شنيدن اين جمله كه نسل آينده اولين نسلي در تاريخ خواهند بود كه احتمالاً نسبت به والدين خود ثروت كمتري خواهند داشت، به جملهاي كليشهاي در بريتانياي امروز تبديل شده است. جملات منفي اينچنيني معمولاً در دورههايي كه اقتصاد رشد منفي را براي مدت طولاني تجربه ميكند، شنيده ميشود و چشمانداز منفي را در خصوص پايان اين شرايط بهوجود ميآورد. البته بايد گفت به هرحال روزي اين بدبينيها به پايان ميرسد و اقتصاد منفي بريتانيا رشد خود را دوباره از سر ميگيرد اما با اين شرايط راه بسيار سختي در پيش است. با وجود رشد نسبي و البته اندك شاخصهاي اقتصادي در چند ماه گذشته، هنوز هيچ تضميني براي بهبود اقتصاد بريتانيا وجود ندارد و به دلايل متعدد برخي تحليلگران احتمال سقوط اقتصاد بريتانياي امروز را بيش از هر زمان ديگري در قرن گذشته محتمل ميدانند. تمام فاكتورهاي استاندارد زندگي، از هزينههاي زندگي گرفته تا استانداردهاي سلامت و استانداردهاي آموزشي، بهرغم تلاشهايي كه صورت گرفته به سرعت در حال معكوس شدن است. ملت ما روي لبه تيغ فاجعهاي بالقوه ايستاده كه ممكن است به سقوط اقتصادي بريتانيا منجر شود. رشد اقتصادي بازگشته اما اين بازگشت بدون اقدامات فوري در جلوگيري از هزاران اشتباهي كه خودمان در حال انجام آن هستيم پايدار نخواهد بود. ذكر چند مثال ميتواند براي نشان دادن وضعيت هولناك بريتانياي امروز كافي باشد.
مثال اول: درآمد واقعي
تحليلهاي منتشر شده توسط اداره ملي آمار نشان ميدهد كه به طور كلي درآمد قابل تصرف- درآمد شخص پس از كسر تمامي مالياتهاي متعلقه- بريتانياييها در چند ماهه گذشته نسبت به زمان شروع بحران اقتصادي اندكي افزايش پيدا كرده اما ميتوان اين ميزان افزايش را به دليل افزايش رشد جمعيت دانست. درآمد واقعي هر خانواده انگليسي كمتر از چيزي است كه 10 سال پيش بوده و اين در حالي است كه اين اتفاقات در طولانيترين دوره صلح و آرامش در عصر جديد اتفاق افتاده است.
مثال دوم: هزينههاي زندگي
روزبهروز بخش بيشتري از درآمد ما براي تأمين نيازهاي اوليه زندگيمان هزينه ميشود. طي قرنهاي متمادي، ما ميزان كمتري از درآمد خود را صرف هزينههاي سلامت روحي و جسمي خود ميكرديم. اين موضوع باعث ميشد وقت بيشتري براي اوقات فراغت داشته باشيم و پول بيشتري براي ما باقي بماند- چيزي كه همواره براي ايجاد چرخه پوياي رشد اقتصادي ضروري است- اما هزينههاي سلامت در حال حاضر بخش زيادي از درآمد ما را از آن خود ميكند. تحليلهاي مركز ملي آمار نشان ميدهد ما در حال رفتن به مسير اشتباهي هستيم. هزينههاي مصرف شده براي مصارف اساسي خانه- مانند هزينههاي آب، برق، فاضلاب، انرژي و سوخت- در طي يك دهه گذشته از 9/19 درصد به 3/27 درصد رسيده و اگر بخواهيم هزينههاي خورد و خوراك خانواده را هم به اين ميزان اضافه نماييم مقدار بسيار بيشتر از اين خواهد شد. به نظر ميرسد بيماري اصلي اقتصاد بريتانيا، تورم است و افزايش مالياتها در حال نمايان كردن اثر خود بر تورم است. البته بايد يادآور شد كه در حال حاضر منطقه اروپا طي سال گذشته شاهد كاهش نرخ تورم اندكي بوده و قيمت انرژي به ميزان 7/1 درصد كاهش داشته است اما اين كاهش جزئي به اندازهاي نيست كه مشكلات اقتصاد بدهكار بزرگي شبيه ما را حل كند اما با اين وجود باز هم اين كاهش نرخ تورم دلگرمكننده است.
