
نخستين نشست تخصصي فرهنگ، تاريخ و پژوهشهاي ميان رشتهاي با عنوان «تاريخگرايي نوين» در پژوهشگاه فرهنگ، هنر و ارتباطات برگزار شد.
ابتداي اين جلسه داريوش رحمانيان پس از ارائه توضيحاتي در خصوص گروه تازه شكل گرفته فرهنگ، تاريخ و پژوهشهاي ميان رشتهاي در پژوهشگاه فرهنگ، هنر و ارتباطات از مهمانان حاضر در نشست دعوت كرد تا در مورد موضوع تاريخگرايي نوين سخنراني كنند.
فهم تاريخ در پرتو ادبياتاولين سخنران اين جلسه حسين پاينده، استاد نظريه و نقد دانشگاه علامه طباطبائي بود. وي ابتدا ضمن ابراز خوشحالي از تشكيل گروه فرهنگ، تاريخ و پژوهشهاي ميان رشتهاي گفت: اينكه چرا متخصصان علوم انساني كشور ما همه با هم تشكيل يك گروه نميدهند هميشه براي من سؤال بود و دوست داشتم كه چنين اتفاقي بيفتد. به همين دليل تشكيل اين گروه براي من به مثابه آغاز تحقق يك رؤياست.
پاينده افزود: نكته مهمي كه درباره تاريخ بايد قائل شويم اين است كه بدانيم تاريخ با گذشته فرق دارد و تاريخنگار كسي نيست كه گذشته را مكتوب ميكند. تاريخگرايان نوين هم اين گونه فكر نميكنند. نيچه و فوكو از جمله افرادي هستند كه در شكلگيري تفكر نوين تأثير بسزايي داشتند. از نظر نيچه معرفت تاريخي مبتني بر معرفت نظرگاهي و پرسپكتيو است. به عقيده او معرفت هيچگاه مبين حقايق بيواسطه نيست و تاريخنگاران هرگز نميتوانند حقايق تاريخي را به دست بياورند. به بيان ديگر حقيقت تاريخي از نظر نيچه از نظرگاههايي بر ميآيد كه به حقيقي بودن آن تاريخ مربوط ميشود. در واقع او نگاه تبارشناختي به تاريخ دارد و معتقد است ارزشهاي تاريخي دائماً در حال بازتفسير شدن هستند. نيچه درباره تبارشناسي اخلاق ميگويد: ارزشهاي اخلاقي ارزشهايي هستند كه در برهههاي مختلف تاريخ پديدار و محو ميشوند تا مجدداً در يك زمان ديگر ظهور و بروز پيدا كنند.
استاد دانشگاه علامه اضافه كرد: مطابق با ديدگاه فوكو، حقيقت تاريخي ثابت نيست بلكه دائماً در حال تعديل شدن است و در زمانهاي مختلف پديدار يا محو ميشود. به همين دليل هرگز نميشود حقيقت را يك بار براي هميشه تبيين كرد. به عقيده او در پس هر حقيقتي يك گفتمان معين نهفته است. همچنين فوكو به سير خطي در تاريخ اعتقاد ندارد. او ميگويد ممكن است چيزي كه امروز حقيقت است فردا حقيقت نباشد. بنابراين در هر دورهاي يك گفتمان تاريخي مسلط است و در دوره ديگر تغيير ميكند.
پاينده تصريح كرد: فوكو چگونگي كسب دانش و اشاعه آن را شناختمان يا اپيستمه مينامد. به همين دليل صحت و سقم گزارههاي تاريخ بر اساس ميزان پايبندي ملاكهاي گفتماني ارزيابي ميشود. لذا هيچ كتاب تاريخي را نميتوان بيانگر يك حقيقت يا واقعيت دانست. مطابق با ديدگاه تاريخ گرايان نوين، شناخت دقيق از تاريخ ناممكن و هر شرح تاريخي شكلي از متني كردن گذشته است. بنابراين هرگز تاريخ، همان گذشته نيست چون تاريخهاي متعدد و متكثري ميتوان از يك گذشته واحد نوشت. به عنوان مثال ماجراي پلاسكو كه در حال حاضر يك رويداد جاري است حتماً در ۵۰ سال آينده در كتب تاريخي ثبت ميشود و شرحهاي متعددي از آن نوشته ميشود. پس شرح تاريخي از اين واقعه واحد متكثر خواهد بود.
