کد خبر: 637325
تعداد نظرات: ۱ نظر
تاریخ انتشار: ۱۸ اسفند ۱۳۹۲ - ۱۱:۰۵
داستانك
سینا عباسی هولاسو
از خواب پرید . از پشت پنجره ماه را تماشا کرد.
 عکس پسرش را از طاقچه برداشت.
_ : پسرم همه ی همرزم هایت برگشتند. یکی جنازه اش آمد. دیگری بدون پاهایش
برگشت. و آن یکی بعد چند سال اسارت آمد. و بالاخره یکی دیگر از
همسنگرهایت با یک پلاک به خانه برگشت.
 اما انگار از آن جمع کسی که هرگز برنخواهد گشت، تویی..

غیر قابل انتشار: ۰
در انتظار بررسی: ۱
انتشار یافته: ۱
mahsun
|
IRAN, ISLAMIC REPUBLIC OF
|
۱۷:۴۰ - ۱۳۹۲/۱۲/۱۸
0
0
خوب بود.
نظر شما
جوان آنلاين از انتشار هر گونه پيام حاوي تهمت، افترا، اظهارات غير مرتبط ، فحش، ناسزا و... معذور است
captcha
تعداد کارکتر های مجاز ( 200 )
پربازدید ها
پیشنهاد سردبیر
آخرین اخبار