حادثه تلخ اسيدپاشي در اصفهان كه در صدر اخبار رسانهها قرار گرفته از جمله پديدههاي شوم اجتماعي است كه وجدان عمومي جامعه را آزرده و افكار مردمي را در بهت و ناراحتي فرو برده است. بر همين اساس لازم است ضمن محكوم كردن اينگونه اعمال غير انساني و ضد اخلاقي و تأكيد بر برخورد با مجرمان اينگونه حوادث، به ابعاد پنهاني يا كمتر توجه شده موضوع اخير بپردازيم كه مهمترين آن در ادامه مطرح ميشود. با توجه به اقدامات جهتدار صورت گرفته از سوي جريان رسانهاي- رواني نشانهدار در اين باره و همچنين حوادث مشابه تاريخي- كه به بخشي از آن اشاره خواهد شد- ميتوان اهداف پنهاني اين فضاسازي جهتدار را اينگونه بيان كرد.
1- «تخريب نيروهاي مومن و انقلابي» يكي از اهداف راهبردي جريان هواخواه ليبراليسم در حادثه اسيدپاشي است چراكه از همان ابتدا شكل بيروني به خود گرفت.
بلافاصله پس از رسانهاي شدن خبر اسيدپاشي در اصفهان رسانههاي وابسته به جريان تجديدنظرطلبان در اخباري هدفمند و دستوري به صورت محسوسي تلاش كردند اين اقدام ضدانساني را به نام نيروهاي مؤمن و انقلابي ثبت و به جامعه هدف اين را القا كنند كه زنان بدحجاب در اصفهان به طور سازماندهي شده مورد اسيدپاشي قرار گرفتهاند.
بخشي از اين مطالب اينگونه رسانهاي شده است: «اين حادثه زماني اتفاق افتاد كه از چندي پيش تاكنون در شبكههاي اجتماعي مطالبي با محتواي اسيدپاشي به زنان بيحجاب در اصفهان منتشر ميشود اما مشخص نيست كه آيا حادثه شب گذشته ارتباطي با اين مطالب داشته است يا خير؟»
«پدر اين دختر (قرباني حادثه اسيدپاشي) با بيان اينكه آنها كه به دخترم تهمت بيحجابي ميزنند بايد در آخرت پاسخ دهند، ميافزايد: ندا هيچ گاه نمازش ترك نشده است. . . اين دختر جوان بر اساس شايعات يكي از قربانيان اسيد پاشي در اصفهان به دليل بدحجابي است!»
پس از درج اين اخبار رسانههاي ضد انقلاب در مطالب و گزارشهايي، «هجوم حزباللهيها به زنان بدحجاب در اصفهان» را برجسته كرده و حوادث اينچنيني را نتيجه مستقيم طرح حمايت از آمران به معروف در مجلس اصولگرا عنوان كرده و يك بازي پيچيده را عليه نظام، متدينين و مجلس به راه انداختند. با يك جستوجوي ساده تاريخي در طول سالهاي حاكميت دوم خرداد، ميتوان موارد مشابهي را پيدا كرد كه در آن تئوريسينهاي اين جناح با «پرونده سازي» و «اتهام افكني» تلاش ميكنند جناح مومن و انقلابي جامعه را به چالش كشيده و آنها را «خشونت طلب»، «اقتدارگرا» و «تماميت خواه» نامگذاري كنند. نظريه پردازان اين طيف در كنار هدف ذكر شده هدف مهم ديگري مبني بر« حمله به نهادهاي انقلابي و وابسته به نظام» را هم مورد توجه قرار داده و با عملياتي چند وجهي به نبرد در اين حوزه روي آوردند. «جريان دوم خرداد در سال 77 در ماجراي قتلهاي زنجيرهاي، وزارت اطلاعات را مورد هجمه قرار داده و آن را به شدت تضعيف كرده»، «در اوايل سال 78 در ماجراي غائله مشكوك كوي دانشگاه به سراغ نيروي انتظامي رفت و اين نهاد را به سيبل حملات خود قرار داده»، «در همين سال بازي ترور حجاريان آن هم توسط سعيد عسگر كه اصلاح طلبان سعي داشتند وي را يكي از فعالان بسيج نشان دهند جهت تخطئه نيروهاي بسيج و سپاه» و «پروژه نوارسازان جهت تخريب وجهه نيروهاي حزب اللهي» همگي با دو هدف «حمله به نيروهاي مومن و وفادار به انقلاب»و «تخريب نهادهاي وابسته به نظام» صورت گرفته بود. البته تلاش براي اسيدپاشي عليه انقلابيون، آن هم به وسيله حادثه اسيدپاشي در اصفهان در حالي صورت ميگيرد كه رهبري در تيرماه امسال در ديدار مسئولان نظام با آينده نگري نسبت به اينگونه اقدامات تأكيد ميكند: «من ميبينم در صحنه سياسي كشور؛ با شعار اعتدال، با شعار پرهيز از افراط، سعي ميكنند جريان مؤمن را. . . كنار بزنند.»
