کد خبر: 756543
تاریخ انتشار: ۰۷ آذر ۱۳۹۴ - ۱۶:۴۳
نيم نگاهي به دغدغه هاي بازيگري در گفت‌وگوي «جوان» با بهرام افشاري كارگردان نمايش «جوجه تيغي»
سمانه صادقي
از بدو ورود سینما به ایران و آغاز فعالیتهای سینمایی و تلویزیونی، اين حرفه با علاقمندان و مشتاقان بسياري روبرو شده علاقمنداني كه حتی حاضر بودند برای دیده شدن بر پرده نقره ای سینما و یا جعبه جادویی تلویزیون از خانواده شان هم بگذرند. نمايش «جوجه تيغي» روايتگر همين شيفتگان است كه بشوق شهرت قدم در راهي مي گذارند كه از فراز و نشيب ها و پايان آن بي خبرند. بهرام افشاري نويسنده و كارگردان و بازيگر اين اثر در نگارش این متن از تجربیات زندگي شخصي خود و ديگران نيز بهره برده است. در اين نمايش تك پرسوناژ بازيگراني چون مهران احمدی، امیر جعفری، پیام دهکردی، علی سرابی، هوتن شکیبا، جواد عزتی، باران کوثری، نوید محمد زاده وي را ياري كرده اند.

انگيزه اصلي نوشتن نمايشنامه «جوجه تيغي» چطور شكل گرفت؟

در طي دوران فعاليتم در فضاي مجازي با دوستان شهرستاني آشنا شدم كه آثارم را پيگيري كرده و بسيار علاقه‌مند به بازيگري بودند. به خصوص دوستان همداني
، شهرستاني كه خودم نيز در آن متولد شده‌ام. علاقه‌مندي و شيفتگي اين دوستان سبب شد قصه‌اي را در اين رابطه به نگارش درآورم كه تصويرگر شهوت شهرت و هيجاني باشم كه به برخي خصوص در دنياي بازيگري به دنبالش هستند.

چرا كه هميشه اين دوستان به خاطر عدم امكانات در زمينه تئاتر و بازيگري شهرستان هايشان با من درد دل مي‌كردند. اما انگيزه‌ام براي نگارش اين قصه زماني جدي تر شد كه شخصي پيام داد به خاطر علاقه‌اش به بازيگري قصد دارد با وجود 13-14 سال سابقه كار در سازمان تأمين اجتماعي محل زندگي‌اش، خود را باز خريد كرده به تهران بيايد! از طرفي اين فرد به خاطر اينكه از همسر و فرزندش جدا مي‌شد دلتنگ بود. اين شخص به بازيگر شدنش ايمان داشت اما اين مسئله به نظر من بسيار وحشتناك بود كه فردي به واسطه يك ايمان كاذب و شيفتگي و به دور از آگاهي و تحقيق در مورد آنچه با آن روبرو خواهد شد تصميم به انجام چنين كاري بگيرد.

گويا پيش از اين تجربه اي در زمينه نويسندگي نداشته ايد؟

بله تخصصي در نويسندگي ندارم اما با توجه به اينكه تجربه حضور در بيش از 30 كار حرفه‌اي را داشته و با متن‌ها و نويسنده‌هاي مختلف در ارتباط بودم سعي كردم نوشتن اين كار را خود بر عهده بگيرم.

براي نوشتن متن اين اثر چقدر زمان صرف كرديد؟

براي نوشتن اين كار تقريباً يك سال و نيم با افراد مختلفي از سياهي لشگرها گرفته تا اساتيد بازيگري نشست و برخاست كردم و بهترين و بدترين خاطرات عرصه بازيگري‌شان را به رشته تحرير درآوردم، كه در نهايت قصه دراماتيكي شد از زبان يك كاراكتر كه روي صحنه اجرا مي‌شود. در اين قصه از صحنه‌هايي كه در زندگي شخصي ام با آنها روبرو بوده ام نيز بهره برده ام. هرچند به شخصه من شانس آوردم و با ياري خدا برنده جايزه فجر شده و دو سال پياپي كانديد بازيگري بوده ام اما دليل نمي‌شود اين اتفاق براي همه علاقه‌مندان بازيگري رخ دهد.

تماشاگران به آن برداشتي كه به دنبالش بوديد، رسيدند.

خير. آنچه كه قصد داشتم به مخاطب انتقال دهم آن چيزي نبودكه مخاطب از اين نمايش برداشت كرد. دليل اين مسئله هم احساساتي شدن مخاطب در زمان اجرا نمايش است.

