غلامحسين بهبودي
گرماي نيمه تيرماه يادآور ماجراي ربايش حاج احمد متوسليان و سه ديپلمات ايراني است اما در اين رابطه معمولا آن كسي كه بيشترين توجه به او ميشود، خود حاج احمد است و از سه همراهش جز نامي در گزارشها و گفتوگوهاي مناسبتي ديده نميشود. انگار نه انگار كه در كنار حاج احمد، سه نفر ديگر حضور داشتند كه آنها نيز 35 سال است در اسارت گمنامي به سر ميبرند. در اين مجال كوتاه مختصري از زندگي تا اسارت سيد محسن موسوي، تقي رستگار مقدم و كاظم اخوان را تقديم حضورتان ميكنيم.
ديپلماتي كه 11 بار ترور شدسيدمحسن موسوي متولد سال 34 بود. او در خانوادهاي مذهبي با پيشينهاي انقلابي رشد كرد كه اين موضوع باعث شد تا خيلي زود وارد فعاليتهاي سياسي شود و از همان سنين نوجواني پاي جلسات دكتر شريعتي در حسينيه ارشاد بنشيند. سيدمحسن يك نوجوان نخبه و تيزهوش بود كه توانست در 15 سالگي ديپلم بگيرد و بلافاصله در رشته برق دانشگاه تهران پذيرفته شود.
فعاليتهاي سياسي محسن تمامي زندگي او را تحتالشعاع خود قرار داده بود. به همين خاطر بارها و بارها محل خدمت سربازياش را تغيير دادند و نهايتا در سال 56 مجبور به ترك كشور همراه با همسر و برادرش شد و مبارزاتش را در امريكا دنبال كرد. نهايتا چند ماه پس از پيروزي انقلاب اسلامي در ارديبهشت سال 58 به ايران بازگشت.
اندكي پس از ورود به ايران با دعوت شهيد چمران و شيعيان لبنان رهسپار اين كشور شد. فعاليتهاي انقلابي و در عين حال ديپلماتيك سيدمحسن موسوي در لبنان به قدري بود كه بارها و بارها از سوي حزب بعث عراق و ساير گروههاي معاند مورد سوء قصد قرار گرفت. برخي منابع تعداد ترورهاي نافرجام سيد محسن موسوي را 11 بار عنوان كردهاند اما قسمت اين بود كه همراه با سردار بيبديل جبههها حاج احمد متوسليان در 14 تيرماه 1361 توسط فالانژهاي وابسته به رژيم صهيونيستي ربوده شود.
ياور هميشگي حاج احمدهمه همرزمان حاج احمد متوسليان از تقي رستگار مقدم به عنوان ياور و همراه هميشگي حاج احمد متوسليان ياد ميكنند. به دليل علاقهاي كه تقي به حاج احمد داشت، همه جا و در هر موقعيتي او را همراهي ميكرد. طوري كه رانندهاش شده بود و هميشه با فرماندهاش ديده ميشد.
از دوستان جاويدالاثر رستگار مقدم نقل شده كه يكبار همرزمان از سر شوخي به او ميگويند چرا اينقدر حاج احمد را دنبال ميكند و چه منظوري از اين كارش دارد؟ تقي ناراحت ميشود و ميگويد: «شماها چي فكر كردين؟ به خدا اين دنيا به اندازه ته سيگار برام ارزش نداره.» همين حرف باعث ميشود تا او را تقي ته سيگار صدا بزنند. آقا تقي آنقدر در همراهي با حاج احمد اصرار كرد تا نهايتاً همراه او به جاودانگي رسيد.
جاويدالاثر تقي رستگار مقدم متولد بهمن ماه 1338 در قم بود. او در مريوان با حاج احمد آشنا شد و در عمليات محمدرسولالله، فتح المبين و الي بيتالمقدس او را همراهي كرد. آخرين همراهي اين دو در 14 تيرماه 61 بود كه توسط فالانژهاي صهيونيستي به اسارت درآمدند. او برادر شهيد «ابوالفضل رستگار مقدم» و برادر جانباز اعصاب و روان دائم البستري «محمد رستگار مقدم» نيز است. پدرش در سال 90 به رحمت خدا رفت و مادرش نيز در سال 94 فوت شد.
عكاسي مهربان، رزمندهاي دلاوركاظم اخوان علاف خبرنگار و عكاس ايرنا در سال 1338 در مشهد مقدس متولد شد. او نيز در خانوادهاي مذهبي رشد كرد و وارد فعاليتهاي انقلابي شد. شور انقلابي كاظم از بدو شروع جنگ او را به جبهههاي نبرد كشاند. در جنوب كشور همرزم شهيد دكتر مصطفي چمران شد و از همان زمان همكارياش را با خبرگزاري ايرنا آغاز كرد.
به گفته دوستانش او يك عكاس پر از احساس و عواطف انساني بود كه از همه چيز عكس ميگرفت. هنرمندي كه در ميدان نبرد نيز شجاعانه ميجنگيد. يكي از دوستانش ميگويد كاظم در فتح خرمشهر يك تيربارچي عراقي را اسير كرد. اين اسير عراقي از بس شليك كرده بود، انگشتش زخم شده بود. من مطمئنم كه كاظم هنگام اسارت برخاست و گفت يا علي، چراكه اين ذكر هميشه بر لبانش جاري بود.
جاويدالاثر كاظم اخوان شيفته شخصيت شهيد دكتر مصطفي چمران بود و لحظهاي براي اعزام به خط اول و گرفتن عكس از صحنههاي جنگ دريغ نميكرد. در آخرين خاطرات به جاي مانده از او گفته شده كه براي عكاسي از درگيريهاي لبنان وقتي ميخواست از هتلي در سوريه خارج شود، با چهرهاي آرام به سمت دوستانش ميرود و يك يك آنها را در آغوش ميگيرد و خداحافظي ميكند.