
گفتوگو: زهرا اشرفی
اشاره: انسان فطرتاً با نیازهای متعددی زاده شده و این نیازها مبحث مهمی است که در علوم مختلف مورد بررسی قرار میگیرند. با توجه به اینکه انسان نیازمند آفریده شده، معداً و نقطه آغاز حرکت انسان احساس نیاز است.
«مازلو» دانشمند علم روانشناسی معتقد است اولین نیاز انسان، نیازهای فیزیولوژی است که از همه نیازها فراتر و گستردهتر و قویتر است، چرا که قدرت تحریک آن بسیار است. دومین نیاز انسان احساس نیاز به امنیت است چرا که بشر بعد از رفع نیاز فیزیولوژی به آرامش نیاز دارد و سومین نیاز از نظر «او» احساس نیاز به محبت و انس به دیگران است. این دانشمند علمروانشناسی از یک موضوع مهم غافل بوده و آن نیازهای مربوط به روح انسان است چرا که حیات بشر به خاطر آن و جسم در اختیار اوست. بنابراین آنچه روح به آن نیاز دارد، احساس نیاز به معنویت است و از آنجایی که هرچیز مهمی لاجرم اصل و بدل دارد، معنویت هم صادق و کاذب دارد.
هماکنون در سطح جامعه نوظهور معنویتگرا پیدا و پنهان به تبلیغ افکار انحرافی خود میپردازند. به همین منظور برای آگاهی از ابعاد این جریانات انحرافی و آگاهسازی نسل جوان با حجتالاسلام ذبیحی مسئول نهاد نمایندگی ولی فقیه در بسیج سپاه ناحیه قدس و کارشناس مسائل مذهبی به گفتوگو نشستیم که در پی تقدیم میشود.
چرا انسان به دنبال معنویت است و معنویتهای نوپدید چگونه به وجود آمدند؟
نهضت روشنگری در رنسانس غرب با هدف گریز از خرافات و ظلم اتفاق افتاد، اما این نهضت بشر غربی را نه تنها از خرافات و ظلم و ستم دور نکرد بلکه دین را حذف کرد. مهمترین مبنایی که تمدن غرب بر آن نهاده شده، محوریت انسان به جای خدا است. که از آن به اومانیسم یاد میشود، البته اومانیسم برابر با الحاد «حذف خدا» نیست اما نتیجه آن به الحاد میانجامد. در کنار اومانیسم به سکولاریسم «دنیاگرایی» برخورد میکنیم، یعنی دین را که در حقیقت هدیه الهی به بشر است از زندگی اجتماعی بشر خارج کردند.
مورد سومی که در تمدن غرب بعد از رنسانس به آن برمیخوریم، اصل راسیونالیسم «عقلگرایی» است که براساس این اصل بسیاری از علوم از جمله علم اخلاق حذف میشود.
اما مدرنیسم بر این اصول سوار و پیش رفت تا جایی که غایت زندگی بشر غربی التذاذات و ابتذالات جنسی شده و از آن جایی که بشر غربی دیگر به بعد فرامادی خود توجهی نداشت، مشکلش بیشتر شد. این مسأله دنیای غرب را به بحران نزدیک و به انفجار رساند تا اینکه از 20 سال پیش بشر غربی پا در دورههای پستمدرنیسم نهاد و به این باور رسید که انسان بعد فرامادی هم دارد و بازگشت غرب به بعد فرامادی با نغمههای معنوی در شرق عالم مواجه شد. «نهضتهای دینی مثل انقلاب اسلامی» و از 10 سال بعد از «انقلاب موج توجه به دین و مذهب خصوصاً مذهب شیعه به راه افتاد. سکولاریسم 400 سال تلاش کرد تا دین را به حاشیه ببرد در مواجهه با انقلاب اسلامی که حاکمیت را به دین داد به زانو درآمد، بنابراین طبیعی است که ارباب قدرت و بسیاری از اندیشمندان مدرن غرب با این موج مخالفت کنند. بنابراین تحقیقات گستردهای را برای مقابله با موج معنویتگرا شروع کردند و به این نتیجه رسیدند که نمیتوان با این موج مقابله کرد و هرچه مقابله کنیم شایعتر میشود، به همین منظور برای مقابله با آن باید سوار بر این موج شد و آن را مدیریت کنیم. بنابراین معنویتگرایی نوپدید محصول مدیریت بر موج معنویتگرایی در دنیای غرب است. آنها برای مدیریت کردن این موج اقداماتی انجام دادند از جمله سکولاریزه کردن دین، یعنی با دین و دستورات آن به صورت گزینشی برخورد کردند و به نوعی تحدید کردن (محدود کردن) دین به حوزههای باورها و معنویت، بنابراین طرح سکولاریزه کردن دین در امریکا با اشاعه فرقههای معنویتگرا تیر خلاصی به اسلام زد.