ماترياليسم فرهنگي همان تاريخگرايي نوين نيستحسين مصباحيان، استاديار فلسفه دانشگاه تهران به عنوان سخنران ديگر اين جلسه بحث خود را با تحليل و بررسي اصطلاح تاريخگرايي نوين آغاز كرد و گفت: يكي از مشكلات اهل فلسفه اين است كه اينقدر به خود مفهوم توجه و فكر ميكنند كه از صحبت كردن درباره چيزهاي ديگر باز ميمانند. صحبت من هم در اينجا در مورد اصطلاح تاريخگرايي نوين است. به عقيده من براي اين نحله يا گروه بايد اصطلاح تاريخگرايي نو يا تاريخگرايي نوين استفاده شود و بايد از اصطلاحاتي چون تاريخيگرايي يا نوتاريخي باوري اجتناب كنيم چون مفاهيم شبهه برانگيزي هستند.
وي افزود: بر اساس تاريخگرايي قديم يا كلاسيك بيطرف بودن و عينيت، اصل بسيار مهمي است؛ به اين معنا كه ما ميتوانيم به شناخت تاريخي برسيم و بيطرف باشيم ولي در تاريخگرايي نوين چنين چيزي امكانپذير نيست و تاريخ از سه فيلتر زمان نوشته شدن، زمان خوانده شدن و مولف تاريخ ميگذرد پس نميتواند بيطرف و خنثي باشد. در برخي مواقع ماترياليسم فرهنگي را با تاريخگرايي نو، يكي ميدانند در حالي كه اصلاً اين طور نيست و نبايد آنها را به جاي يكديگر به كار برد. در ماترياليسم فرهنگي تكيه بر تعهد سياسي وجود ندارد و فرهنگ، روساخت زيرساخت اقتصادي است. توجه داشته باشيم كه ماترياليسم فرهنگي ماديگرايي فرهنگ نيست.
مصباحيان ادامه داد: خلاصه كردن تاريخگرايي نو در فوكو كار غلطي است چون فقط او نبوده كه اين جريان را راه انداخته و افراد مختلف ديگري مثل دريدا، بورديو و. . . هم هر كدام به شكلي در اين جريان تأثيرگذار بودند.
اين استاد فلسفه در ادامه به تشريح ويژگيهاي تاريخگرايي نو پرداخت و گفت: امكانناپذيري شناخت تاريخي، مقابله با پوزيتيويست و تجربهگرايي، سرشت واقعي حل نشده عليت و آميخته بودن رخدادها با تفسيرها از ويژگيهاي تاريخگرايي نو است. همچنين تاريخگرايي نو نسبت درجه يك و مستقيم با فلسفه دارد و همانطور كه در تاريخ، درك من از انسان با خود انسان متفاوت است در فلسفه هم درك من از هستي با خود هستي فرق دارد. به عنوان افرادي كه در حال انديشيدن هستيم از طريق تاريخگرايي نو و فلسفههاي نو ميتوانيم از يكسري توهمات دور بمانيم. به اين معني كه با داشتن اين نگرش، منِ فيلسوف از همان اول ميدانم كه شناخت من از هستي به معني درك هستي نيست. بنابراين به من كمك ميشود كه واقع بين باشم.
به شدت نظريه زده و مفهوم زده هستيمداريوش رحمانيان، استاديار تاريخ دانشگاه تهران، به عنوان آخرين سخنران اين مراسم گفت: سابقه آشنايي من با جريان تاريخگرايي نوين به 19- 18 سال پيش برميگردد. آن زمان بنده براي اولين بار اين اصطلاح را در مقالات عباس ميلاني خواندم. اين مقالات بعدها در ايران نامه منتشر و بعدتر هم تبديل به يك كتاب شد كه البته اين مقالات يكسري نقصهاي جدي هم داشتند ولي خب به هرحال اين موضوع را براي اولين بار مطرح كردند. از همان زمان من به اين موضوع علاقهمند شدم ولي متأسفانه درايران خيلي كم راجع به آن كار شد در حالي كه در كشورهاي ديگر خيلي راجع به اين موضوع كار شده بود. ما امروز درحالي سراغ اين موضوع رفتيم كه خيلي وقت پيش بايد راجع به آن كار ميكرديم.
وي گفت: به عقيده نيچه اگر جهان را از درون بنگريم و برحسب «وجه دريافتني» آن را تعريف كنيم و توضيح دهيم، چيزي نخواهد بود، مگر خواست قدرت. به همين دليل حقيقت، انساني است و نزد انسان شكل ميگيرد، لذا انسان يك موجود تاريخمند است و هرآنچه تاريخمند است قابل تعريف نيست و يك قالب ثابت نميپذيرد. نتيجه اينكه حقيقت، خودش يك امر تاريخي است.
رحمانيان ادامه داد: بايد حواسمان باشد كه درباره نحلهها و مكتبها به پيشاتاريخ تولدشان توجه كنيم. درباره تاريخگرايي نوين هم بايد دقت داشته باشيم كه خيلي وقت قبل از اينكه اين جريان معروف شود، وزلي موريس به آن پرداخته بود. اگرچه اين جريان تبديل به يك مكتب نشد ولي توانست يك موج نيرومند ايجاد كند.