
سیدعبدالله متولیان
از زماني كه دكتر مصدق (بهرغم توصيههاي اهل نظر و بصر نظير آيتالله كاشاني) براي دفع شر انگلستان و كنترل زيادهخواهي و لجامگسيختگي سلطنت به امريكا اعتماد كرد و بقاي حكومت را در پناه بردن از دامن يك شيطان به دامن شيطاني ديگر ديد ۶۴ سال پرفراز و نشيب ميگذرد.
اگر چه در سال ۱۳۳۲ هم اعتماد به شيطان و پناه بردن به دامان استكبار و ناديده گرفتن قدرت ملت در دفع شر طاغوت پهلوي غلط و امري مذموم و غيرمنطقي بود اما از آنجا كه در آن زمان امريكا قدرت مسلط جهان شناخته ميشد و به عنوان جايگزين انگلستان و هژموني غالب در سطح جهان مطرح بود شايد تسامحاً بتوان سادهانگاري دكتر مصدق را توجيه كرد و تاريخ از سر تقصيرات وي و هزينهاي كه ملت بابت سادهانگاري و سهلانديشي وي پرداخت، بگذرد اما در گذر زمان و بهويژه پس از پيدايش انقلاب اسلامي ايران طي ۴۰ سال گذشته رفتهرفته از اقتدار و هژموني امريكا كاسته شده است و در شرايط فعلي اعتماد به امريكا هيچ توجيهي ندارد.
۲۵ سال پيش هنگامي كه امريكا ظاهراً در اوج قدرت در جهان شناخته ميشد، با توجه به قرائن و شواهد پيدا و پنهان و بر اساس نظريات «هربرت ماركوزه» پيدايش بحرانهاي «انرژي»، «تكنولوژي»، «ديون و بدهيهاي نجومي پولي و بانكي»، «خانواده»، «مذهب و سكولاريزم دولتي»، «فقر عمومي» و... فروپاشي ايالات متحده امريكا را پيشبيني و سال ۲۰۱۵ را آغاز روند فروپاشي اعلام كردم.
خود امريكاييها قبل از ديگران به اين حقيقت انكارناپذير پي برده بودند و بنابراين بيش از ۶۰ نفر از انديشمندان و استراتژيستهاي پنهان هيئت حاكمه امريكا براي غلبه بر بحران واگرايي كه آثار آن كاملاً مشهود بود، سال ۱۹۹۷ ميلادي (سه سال قبل از ورود به قرن ۲۱) «استراتژي امنيت ملي امريكا در قرن ۲۱» را تدوين نموده و در آن استراتژي به طرزي ناشيانه با پيشبيني نوسترآداموسي حوادث تروريستي ۱۱ سپتامبر راهبرد اصلي خود را مبتني بر حضور در غرب آسيا و اشغال افغانستان و عراق و... و بازگشت به دوران اقتدار و هژموني امريكايي در سايه ايجاد خاورميانه جديد و بزرگ اعلام كردند.
ساموئل هانتينگتون نيز حدود ۱۰ سال پيش در كتاب خود با نام (?Who are we) «ما كيستيم؟» پرده از رمز و رازهاي پنهاني افول يك امپراتوري بزرگ برداشته و پيشبيني كرد كه: همان تحولاتي كه منجر به فروپاشي اتحاد جماهير شوروي سابق يا مستعمرات انگلستان شد از سال ۲۰۱۵ در امريكا نيز رخ داده و منجر به استقلالطلبي ايالات مختلف امريكا خواهد شد.
حاكمان امريكا كه زماني نهچندان دور بر اساس نظريه هانتينگتون داعيه ايجاد دهكده جهاني و كدخدايي بر جهان را داشتند هم اينك دقيقاً از همان مجاري و دامهايي كه براي سلطه بر جهان طراحي كرده بودند ضربه پذير شده و با سه دسته مشكلات هويتي روبهرو شده اند:
۱ -مشكلات هويتي فروملي از ناحيه آسياييها، اسپانيوليها، اسكيموها و... .
۲ -مشكلات هويتي ديگر ملي از ناحيه مكزيكيها كه بخشي از كشورشان ساليان درازي است كه در اشغال امريكاييهاست و عملاً بخش اعظم كاليفرنياي جنوبي بيش از آنكه امريكايي باشند مكزيكي هستند.
۳ -مشكلات هويتي جهانوطني از ناحيه شركتهاي چندمليتي كه نانوشته بر امريكا حاكم شدهاند.
