امسال، سال اقتصاد مقاومتي، اقدام و عمل نامگذاري شده است. در راستاي تحقق سياستهاي اقتصاد مقاومتي، ورزش چه تأثيري ميتواند در عملي كردن اين مهم داشته باشد؟اقتصاد علمي است كه در همه حوزهها نقش اصلي را بازي ميكند و ورزش نيز از اين امر مستثني نيست. هر يك از سازمانهاي ورزشي بايد به عنوان عضوي از صنعت ورزش، در راستاي درآمدزايي و كاهش هزينههاي سازماني حركت كنند. ورزش به عنوان يك صنعت وظيفه دارد نقش خود را در اقتصاد ازجمله در مسائل مربوط به درآمدزايي و اشتغالزايي و كارآفريني مشخص كند. همچنين سازمانهاي ورزشي بايد دانشبنيان شده و در جهت افزايش بهرهوري گام بردارند. صنعت ورزش بايد در راستاي توجه به توليدات داخلي در ورزش حركت كرده و شفافسازي و سالمسازي و فرهنگ جهادي در ورزش را به يك فرهنگ همگاني تبديل كند. هر اندازه نقش صنعت ورزش در تحقق سياستهاي اقتصاد مقاومتي افزايش يابد، پويايي اقتصادي بيشتر ميشود. ورزش، صنعتي است كه ميتواند وابستگي به درآمدهاي دولتي را كاهش دهد.
پس در واقع بر اين باور هستيد كه ورزش يكي از حوزههايي است كه ميتواند نقشي مهم و اساسي در عملي كردن شعار اقتصاد مقاومتي داشته باشد؟بله اما اولين بحثي كه هميشه براي تداوم كارها بايد مد نظر داشته باشيم بحث پايداري است. پايداري مالي، پايداري مديريتي و... . اگر پايداري مالي در سازماني نداشته باشيم عملاً نميتواند اهداف بلند مدتي را براي موفقيت دنبال كند. پايداري مديريتي هم يكي ديگر از مسائل حائز اهميت است. اگر هر روز با تغييرات مديريتي مواجه باشيم طبيعتاً امكان اينكه يك كار رقابتي سنگين را انجام بدهيم، نداريم. در حالي كه اكنون در ورزش هر دو اين ضعفها وجود دارد. از يك سو مداخلات دولت و دولتي بودن باشگاهها سبب شده با تغيير وزرا و با تغييرات كلي سياستها مواجه شده و شاهد تغييرات در سيستم كلي باشيم. آدمها تغيير ميكنند. سياستها تغيير ميكنند. اين يعني در واقع ما باشگاه يا نهادي كه بخواهد به معناي واقعي اهدافي بلندمدت را دنبال كند نداريم. نميتوان به معناي واقعي به مصالح باشگاه فكر كرد چراكه از يكسو نه ثبات مديريتي وجود دارد و نه استقلالي از لحاظ تأمين مسائل مالي. چون در واقع باشگاهها به درآمدهاي دولت وابسته هستند آن هم در شرايطي كه پرداختيهاي دولتي با نوسانات شديد مواجه است. گاهي برخي به ورزش علاقهمند هستند پول زيادي ميدهند، گاهي برخي علاقهاي ندارند و پولي نميدهند. گاهي بودجه دارند و ميدهند، گاهي بودجهاي ندارند و نميدهند. برخي بودجه كم ميآورند، بخشي را جمع ميكنند و اين شرايط باعث به وجود آمدن آشفته بازاري شده كه امروز شاهد آن هستيم.
با اين وجود چطور ميتوان اميدوار بود ورزش آنطور كه انتظار ميرود در اقتصاد مقاومتي موفق عمل كند؟اگر بخواهيم به راستي اقتصاد مقاومتي را در ورزش به صورت عملي پياده كنيم بايد يكسري فرمولهايي را بهطور واقعي و نه شعاري به مرحله اجرا درآوريم. يكي اينكه باشگاهها واقعاً خصوصي باشند و افراد صاحب صلاحيتي كه صلاحيت فني آنها را سازمان ورزش تأييد كند. باشگاهها بايد صاحب مالك و صاحب واقعي باشند كه اگر شكست يا به مشكلي خوردند خودشان بتوانند در فرصت بعدي جبران كنند و خب طبيعتاً هيچ باشگاهي هميشه موفق نيست اما ميتواند در بلند مدت برنامه موفقيتآميزي داشته باشند. مديران باشگاهها بايد اين اطمينان را داشته باشند كه كسي بالاسر آنها نيست كه اگر خواستهاي داشتند و انجام نشد سريعاً بتواند تغييراتي ايجاد كرده و نابسامانيها را از هر جهت چه از سوي مربي؛ بازيكني يا هر مسئله ديگر را سريع حل و فصل كنند.
تمام مسئله ورزش اما باشگاهها نيستند و اقتصاد مقاومتي را ميتوان در تمام زواياي اين حوزه عملي كرد. بله همين طور است و مهمتر از همه اينكه ورزش ايران الان راهش را پيدا كرده، آن هم در حالي كه گفته ميشد ورزش جمعي در ايران به جايي نميرسد و بايد تنها روي ورزشهاي انفرادي سرمايهگذاري كرد. اما خب ديديم كه اين تحليل اشتباه بود و اين مسئله واقعيت ندارد به طوري كه اكنون ميبينيم كه در واليبال و بسكتبال به چه جايگاهي رسيديم. فوتبال را اگر در نظر نگيريم؛ در ساير رشتههاي گروهي توانستيم در ردههاي جهاني موفق باشيم كه اين نمونه بارز ثبات مديريتي و برنامهها و اهداف بلندمدت است كه داشتيم. در زمينه ورزش حرفهاي زيادي براي گفتن داريم. اگر ورزش قهرماني شكل داده شود، ورزش همگاني هم ساماندهي ميشود يعني وقتي مردم پلهها را داشته باشند، دامنهها به راحتي شكل داده ميشود. خصوصاً كه تحقق اقتصاد مقاومتي نياز به مشاركت آحاد مردم دارد.
