حسن روانشيد*
اگرچه بعضي از رسوم گذشته در انديشه نسل چهارم بعد از انقلاب اسلامي خستهكننده به نظر ميرسد اما همين برنامهها براي نسل دوم و سوم تازگي خاص خودش را پيدا كرده به طوري كه بدشان نميآيد براي تنوع هم كه شده بار ديگر به سوي آن بروند تا از سكون و آرامشش بهرهمند شوند، نميتوان به سراغ خانههاي قديمي كه حالا تخريب شده و برجهايي جاي آنها را گرفته رفت و كف ايوانهاي وسيع آن نشست و به حياط پرگل و حوضهاي گرد و چهار و ششگوش مملو از ماهي قرمز نگاه كرد و در متانت و آرامش آنها غرق شد اما ميشود صندوق چوبي مادربزرگ و گرامافون هندلي پدربزرگ را از بازار مولوي تدارك ديد و در گوشهاي از آپارتمان 50 متري جا داد و هر روز صبح قبل از خروج از خانه نگاهي به آنها انداخت و لبخندي پر از خاطره را به ذهنها سپرد. ميشود تسبيح گلي و معطر به عطر گل ياس مادربزرگ را در جانماز نشاند و ختم صلوات را با يك دوره از آن صفا بخشيد.
ميشود هاون سنگي و دسته چوبي آن را كه در انباري مجتمع مسكوني خاك ميخورد و متعلق به خانه باغ قديمي پدربزرگ است، در پاگرد آپارتمان مستقر نمود تا بچههاي نسل چهارم دستي به آن بكشند و فرهنگهاي ناب گذشته را با سرانگشتان كوچك خود لمس نمايند. ميشود به جاي خريد پفك باز هم ذرت را در قابلمه چرب شده با كمي روغن حيواني تفت داد و در كنار ديدن يا شنيدن برنامهاي از راديو يا تلويزيون تناول نمود. ميشود به جاي خوردن پيتزا و ديگر فستفودها در گردشگريهاي خانوادگي حبوبات و سبزيجات را درون يك قابله كوچك جاي داد تا در فرصتي كه كنار سبزهزارها آرميدهايم روي گاز پيكنيكي و به حال خود پخته شود و آنگاه بهجاي ناهار اين آش رشته ناب و سنتي را همراه با كشك ساييده تناول نمود، آري ميتوان بچهها را با نوستالژيهاي گذشته اينگونه آشنا كرد تا نسبت به سنتها و فرهنگ اجدادي خود بيگانه نشوند و احساس دلتنگي و بيانگيزگي نكنند.
يادداشت هميشه تعريف از خود و نقد بر ديگران نيست بلكه ميتواند برعكس هم باشد همانگونه كه تا اينجا قلم را بر نقد چرخانديم حالا نوبت تعريف و تمجيد از يكي از برنامههاي رسانه ملي و به خصوص نوع شنيداري آن است. راديو ايران چراغ اول را روشن كرده و دستبهكار آن شده شايد بتواند اوقات فراغتها را با فرهنگ عاميانه و نوستالژيهاي گذشته آشتي دهد. پارك ساعي برنامهاي است متفاوت كه عصر جمعهها و درست ساعت ۸ شب از صداي ايران پخش ميشود. تم اصلي اين برنامه موزيك متن و جاري آن نيز بهصورت آزاد انتخاب و تنظيمشده تا بتواند مخاطب و شنونده را تا حدودي به خود جلب نمايد. پيدا كردن سوژههاي نو كه بوي نوستالژي از آن به مشام ميرسد از جمله مصاحبه زنده با راننده ميانسال يك تاكسي كه محيط داخل مركب خود را به صورتي تزيين نموده تا مسافران ناچار شوند در طول سفر همچنان لبخند بر لب داشته باشند و اين راننده تاكسي نيز چهرههاي عبوس را با خواندن اشعاري فكاهي و در ضمن عبرتآموز وادار به خنديدن كند.
معرفي كتاب و به چالش كشيدن نويسنده آن همراه با تشويق به مطالعه در بين جامعه با استفاده از روشهاي رايج در گذشته نهچندان دور براي كسب اوقاتي دلچسب از لحظههاي فراغت و مصاحبه با كودكان در گوشه و كنار شهر بدون سانسور كه ميتواند اولياي شنونده را متوجه دنياي واقعي و خواستههاي دروني آنها كند تا بدانند چه افكاري در مخيله كوچك بچهها ميگذرد اما ابراز نميشود يا فرصت آن را پيدا نميكنند. برنامه پرملات پارك ساعي كه پيداست زاده تفكر جمعي نسلها در رسانه ملي است ميرود تا مخاطبان بسياري از ديگر شبكههاي مختلف از جمله تلويزيون، ماهواره و اينترنت را نيز بهسوي خود جلب نمايد. آنچه قابلذكر است، ميطلبد مشاوران و محققان رسانه شنيداري آمار مخاطبان اينگونه برنامهها را رصد نموده و در صورت به دست آوردن امتياز بالا حجم آن را افزايش دهند زيرا راديو رسانهاي سهلالوصول براي كسب اطلاعات و معارف در قالب برنامههاي جذاب براي نسلهاي جديد است.
*روزنامهنگار پيشكسوت