امروز «خودجهاني شدن» به ضد خود تبديل شده است: «زوال مليگرايي»، «گسترش فوقالعاده تعاملات بينالمللي بين اشخاص و شركتها، سازمانهاي غيردولتي»، «افزايش حجم سرمايهگذاريها»، «توليد و بازاريابي» و... همه و همه عرصه را بر سلطه امريكا تنگتر و تنگتر كرده است.
علاوه بر مشكلات هويتي، امريكاييها با سلسلهاي از چالشهاي بيروني در غرب آسيا مواجهند كه شديداً ماهيت نظام سلطه و اقتدار امپراتوري امريكايي را به خطر انداخته است:
۱ -بيداري اسلامي ملتهاي منطقه
۲ -توسعه عمق استراتژيك جمهوري اسلامي ايران
۳ -تغيير وضعيت در بحران سوريه و عراق به نفع جمهوري اسلامي ايران
۴ - افول سريع و غيرقابل باور تروريسم داعش امريكايي
۵ - چالش دموكراسي در غرب آسيا براي كشورهاي همپيمان امريكا نظير رژيم سعودي حاكم بر حجاز كه شديداً دموكراسيخواهي امريكاييها را زير سؤال ميبرد.
۶ -تغيير بازيگران منطقهاي غرب آسيا و شكلگيري اتحاد ايران، روسيه، تركيه، عراق، سوريه و افغانستان.
۷ -تنگ شدن عرصه بر رژيم صهيونيستي با افزايش اقتدار حزبالله لبنان
۸ -مشكل فلسطينيان و فشار بسيار شديد بر امريكاييها براي قبول برگزاري انتخابات بين تمام مردم فلسطين
۹ -افزايش قدرت جمهوري اسلامي ايران در ابعاد موشكي، جنگ نرم و...
۱۰ -بسط نفوذ جمهوري اسلامي ايران در كل جهان بهويژه غرب آسيا.
هماينك امريكا علاوه بر مشكلات بيروني در داخل امريكا نيز به شدت تحت فشار مشكلات بيشمار اقتصادي، سياسي، امنيتي، فرهنگي و... قرار داشته و همانطور كه پيشبيني كرده بوديم با بحران شديد در ويرجينيا (نقطه عطف ايجاد كشور امريكا) و واگرايي و استقلالطلبي كاليفرنيا مواجه است و اين تازه آغاز يك شكاف و گسل بسيار بزرگ حاكميت امريكا و علامت يك جنگ داخلي غيرقابل تصور در امريكاست.
انديشمندان امريكايي معتقدند پس از فروپاشي شوروي، فقدان رقيب ايدئولوژيك شرايط ابهامآميزي را براي امريكا رقمزده و سبب بروز مشكلات داخلي و سقوط هژموني امريكايي در جهان شده است. آنها براي برون رفت از چالشهاي فراروي امريكا شش راهكار را پيشنهاد ميكنند:
۱ -تمركز بر دشمنان بالقوه نظير ايران و كره
۲ - تقويت تروريسم كنترل شده براي جلوگيري از شكلگيري بيداري اسلامي و هژموني جمهوري اسلامي ايران در منطقه غرب آسيا
۳ -تقويت مافياي مواد مخدر كنترل شده
۴ -تمركز بر فرايندهاي تهديدكننده مثل تسليحات هستهاي و سايبرتروريسم
۵ -راهاندازي جنگهاي پراكنده چندمنظوره در منطقه (جنگ سعوديها با مردم يمن) با هدف تضعيف جمهوري اسلامي ايران و هزينه شدن ثروت كشورها و نابودكردن زيرساختها و...
۶ –منحرفكردن بنيادگرايي اسلامي در كشورهاي مصر، ليبي و مراكش. بيترديد طرحها و ترفندهاي امريكاييها براي برونرفت از وضع موجود همگي عقيم و بينتيجه خواهد ماند و بلكه با توجه به قرائن و شواهد موجود نتيجه عكس نيز در پي خواهد داشت.
آنچه در اين ميان حائز اهميت ويژه است اين است كه بعد از ۶۴ سال خالقان كودتاي ۲۸ مرداد خود در منجلاب مشكلات داخلي و خارجي در حال غرق شدن هستند و همين موضوع براي جمهوري اسلامي ايران بهترين فرصت را براي تحكيم بنيانهاي اقتصادي و سياسي خود فراهم آورده است و لازم است علاوه بر بهرهگيري حداكثري از شرايط كنوني و دل كندن از غرب و تكيه بر ظرفيتهاي داخلي، سامانه رسانهاي قويتري براي حضور مؤثر بر افكار عمومي منطقهاي و جهاني تدارك ببينيم و از ديگر سو به توسعه عمق استراتژيك كشور بپردازيم.