اما مشكل اينجاست كه گاهي اقتصاد مقاومتي رياضت اقتصادي معنا ميشود در حالي كه در واقع اقتصاد مقاومتي به معناي رياضت اقتصادي نيست. فكر ميكنيد اين تصور اشتباه چه تأثير منفي ميتواند در ورزش داشته باشد؟در حقيقت همانطور است كه گفتيد. اقتصاد مقاومتي يعني رشد، يعني پيشرفت و توسعه و هرگز به معني كم كردن كار يا حتي مصرف نيست. بلكه به معناي مصرف درست و بهرهبرداري مناسب است. در ورزش بايد تعادل خوبي بين هزينه و درآمد ايجاد كرد. اگر ميخواهيم نتيجه ورزشكاران بهتر باشد بايد كار بهتر و حرفهايتر انجام دهيم. اما هرگز گفته نميشود از هزينه كم كرد براي رسيدن به درآمد بيشتر كه اين شدني هم نيست. اگر ميخواهيم چهرهاي از ايران در دنيا ترسيم كنيم اولين جا ورزش است. ورزشكاران بهترين نفرات هستند براي شناساندن ايران. مثلاً اگر يك فوتباليست قهار داشته باشيم به بهترين شكل ميتواند براي ايران تبليغ كند و تا بگويند ايران، اسم و رسم آن فوتباليست يا ورزشكار در ذهن مردم دنيا حك ميشود. براي داشتن يك اقتصاد شكوفا و صادرات خوب، ورزش يكي از ميادين اصلي است كه كاملاً ميتواند كشور را جلو ببرد بنابراين وقتي از اقتصاد صحبت ميكنيم بايد بتوانيم يك ورزش حرفهاي و پيشرفته را در كشور پيش ببريم، منافع باشگاهها را در نظر بگيريم و شرايط را فراهم كنيم. چراكه هر چقدر كار بهتري ارائه دهيم، نتيجه بهتري خواهيم ديد.
فكر ميكنيد استفاده از مربيان و بازيكنان خارجي مغاير عملي كردن اقتصاد مقاومتي در ورزش است؟منظور از عملي كردن اقتصاد مقاومتي در ورزش اين نيست كه نبايد از مربي يا بازيكن خارجي استفاده كنيم. ميتوان از نيروهاي خارجي استفاده كرد اما بايد نگاهمان در استفاده، از اين مقوله تغيير كند. مثلاً مربي خارجي خوب است اما بهتر از آن اين است كه از توانايي خارجيها استفاده كنيم براي تربيت مربيان داخلي كارآمد نه فقط نتيجه گرفتن مقطعي. مثلاً بازيكناني كه سالهاي آخر ورزش خود را سپري ميكنند ميتوانند توسط نيروهاي خارجي كارآمد آموزش ببينند. اگر براي تربيت مربيان خود مربي بياوريم خيلي بهتر از آن است كه عادت كنيم به استفاده از مربيان خارجي. شايد بهترينها را هم بياوريم و بهترين نتايج را هم كسب كنيم اما اين درست نيست كه با عادت كردن به استفاده از مربيان خارجي، به تربيت نيروي داخلي بيتوجهي كرد و پتانسيلهاي داخلي را ناديده گرفت.
در آن صورت ميتوان گفت به نوعي اشتغالزايي هم ميشود و اقتصاد مقاومتي هم به مرحله عمل ميرسد. اينطور نيست؟درست است ما ميتوانيم پنج مربي خارجي در ايران داشته باشيم و 10 مربي ايراني در خارج. اما اگر قرار باشد اين يك طرفه باشد و مربي خارجي بياوريم و هيچ ايراني نتواند مربي خارجي شود يا داور خارجي بياوريم اما هيچ داور ايراني نتواند داور بازي خارجي شود، اين اشتباه است. استفاده از مربي خارجي ايرادي نيست اما اگر در تربيت مربي داخلي كارآمد با دانش روز دنيا قدمي برنداريم غفلت كردهايم در حالي كه بايد در اين زمينه گامي بلند و محكم برداريم تا آن اقتصاد مقاومتي كه شعارش را ميدهيم به مرحله اجرا درآوريم. چراكه به اين شكل به نوعي اشتغالزايي هم كردهايم. هم نيروي داخلي را تقويت كردهايم و از پتانسيل داخلي استفاده كردهايم و هم به گونهاي گامي بلند براي صادرات در ورزش برداشتهايم.
اين اما يك تغيير نگاه اساسي و جدي ميخواهد. اين اقدامات بايد در عرصه گستردهاي انجام شود. نه فقط در يك زمينه خاص. آن جاهايي كه مزيت داريم بايد به آن بپردازيم. مثلاً در برخي زمينهها فرصت رقابت وجود دارد و بايد به توليدات داخلي بها داد. مثلاً در توليدات كالاهاي ورزشي ما بازار گستردهاي داريم كه در اين زمينه بايد خود ورزشيها وارد عمل شوند. مثلاً ما ميبينيم كه بسياري از ورزشيها در عرصه رستورانداري و... به كسب و كار پرداختهاند اما ميتوانند در عرصه ورزش و توليدات ورزشي موفقتر باشند و هم رقابت را بيشتر كنند و هم كيفيت را بهتر.