در پايان نمايش رو به تماشاگران كرده سؤال مي‌كنم آيا من به رويايم ادامه بدهم يا نه، بسياري از تماشاگران به نشانه تأييد ادامه رويايم دستشان را بالا مي‌برند. بنظرم اين همان عدم آگاهي است. البته نه اينكه قصد توهين داشته باشم. بلكه معتقدم اين حركت تماشاگران تحت تأثير احساساتشان و همان ادبياتي كه همواره همه‌مان با آن كنار آمده‌ايم، است كه برو، نترس، حتما ميشه، ادامه بده، اگر زحمت بكشي جواب ميگيري و...

علت اين برداشت متفاوت تماشاگران چيست؟

بخاطر آنكه ما زحمت را در جامعه تعريف نكرده‌ايم. چه بسا فردي كه زير باد كولر گازي مي نشيند و يك فيلم را با دقت تماشا مي كند از جوان شهرستاني كه به عشق بازيگري به تهران آمده و در مغازه ساندويچ فروشي كار مي‌كند و در انباري مي‌خوابد موفق‌تر باشد. ما بايد نوع زحمت را تعريف كنيم. من در اين نمايش مي خواهم نشان دهم كه ايا صحيح است فردي زندگي‌اش را به خاطر بازيگري كنار بگذارد. همچنين معتقدم كسي كه زندگي‌اش را بخاطر علاقه اش كنار مي گذارد نبايد دنبال به نتيجه مطلوب رسيدن باشد.

مخصوصاً در كشورمان كه بسيارند جواناني كه با تحصيلات عالي و استعداد تنها به خاطر نداشتن سرمايه و پارتي به جايگاهي كه بايد نمي رسند و در مقابل ديگراني هستند كه بدون داشتن استعداد و تحصيلات، تنها به واسطه سرمايه و پارتي به يكي از استارها در بدنه سينما مبدل مي‌شوند. اين مسئله جاي سؤال دارد و من همه اين مولفه‌ها را در متن نمايش خود آورده‌ام. البته بستگي دارد كه مخاطب چه برداشتي از كار داشته باشد. جالب است برخي‌ها بعد از تماشاي نماشي جوجه تيغي تصميم گرفتند بازيگري را ادامه ندهند و اين دقيقاً همان هدفي بود كه من در نمايش به دنبالش بودم. وقتي تو نمي‌تواني در آينده با واقعيت‌ها روبه‌رو شوي، تصميم مي‌گيري كنار بكشي و از جواني‌ات به نوع ديگري بهره ببري. هر چند برخي هم بودند كه بعد از تماشاي كار به ادامه راهشان اميدوارتر شدند. در واقع نمي‌توان به آينده بازيگري مانند يك فرمول حساب شده نگاه كرد. يا مي‌شود يا نمي‌شود، نبايد طلبكار بود. چون خيلي‌ها در اين حرفه سرخورده مي‌شوند.

در اجراي فصل تابستان نمايش «جوجه تيغي» با استقبال خوبي از سوي تماشاگران رو برو شد علت اش چه بود؟

دليل استقبال از اين نمايش را نمي‌توانم بگويم چه بوده. شايد مخاطبان به خاطر علاقه به آثار ديگرم و پيگيري كه داشتند از اين نمايش هم استقبال كردند اما در ميان تماشاگران جوجه تيغي افرادي بودند كه تماشاي اين نمايش را به دوستانشان هم پيشنهاد مي‌كردند. البته فكر مي‌كنم دليل استقبال صداقت و جسارتي بوده كه من در اين نمايش داشته‌ام. در نمايش جوجه تيغي جملاتي را به كار برده‌ و از اتفاقاتي صحبت مي‌كنم كه حتي با فاميل خودم در ميان نگذاشته‌ام. اما در مقابل 60-70 نفر هر روز با افتخار بيان مي‌كنم. اين جسارت مي‌خواهد، منيت و غرور نيست بلكه امتيازي است از سوي خدا. خيلي‌ها اين جسارت و صداقت بيانم را دوست داشته‌اند چرا كه فاصله اي ميان كاراكتر نمايش و خودشان احساس نمي‌كرده‌اند. مخاطب با نمايش «جوجه تيغي» به راحتي ارتباط برقرار مي‌كند و با ديدن اين نمايش خود را به جاي كاراكتر روي صحنه مي‌بيند. حتي برخي از تماشاگران معتقد بودند كه اين داستان زندگي شخصي آنها يا دوستانشان بوده است. در واقع در اين نمايش حرف تازه‌اي بيان نشده بلكه آنچه در جامعه وجوددارد دوباره تكرار و تبديل به نمايش شده است.

