کد خبر: 864141
تاریخ انتشار: ۰۶ مرداد ۱۳۹۶ - ۲۱:۲۴
هفتم مرداد سالروز فرار سركرده منافقين از ايران
هفتم مرداد سالروز فرار بني‌صدر و رجوي از ايران در سال 1360 است. عمليات مرصاد هم كه در دفع تجاوز منافقين صورت گرفت پنجم مرداد 1367 رخ داد.
  غلامحسين بهبودي

هفتم مرداد سالروز فرار بني‌صدر و رجوي از ايران در سال 1360 است. عمليات مرصاد هم كه در دفع تجاوز منافقين صورت گرفت پنجم مرداد 1367 رخ داد. اگر به تقارن تاريخي اين دو رويداد نگاه كنيم، به اعداد و ارقام مشابهي برخواهيم خورد كه شايد رمز و رازي در آنها نهفته باشد. روزهاي آغازين مرداد همان ايامي هستند كه رهبر سازمان نفاق با خفت و خواري همراه بني‌صدر زنانه‌پوش از ايران فرار كرد. هفت سال بعد نيز اگر نيروهاي رجوي مي‌توانستند در فروغ جاويدان موفق عمل كنند، او مي‌توانست درست در هفتمين سالگرد فرار مفتضحانه‌اش، پيروزمندانه وارد تهران شود!
در بازخواني حضور نظامي منافقين در جوار مرزهاي كشورمان مي‌بينيم كه سوداي غلبه نظامي بر ايران از همان سال ورود منافقان به خاك عراق از سوي آنها دنبال مي‌شد. در اردوگاه اشرف بود كه رجوي واحدهاي نظامي خود را تشكيل داد و از زماني كه توانست حتي يك گردان جمع و جور كند، دستور تجاوز نظامي به ايران را صادر كرد.
شايد خيلي از مردم كشورمان هجوم نظامي منافقين به ايران را محدود به عمليات مرصاد بدانند اما در واقع آنها حتي پيش از دو عمليات متوسط آفتاب و چلچراغ نيز حملات محدودي را به مرزهاي ايران انجام مي‌دادند. چنانچه در مقطعي با يك گردان 300 نفره به مناطقي چون گيلانغرب، عين‌خوش، كوشك و... حمله كرده بودند.  به اين ترتيب سازمان منافقين از عمليات كوچك و با يك گردان كار خود را شروع كرد و رفته رفته به عمليات نسبتاً بزرگ‌تر آفتاب و چلچراغ رسيد. هر دوي اين عمليات‌ها در سال 67 انجام شد. همان سالي كه بنا به دلايل متعددي ضعف در جبهه ايراني نمايان شده بود. آفتاب در فروردين 67 صورت گرفت و در همين ماه عراق، فاو را از تصرف رزمندگان اسلام خارج كرد. سپس در خردادماه كه باز جبهه‌ها دستخوش تحولات بسياري بود و عراق توانست منطقه مرزي و مهم شلمچه را باز پس بگيرد، منافقين نيز به مهران حمله كردند و موقتاً اين شهر را به اشغال خود درآوردند.
در تمامي اين وقايع هماهنگي نيروهاي سازمان با ارتش بعث عراق ديده مي‌شود اما رجوي تنها قائل به تصرف يك شهر مرزي چون مهران نبود. او درست در زماني كه صدام خيال مي‌كرد ايران با پذيرش قطعنامه 598 در 27 تير 1367 ابراز ضعف كرده است، تصميم گرفت حمله بزرگ و اصلي خود را انجام دهد.
البته طبق اسناد به دست آمده و گزارش‌هايي كه خود منافقين منتشر كرده‌اند، آنها تدارك «حمله بزرگ» يا به تعبير خودشان «حمله كبير» را براي شهريور چيده بودند اما به دليل پذيرش قطعنامه توسط ايران، تصميم گرفتند يك ماه جلوتر اقدام به حمله كنند.
بعد از پذيرش قطعنامه در 27 تير 1367 در حالي كه جبهه‌ها شاهد وقايع سريع و پشت سرهم بودند، ابتدا عراق در 31 تير حمله‌اي سراسري انجام داد كه بسيار شبيه حمله اين كشور در اوايل جنگ بود. اين تهاجم طي دو الي سه روز و با نام عمليات غدير يا سرنوشت از سوي رزمندگان به شكست انجاميد. عراق از شلمچه بيرون رانده شد و رزمندگان دوباره در خطوط مرزي مستقر شدند. اما سؤال اينجاست در حالي كه جبهه‌ها از كمبود نيرو رنج مي‌برد و بسياري از واحدها نيز درگير نبرد در جبهه جنوب بودند، چرا منافقان حمله خود از جبهه غرب را كه خطوط مرزي‌اش توسط عراق كوبيده و شكافته شده بود، همزمان با حمله بزرگ عراقي‌ها در شلمچه انجام ندادند؟ اگر منافقين مي‌توانستند همزمان با واحدهاي زرهي عراق، از جبهه غرب وارد شوند و پيشروي برق‌آساي خود را انجام دهند، شايد سرنوشت فروغ جاويدان طور ديگري رقم مي‌خورد.
منافقين بعد از ظهر سوم مرداد عمليات خود را آغاز كردند. در حالي كه در جبهه جنوب جنگ به نفع رزمندگان ايراني مغلوبه شده و اوضاع تا حد زيادي آرام شده بود. آنها ساعت سه بعد از ظهر سوم مرداد 67 از قرارگاه‌شان حركت كردند. ساعت چهار از مرز خسروي عبور كردند و طبق برنامه بايد ساعت پنج ابتدا به قصرشيرين، سپس در ساعت شش به سرپل ذهاب، ساعت هشت شب به كرند، 10 شب به اسلام‌آباد، 12 نيمه شب به باختران (كرمانشاه)، پنج صبح به همدان، 11 صبح به قزوين و نهايتاً ساعت چهار بعد از ظهر، يعني دقيقاً 24 ساعت بعد به تهران مي‌رسيدند.
رجوي به نيروهايش گفته بود بعد از رسيدن به تهران و اشغال مراكز نظامي و رسمي، 48 ساعت حق دارند هر كسي را كه مي‌خواهند بكشند! يعني اگر آنها تا شامگاه چهارم مرداد كار تصرف تهران را يكسره مي‌كردند، نيروهايش تا شامگاه شش مرداد فرصت قتل عام داشتند. نهايتاً صبح هفتم مرداد نيز رجوي با دستور عفو عمومي اعلام وجود مي‌كرد. او در روزي مي‌توانست سخاوت رياكارانه‌اش را به نمايش بگذارد كه درست هفت سال قبل در چنين روزي از ايران گريخته بود!
به نظر مي‌رسد اين يك سناريو از پيش طراحي شده توسط ذهن بيمار رجوي بود كه مي‌خواست سالگرد فرار را تبديل به روز جشن و عقده‌گشايي كند. شايد او مي‌خواست در بازي اعداد و ارقام و مناسبت‌ها، تاريخ و تقاويم را شگفت‌زده سازد اما نهايتاً آن كه شگفت‌زده شد، خود او و نيروهاي نگون‌بختش بودند كه طبق اين سناريوي پوچ و مسخره، خود را به مهلكه چهارزبر انداختند و بسياري‌شان در كمينگاه الهي سوختند و خاكستر شدند.
نظر شما
جوان آنلاين از انتشار هر گونه پيام حاوي تهمت، افترا، اظهارات غير مرتبط ، فحش، ناسزا و... معذور است
تعداد کارکتر های مجاز ( 200 )
پربازدید ها
پیشنهاد سردبیر
آخرین اخبار