مثال سوم: حوزه آموزش
يك تحقيق بينالمللي كه توسط سازمان همكاري و توسعه اقتصادي انجام شده نشان ميدهد كه استانداردهاي تحصيل در ميان مدارس در انگلستان و ايرلند شمالي، پايينترين جايگاهها را در ميان كشورهاي توسعه يافته داراست. امروزه افراد مسني كه بازنشسته ميشوند بسيار متبحرتر و آموزشديدهتر از جواناني هستند كه جايگزين آنها ميشوند و اين موضوع بسيار هولناكي است كه در حال وقوع است. اين شايد براي اولينبار در تاريخ است كه چنين پديدهاي در حال وقوع ميباشد كه جوانان تحصيلات پايينتري نسبت به والدينشان داشته باشند. نتيجه آنكه، همانطوري كه تحقيقات سازمان همكاري و توسعه اقتصادي نشان داده، جمعيت بزرگسالان مستعد و تحصيلكرده بريتانيا نسبت به ديگر كشورها در حال كم شدن است. معناي استانداردهاي زندگي در حوزههاي آموزشي چيزي نزديك به فاجعه است. متوسط درآمد كارگران با تحصيلات عاليه 94 درصد بيشتر از كارگران با كمترين سطح سواد است. با چنين فقر آموزشي شما نميتوانيد رؤياي ورود به رقابت جهاني داشته باشيد چه برسد به اينكه در آن پيروزي كسب كنيد. براي درك دلايل اين فاجعه، ما ميتوانيم به سادگي به كاهش مقدار پول عمومي صرف شده در آموزش اشاره كنيم. سهم اندك آموزش از توليد ناخالص داخلي (GDP) در بريتانيا به سختي در ميان كشورهاي سطح متوسط سازمان همكاري و توسعه اقتصادي قرار دارد. البته ما ميتوانيم خيلي ساده ضعف آموزشي را به چيزي غير از سهم اندك آموزش از توليد ناخالص داخلي نسبت دهيم. به طور مثال ضعف استانداردهاي تدريس معلمان يا ميزان بالاي مهاجران با تحصيلات پايين را مقصر اصلي اين اوضاع بدانيم، هرچند اين موارد هم بخشي از دلايل فاجعه آموزشي در بريتانيا به حساب ميآيند. دليل اساسي ديگر فاجعه آموزشي بريتانيا، نابرابري اجتماعي روبه تزايدي است كه در اين كشور شكل گرفته است. مطالعات نشان ميدهد شكاف ميان موفقيت افراد در جامعه از 18 ماهگي و دوران كودكي آغاز ميشود. به طور مثال كودكاني كه والدين تحصيلكرده و برخورداري دارند، در سن 3 سالگي، 30 ميليون كلمه بيشتر از كودكاني شنيدهاند كه در خانوادههايي با درآمد كم به دنيا آمدهاند و اين خود آغازي بر نابرابري در كسب موفقيت در آينده اين كودكان است.
مثال چهارم: بهداشت
طبق گزارش چند هفته قبل سازمان جهاني بهداشت، انگليس با يك «بمب ساعتي» در حوزه سلامت روبهرو است. اميد به زندگي در ميان بانوان بريتانيايي و ميزان مرگ و مير در ميان كودكان، يكي از بدترين آمار در ميان كشورهاي اروپايي است. به علاوه مقدار پولي كه در حوزه سلامت اجتماعي هزينه ميشود به سختي در سطح متوسط كشورهاي سازمان همكاري و توسعه اقتصادي قرار دارد. برخي از حقايقي كه مطرح شد نشان از اشتباهات هولناك موجود- به ويژه در حوزه آموزش و رفاه عمومي- دارد. برخي اقدامات مثبت در خصوص جبران اين اشتباهات- به خصوص در آموزش و رفاه- انجام گرفته اما اين اقدامات براي احياي اين شاخصها به مقدار مطلوب، بسيار كند و نامناسب است و بريتانيا وقت زيادي براي سامان دادن اين اقدامات ندارد. تا كنون بسياري از مباحثات سياسي در اين خصوص بينتيجه مانده و متأسفانه بايد بگوييم كه به جاي انجام اقدام انقلابي در تأمين نيازهاي ضروري براي تغيير اين شرايط، ما تنها سر خود را زير برف فرو بردهايم تا اين بحران را از سر بگذرانيم.
منبع: تلگراف، 31 اكتبر