دو فصل پيش باز هم آقاي گلي به يك پرسپوليسي رسيد و علي عليپور با 19 گل در صدر جدول گلزنان قرار گرفت.
حسرت آبيها
شايد حالا بيشتر از هر كس هواداران استقلال حسرت بخورند كه چرا وينفرد شفر از اول فصل روي نيمكت اين تيم نبود تا جنگ قهرماني ديدني شود. با اين حال آبيها ليگ هفدهم را كه با عليرضا منصوريان نااميد كننده آغاز كرده بودند، از دربي رفت و هفته دهم و با آمدن شفر آلماني از اين رو به آن رو شدند. استقلال هر چند در اولين بازي با شفر به پرسپوليس در دربي باخت اما با توجه به زمان كوتاهي كه از انتخابش به عنوان سرمربي ميگذشت، فرصتي براي آمادهسازي تيمش در دربي نداشت. در ادامه هفته به هفته كه گذشت تأثيرات حضور شفر در استقلال بيشتر از هميشه خودش را نشان داد. تيم ناآماده منصوريان پس از چند هفته كار با شفر تبديل به تيمي شده بود كه هم چشمنواز بازي ميكرد و هم روي نوار برد افتاده بود. آبيها كه با منصوريان در 9 هفته ابتدايي ليگ، چهار شكست را تجربه كرده بودند، با شفر آلماني در 21 بازي تنها دو بار باختند تا به سرعت در جدول بالا بيايند و اگر امتياز از دست دادن اول فصلشان نبود، ميتوانستند رقيب جدياي براي پرسپوليس در راه قهرماني باشند. با اين حال آبيها در نهايت با 54 امتياز و كسب رده سومي ليگ هفدهم را به پايان رساندند، ردهاي كه بيشتر از هر چيزي مديون دانش و مديريت شفر هستند و از همين حالا براي ليگ هجدهم خط و نشانها را براي جام آغاز كردهاند!
يكي بالا، يكي پايين
تيمهاي اصفهاني در ليگ هفدهم دو روي يك سكه بودند، يكي در اوج و يكي در قعر، آن هم در شرايطي كه تا چند فصل پيش هم ذوب آهن و هم سپاهان در آن بالاي جدول، جزو تيمهاي مدعي بودند. حكايت ليگ هفدهم اما فرق ميكرد و ذوبيها بالانشين بودند و سپاهانيها در ته جدول. ذوبيها ليگ را خوب آغاز نكردند، نتايج ضعيف تيم قلعهنويي تا نيم فصل هم ادامه داشت و چهار برد در 15 هفته اول به خوبي گوياي همه چيز بود. نتايجي كه سبب شده بود تا شايعه بركناري امير قلعهنويي هم قوت بگيرد. با آغاز نيم فصل دوم اما ورق برگشت و ذوبيها در نيم فصل دوم فوقالعاده نتيجه گرفتند و با 11 برد در 15 بازي آخر ليگ، بهترين نتايج را در نيم فصل دوم گرفتند تا در پايان ليگ، نايب قهرمان شوند.
آن سو اما سپاهان نقطه مقابل ذوب بود. سپاهانيها كه چند فصلي است از روزهاي خوبشان فاصله گرفتهاند، در ليگ هفدهم هم همان روند نزولي قبل را البته اين بار با شيب تندتر ادامه دادند، طوري كه خوش شانس بودند كه تنها دو تيم از ليگ برتر سقوط ميكند. سپاهان با قرار گرفتن در رده چهاردهم ليگ، فصل كابوس وارش را به پايان رساند. سپاهان كه ليگ را با كرانچار آغاز كرده بود، در ادامه با اخراج مربي كرواتش و آمدن منصور ابراهيمزاده هم نتوانست از بحران خارج شود تا ليگ هفدهم را به بدترين شكل ممكن و در رده سوم از آخر جدول به پايان برساند و خوشحال باشند كه سه تيم دسته اولي نميشد.
تيمهاي ويژه ليگ هفدهم
سايپا و پارس جنوبي هم تيمهاي ويژه ليگ هفدهم بودند. پارس جنوبي با مهدي تارتار شروع خوبي در ليگ هفدهم داشت و به خصوص با نتايج خوبي كه در نيم فصل اول گرفت پا به پاي پرسپوليس بالا آمد و حتي صدرنشين هم شد اما جميها در ادامه ليگ افت كردند و نتوانستند روند خوبشان را ادامه دهند. علي دايي هم با سايپا هر چند در نيم فصل اول پر فراز و نشيب نتيجه گرفت اما در ادامه ليگ توانست روند صعودي گيرد و در نهايت تنها با يك امتياز اختلاف از ذوب نايب قهرمان و تفاضل گل با استقلال روي پله چهارم ليگ قرار گرفت.
سقوطهاي قابل پيشبيني
شايد از همان ابتداي فصل ميشد حدس زد كه سياهجامگان و نفت جزو گزينههاي سقوط خواهند بود، دو تيمي كه در نهايت هم با قرار گرفتن در ردههاي شانزدهم و پانزدهم دسته اولي شدند. سياهجامگان كه فصل پيش هم در دقيقه نود در ليگ ماندگار شده بود، با اشتباهات مديريتي و تغيير چهارباره كادر فني در نهايت در فاصله چند هفته به آخر ليگ به دسته اول سقوط كرد. نفت هم با توجه به تغيير مالكيتش و حاشيههايي كه در اينباره داشت و تغيير چند باره كادر فني، در نهايت تيمي كه فصل پيش قهرمان جام حذفي شده بود، در پايان ليگ هفدهم به دسته اول سقوط كرد.