چگونه فرقههای نوظهور معنویتگرا در غرب وارد جهان اسلام شدند؟
مخالفان موج معنویتگرا برای ایجاد چنین فرقههایی در جهان اسلام چند کار انجام دادند: معرفی اهمیت پلورالیسم «تکثرگرایی»؛ آنها معتقدند، هیچ دینی حق ندارد خود را منحصراً حق معرفی کند، بلکه همه ادیان و باورها در عرض یکدیگر از حقانیت واحدی برخوردارند و هیچ دینی امتیاز بر ادیان دیگر ندارد. درحالی که در قرآن پروردگار عالم میفرماید «انالذین عندالله الاسلام» سوره آلعمران آیه 19 دینی که در نزد خدا پذیرفته شده فقط اسلام است، بنابراین فرقههای وارده در اسلام گفتهاند: ما هیچ دینی را باطل نمیدانیم و شما میتوانید در عین حال که مسلمان هستید هوادار فرقه ما هم باشید.
اما دومین قدم برای وارد کردن فرقههای معنویتگرا به جهان اسلام و شرق عالم تلفیق کردن آموزههای خودشان با آموزههای دین مبین اسلام است.
به چند نمونه از فرقههای معنویتگرا که وارد جهان اسلام و شرق عالم شدهاند اشاره داشته باشید؟
یکی از این فرقهها، فرقه ریکی است که به سنگ امید دارند و از آن انرژی مثبت میخواهند و هیچ فرقی با بتپرستی ندارد. مرکز اصلی این فرقه در مشهد است. از دیگر فرقهها میتوان به فرقه اٌشو اشاره کرد که معتقد است راه رسیدن به سعادت التذاذات جنسی بیقید و بند است.
این فرقه ازدواج را به شدت محکوم میکند و میگوید ازدواج مقید کردن خویش است.
فرقه فالوندافا یکی دیگر از فرقههاست که فکر، استدلال و برهان را در سعادت و رشد انسان بیتأثیر میداند و این فرقه از تفکر و استدلال پیوسته فراری است. در همین راستا میتوان به فرقههای یوگا، وشو، شیوع بهائیت، مهدیزدایی، تلقی دروغ درباره مهدی موعود، دخالت در بحث ظهور و منجی و مورد آخر شیطانپرستی اشاره کرد.
همانطور که اشاره کردید یکی از فرقههایی که وارد جهان اسلام و شرق عالم شده فرقه شیطانپرستی است، در مورد این فرقه نوظهور توضیح بفرمایید؟
شیطانپرستی به معنای پرستش شیطان (پرستش قدرت پلید) است و شیطان مظهر قدرت فوقالعاده قوی و بسیار مؤثرتر از نیروهای خوب دنیوی همچون خداست.
در شیطانپرستی، شیطان به عنوان نماد قدرت و حاکمیت روی زمین و برترین قدرت جهان مورد توجه قرار میگیرد. در این فرقه از نیروهای اجنه و روح پلیدی و شیطانی نیز برای رسیدن به اهداف خود استفاده میشود. البته شیطانپرستان به شکل امروزی آن شیطان را به عنوان خدا پرستش نمیکنند بلکه به جای اطاعت از قوانین خدایی، اخلاقی و انسانی عموماً بر استفاده حیوانی و شهوانی خود با راهنمایی موجودی مافوق با قوانین ذکر شده تمرکز دارند. در واقع شیطانپرستان معاصر از باورها و گرایشهای ادیان گذشته اجتناب میکنند و اعتقادی به شیطان خارجی ندارند بلکه آنها شیطان را در وجود هر انسان میدانند و اینکه هر شیطان در باطن هرکس وجود دارد.
