
سایت خبری تابناک با دکتر فریدون عباسی دوانی که به لطف الهی از ترور ناجوانمردانه دشمنان ملت، جان به در برد گفتوگویی انجام داده و در خصوص روز حادثه اطلاعات جدیدی را از زبان دکتر عباسی دوانی منتشر کرده است که روزنامه جوان گزیدهای از این گفتوگو را منتشر میکند. برخی انتقاد دارند که چرا اساتید ذیقیمتی همچون دکتر علیمحمدی و دکتر شهریاری که تنها چند تن از آنها در شرایط کنونی در کشور وجود دارند باید عضو کمیتهای مانند «سزامی» شوند و به این شکل موقعیت و تواناییهای آنها آشکار شود، نظر شما در این باره چیست؟کمیته سزامیدر ایران، در زمینه نظری نیاز به فیزیکدان قوی دارد. پیشتر استاد بزرگوار دکتر منصوری این مهم را عهدهدار بودند. دکتر علیمحمدی با توجه به تخصصش یکی از جایگزینهای مناسب بودند. چند سال پیش در ترکیب اعضای کمیته سزامی تغییراتی داده شد. افراد مختلفی معرفی شده بودند. یکی از آنان دکتر علیمحمدی و دیگری دکتر شهریاری بود؛ شهریاری به دلیل پایهگذاری رشته کاربرد پرتوها در دانشگاهها معرفی شده بود و محور پروژه سزامیهم بحث کاربرد اشعه ایکس در زمینههای مواد و پزشکی و کاربردهای صنعتی است و باید گفت که این پروژه ایکس با شدت بالا تولید میکند و از علاقهمندیهای تحقیقاتی دکتر شهریاری بود. نکته قابل توجه این است که دکتر علیمحمدی هم که از سالها پیش در انتخاب شتابدهنده تحقیقاتی مشارکت داشت با پایه نظری و آشنایی و علاقهمندی ایشان به مباحث تجربی فرد مناسبی بود؛ ایشان از افرادی بودند که از مراکز علمی مختلف برای تصدی نمایندگی ایران در سزامی به وزارت علوم معرفی شده بودند. در جایی که اسرائیلیها هستند و میتوانند جهان اسلام را از نظر علمی مرعوب کنند؛ فلسفه حضور ما در جلسه سزامی و اردن این بوده است که به جهان اسلام کمک کنیم و ایرانیان نشان دهند که میتوانند در میدانهای علمی عرض اندام کنند و افزون بر آن، این که فارغالتحصیلان درون کشور را نمایندههای خود برگزیدیم که هر دو نیز استاد تمام بودند.
اما عدهای میگویند انتشار نام این اساتید و ترورشان به خاطر عضویت در این پروژه بوده است. آدمهای ما را با مقالات ارائه شده، کنفرانسها، شمار دانشجویانی که تریبت میکنند و جستجویی که جاسوسها انجام می دهند، شناسایی میکنند.در زمانی که من دبیر انجمن هستهای ایران بودم، برخی از روی خیرخواهی اظهار میکردند که چون اسرائیلیها هم در آنجا هستند پس ما نباید در آنجا حضور داشته باشیم. ما با ارسال نامه به وزیر محترم علوم اعلام کردیم که به دلیل حضور اسرائیلیها در آن کمیته به عنوان یک عضو، تنها کشوری که در حال حاضر به عنوان یک کشور اسلامی میتواند عرض اندام علمی کند، ایران است و به این ترتیب، باید جلوی مرعوب کردن جهان اسلام را بگیریم، چرا که اینها میخواهند ما را در مسائل علمی بترسانند. از آنجا که در ایران افراد مستعد بسیاری داریم باید برویم و در همان جا سدی بنا کنیم، چون دشمن در حال محروم کردن ما از حضور در بسیاری از مجامع علمی است؛ تحریم کالا میکند، تا نیازهای اولیه تولید کالا به دست ما نرسد؛ از شرکت ما در کنفرانسها و دیگر مجامع جلوگیری میکند، جلوی مطرح شدن و چاپ مقالههای ایرانیان را در برخی مجلات میگیرند. اینها گزارشهایی بوده که ما داشتهایم به ویژه در مسائل هستهای.