چه عمدي در انتخاب لحن طلبكارانه نمايش وجود دارد؟

اين لحن لومپنيز و طلبكارانه موجود در نمايش برگرفته از جامعه حال حاضر است. چرا كه وقتي با سياهي لشكرها صحبت كردم ديدم از شرايطشان و اينكه نتوانسته اند طلب خود را از جامعه هنر بگيرند ناراضي اند. از طرفي به سوپراستارهايي كه دستمزد 250 ميليوني مي‌گيرند هم برخوردم كه طلبكار بودند. اين لحن طلبكار حاكم بر جامعه هميشه و در هر سطحي وجود دارد. مردم هم با اين نوع ادبيات آشنا هستند و ارتباط برقرار مي‌كنند. چرا كه خودشان را به جاي كاراكتر نمايش قرار مي‌دهند.

«جوجه تيغي» نمايشي تك پرسوناژ است كه تغييري هم در دكور آن ايجاد نمي شود. در آغاز دغدغه اينكه مخاطب آن را پس بزند و برايش خسته كننده باشد، را نداشتيد.

بزرگ‌ترين امتياز يك نمايش تك پرسوناژ فكر مي‌كنم وجود حس سمپاتيك در نمايش است. چون سخت‌ترين نمايش به نظرم نمايش‌هاي تك پرسوناژ است كه مخاطب مجبور است يك شخصيت را در يك فضا و به مدت يك ساعت تحمل كند. بازيگر ديگري وجود ندارد، صحنه تغيير نمي‌كند و تنها لحن و انرژي مي‌ماند كه بازيگر منتقل كننده آن به بيننده است.

درست است من 55 دقيقه به تنهايي ديالوگ مي‌گويم ولي كاري مي‌كنم كه مخاطب خسته نشود. من نمايش تك پرسوناژ 20 دقيقه اي هم ديده‌ام كه مخاطب واقعاً در همان زمان كم حوصله‌اش سررفته، ولي كار من اينطور نيست. چرا كه در كارم از ويدئو هم استفاده كرده ام و ده دقيقه‌اي به مخاطبم اجازه مي دهم حركت كند، تصوير ببينند و مجددا 25 دقيقه دوم را آغاز مي كنم تا او با حس بيشتري نمايش را دنبال كند.

و نكته پاياني...

عزيزاني بودند كه پيش از اجرا مخالف اين كار بودند و تصور مي‌كردند استقبال خوبي از آن نخواهد شد. چرا كه معتقد بودند قصه اوج و فرود ندارد. اما آمدند و نمايش را ديدند و امروز از مشوقان اصلي ام هستند.

در صورتي كه من به آنچه نوشته بودم و مي خواستم اجرا كنم ايمان داشتم. خدا را شكر همان عزيزان مشوقان امروزم هستند و خودشان هم از اجرا دوم نمايش استقبال كرده‌اند.

اين كار پيش از اين در تماشاخانه «انتظامي» به روي صحنه رفت و استقبال از آن در تاريخ اجراهايي كه در سالن «انتظامي» انجام شده بود چه از نظر فروش و جمعيت ركوردار شده بود كه خدا را به اين خاطر شاكرم. همين مسئله باعث شد در سالن «باران» هم اجرا بگذاريم كه اميدوارم اينجا هم مورد استقبال قرار گيرد. چون معتقدم «جوجه تيغي» را يكبارهم كه شده حتما بايد ديد. اين نمايش تنها مخصوص كساني كه به بازيگري و هنر علاقه دارند نيست.

چرا كه سطح اول كار راجع به بازيگري است. اگر يك مقدار بيشتر با كار ارتباط برقرار كنيم در مي يابيم كه بازيگري اصلا مهم نيست مهم ديدگاه و تلاشي است كه افراد در زندگي خود دارند.

نظر شما
جوان آنلاين از انتشار هر گونه پيام حاوي تهمت، افترا، اظهارات غير مرتبط ، فحش، ناسزا و... معذور است
تعداد کارکتر های مجاز ( 200 )
پربازدید ها
پیشنهاد سردبیر