2- هدف ديگر جريان تجديدنظرطلب جهت بهرهبرداري از حادثه تلخ اصفهان، حمله به مجلس اصولگرا است چراكه در برنامه انتخاباتي دوم خرداديها، تخريب عملكرد مجلس نهم جهت فتح كرسيهاي مجلس دهم نتايجي قابل توجه به همراه خواهد داشت. در موضوع اخير هم روزنامههاي وابسته به اين جريان در كنار رسانههاي ضدانقلاب تلاش كردهاند با برجسته كردن ادعاي «بد حجاب» بودن قربانيان اين حوادث نه تنها آن را كار نيروهاي انقلابي توصيف كنند بلكه نتيجه طرح حمايت از آمران به معروف در مجلس نهم را اسيدپاشي به زنان بدحجاب اعلام كنند.
3- «مقابله با قوانين اسلامي- اخلاقي» هدف ديگر جريان هواه خواه ليبراليسم از غوغاسالاري كنوني است آنگونه كه شخصيتهاي برجسته اين طيف بارها نسبت به احكام اسلامي نظير« قصاص در اسلام»، «تفاوت شهادت زن و مرد در محاكم قضايي»، «قرار دادن موادي در قانون مجازات اسلامي جهت برخورد با بدحجابي» و «تذكر لساني و قانوني نسبت به هنجارشكان اجتماعي» واكنش تند نشان داده و آنها را نشانگر ارتجاع حاكميت ميدانستند.
4- «هزينهزايي براي نظام و فشار به حاكميت اسلامي» هم در اين بازي تبليغاتي- رسانهاي پيشبيني شده است به شكلي كه اين جريان تلاش دارد تا با به راه انداختن اينگونه فضاسازيهاي هدفمند، چهره حاكميت را نزد افكار عمومي داخل و خارج از كشور مخدوش كرده و هزينههايي را بر دوش نظام تحميل كند. هدفي كه علويتبار از تئوريسينهاي حزب مشاركت در رابطه با قتلهاي زنجيرهاي در آن سال بيان ميكند: «ما براي بخش عمدهاي از اين ادعاهايي كه در مطبوعات نوشته ميشود، سند دادگاهپسند نداريم و قبول داريم كه درست است، اما در هيچ دادگاهي قادر به اثبات اين مطلب نيستيم.» وي در ادامه، هدف اصلي اتهامزنيها را كاربرد اهرم فشار در مقابل نظام ميداند: « ما در واقع به عنوان يك اهرم فشار از آنها استفاده ميكنيم و الا اينها تحليلي است يا براساس اطلاعات شفاهي است و اين حربهاي است كه اگر از ما گرفته شود يا به دادگاه كشيده شود، ديگر قادر به اثباتش نيستيم.» با توجه به آنچه گفته شد ميتوان گفت پدرخواندههاي جريان هواخواه غرب در داخل، يك سال مانده به انتخابات دهم مجلس «اتاق فكر» خود را به «اتاق عمليات» تغيير كاربري دادند و در ايام باقي مانده تا انتخابات انتظار ميرود اين اتاق طرحهاي پيچيدهتري را عليه «نظام»، «انقلابيون» و «مجلس» سازماندهي كند و به صورت علنيتر به پيكار دست بزند.