ما میگفتیم که در هیچ جا نباید عقبنشینی کنیم، بلکه باید مهاجم باشیم و نخواهیم از چیزی دفاع کنیم و در آنجا هم که رفتیم باید تهاجم علمی داشته باشیم تا آنها ببینند و حتی جهان اسلام و افرادی که به نمایندگی از کشورهای منطقه و به ویژه کشورهای اسلامی در آنجا میآیند ـ چون به این موضوع عنوان «صلح خاورمیانه» داده شده است ـ ببینند که ایرانیان از نظر علمی بالا هستند و باید این امکان را فراهم آوریم که دانشجویان دیگر کشورهای اسلامی برای ادامه تحصیل به ایران بیایند. بنابراین، معرفی این یکی دو نفر شناساندن آنان در آن مکان نیست؛ اسم مهم نیست، چون اینها سفر خارجی می روند و مقاله ارائه میدهند و... منافقین در کارهایی که برای دیگر سیستمهای جاسوسی انجام میدادند، برای این که به عنوان مخالف نشان دهند و بگویند که حاوی اخبار هستیم، نام من و شهریاری و دیگر اعضای هیئت مدیره هستهای که در مجله فیزیک چاپ شده بود را به عنوان خبر به رسانههای غربیمیدادند که البته ما اخبار این افراد را دنبال کردیم و نتیجه این شد؛ این نامها که در مجله و وزارت علوم و. . . همه جا هست و بعضاً با ما مصاحبه میکنند و چیز عجیبی نیست و اصلاً ما آن اسم را در سایت میزنیم و همین کار را انجام دادیم تا ارزش اطلاعاتی کار آنان را پایین آوریم، چون آنان معمولاً یک هفته پیش از نشستهای آژانس، مصاحبههای مطبوعاتی میکردند و جوسازی میکردند تا شورای حکام آژانس علیه ایران قطعنامه بدهد. چون یکسری اطلاعاتی را که ـ ما بر این باوریم که آنان این اطلاعات را به دست نمیآوردند ـ اینها از سیستمهای سازمانیافته دولتهای خارجی به دست میآوردند برای مثال نام افراد را به عنوان فعالیت اطلاعاتی خود اعلام میکردند. یکی از نامها، نام من بود. یکی دیگر از نکاتی که خواستند جوسازی رسانهای کنند، این بود که بر حسب نیاز روز مواردی چون سانتریفیوژ و لیزر و... را هم به عنوان تخصص اینجانب و دست داشتن من در آنها اعلام کردند در صورتی که هر آدم عاقلی آگاه است که مگر میشود که یک نفر در چند رشته تخصص و توانایی کار عمیق داشته باشد. منافقین به خیال خودشان با هدف تخلیه تلفنی، با دکتر شهریاری تماس تلفنی داشتند و درباره من از ایشان اطلاعات گرفتند. حال ببینید این کار از نظر اطلاعاتی تا چه اندازه بیارزش است! البته رسانههای خارجی هم گول این مسائل را خوردهاند. بنابراین انتشار این اسامی به پروژه سزامی ارتباطی ندارد.
آقای دکتر در مورد ترور شهید علیمحمدی و روز ترور خود و شهید شهریاری هم توضیح دهید. با توجه به فضاهای موجود، پس از شهادت پروفسور علیمحمدی تقریباً برای ما مسجل بود که سرویسهای بیگانه، به ویژه موساد و ام آی سیکس مسئول مستقیم این ترورها هستند که البته از عوامل فریبخورده داخلی برای عملیاتی شدن آن بهره میبرند. آن روز ترور هم تنها تفاوت مورد من با مورد شهید شهریاری این بود که چون ایشان حواسش به مطالعه بود و راننده داشت آن طور که باید، سریع متوجه چسباندن بمب نشده بود ولی من چون خودم رانندگی میکردم سریعاً متوجه شدم و توانستم واکنش مناسب نشان دهم و البته شکی نیست که هم شهریاری و هم علیمحمدی لیاقت شهادت داشتند ولی من... به هر حال من در این فرصت میخواهم استفاده کنم و از تلاشهای مستمر و پیگیر نیروهای اطلاعاتی ـ امنیتی و همچنین پلیس و دستگاه قضایی نهایت تشکر را داشته باشم که واقعاً با تمام توان و در نهایت اخلاص و با بهرهگیری از تمام امکانات موجود، هم در امر پیشگیری و هم در امر پیگیری تلاش فراوان داشتهاند و دشمنان این ملت نیز باید بدانند که با حذف فیزیکی فرزندان این آب و خاک، به هیچ وجه نخواهند توانست در مسیر رو به جلوی این ملت در تمام حوزهها خللی وارد کنند.