اعتقادات و آموزهها و اعمال مشترک شیطانپرستان حول چه محورهایی است؟
اولین نکته این است که خدا در شیطانپرستی وجود ندارد و هیچ خدایی حتی شیطان مورد پرستش واقعی نیست. همچنین خودپرستی و اینکه هر انسانی خود یک خداست محور دیگر است. آنها ضد دین و مذهب هستند و همه ادیان را مورد تمسخر قرار میدهند. استفاده از لذات جنسی و همجنسگرایی در مراسم و برنامهها رواج دارد، همچنین مجالس آنها ترکیبی از روابط جنسی، مصرف مشروبات الکلی، مواد مخدر، قرصهای روانگردان، جادوگری، موسیقیهای رپ، متال، راک و ... است در کنار اینها شیطانپرستی استفاده از سمبلها و نمادها مانند: بز شاخدار، تورنادو(دست شیطان) پنتاگرام (ستاره پنج پر)، ابلیسک (دیوار عمودی مورد رجم در دین اسلام)، عدد 666 (که حروف شیطان است به حساب ابجدی)، صلیب شکسته (چرخ خورشید، چرخ حیات)، چشمی که به همه جا مینگرد، صلیب وارونه (برعکس)، استفاده از پوششهای عجیب و غریب و رنگهای تند، خالکوبی و نکته آخر استفاده از خشونت، قتل، آدمکشی برای رسیدن به حقیقت و لذا کشتن دیگران (پدر و مادر و حتی خودکشی برای یافتن حقیقتی که در این جهان یافت نمیشود) را سفارش میکنند.
فرقه شیطانپرستی هماکنون در کشور ما بیشتر در کدام مناطق فعالیت دارد؟
این گروه بیشتر در غرب کشور فعال هستند. آنها اوایل انقلاب از مرزهای عراق و خسروی وارد کرمانشاه و ایلام شدند.
فرقه شیطانپرستی تا چه حد در میان جوانان ایرانی نفوذ پیدا کرده است؟
این موضوع بستگی به اطلاعات و آگاهی و بصیرت جوانان دارد، یعنی اگر با آن دسته از جوانانی که فقط از نمادها و علائم شیطانپرستی استفاده میکنند و خودشان را به شکل و شمایل آنها درمیآورند، روشنگرانه صحبت شود، خیلی سریع متوجه اشتباه خود خواهند شد و آنها را از خودشان جدا میکنند.
در واقع شیطانپرستی بر ذهن و رفتار جوانانی که آگاهی و شناختی از این فرقه ندارند به خوبی توانسته تأثیر بگذارد.
زمینه پیدایش این فرقه انحرافی را در چه عواملی میبینید؟
ما نمیخواهیم باور کنیم که چنین انحرافاتی در جامعه وجود دارد و در حال رخ دادن است. دوماً خودمان آگاهی نداریم و سوم اینکه عدم جامعهشناسی دقیق ما از جامعه و سطوح آن باعث پدید آمدن چنین بحرانهایی میشود.
آیا ارتباطی بین صهیونیسم و یهود با شکلگیری فرقه شیطانپرستی وجود دارد؟
قطعاً بیتأثیر نیستند، چرا که براساس آیات قرآنی یکی از خصوصیت یهودیت این است که آنها خودشان را انسان و موجود برتری میدانند و معتقدند در این عالم دو نوع خدمتکار و حیوان داریم؛ یکی حیوان دوپاست که انسانهایی غیر از ما هستند و نوع دوم حیوانهای چهارپا هستند و معتقدند خدا این دو نوع را برای راحتی ما قرار داده، بنابراین کشتن انسانها برایشان راحت است و در نتیجه برای رسیدن به کمال آنها را میکشند تا به هدفشان برسند، بنابراین اگر به ریشه شیطانپرستی هم مراجعه شود، متوجه خواهیم شد که در آیین آنها کشتن و قتل بشر وجود دارد، به همین منظور میتوان این دو را در کنار هم قرار داد.
علل گرایش افراد به ویژه جوانان به فرقه شیطانپرستی چیست؟
از آنجایی که جوانان در مسائل جسمی و جنسی در اوج هستند در مسائل معنوی هم به همین گونه عمل میکنند. از اینرو اگر بتوانند این نیازها را مهار کنند به نتیجه خوبی میرسند، بنابراین خاصیت جوانان این است که هم در مسائل مادی و هم معنوی استعداد بالقوه و بالفعلی دارند و از طرف دیگر سادهاندیشی و سطحینگری، نداشتن آگاهی و بصیرت کافی باعث میشود جوانان بیشتر به این سمت کشیده شوند. همچنین این فرقههای نوظهور برای جوانان جاذبههایی دارد. یکی از این جاذبهها این است که چون جوان در مسائل معنوی در اوج است راه کوتاهتر را بیشتر میپسندد چرا که یکی از جاذبههای این فرقهها این است که میتوان با کمترین تلاش بیشترین مسیر را طی کرد و به هدف رسید.
نکته آخر تأثیر بمبارانهای معنوی و ضددینی است که انجام میشود. اینها روی جوانان تأثیر بیشتری دارد چون جوان با شبهات مختلفی مواجه میشود و این فکر جوان است که میتواند موضوعی را بپذیرد، حلاجی کرده یا رد کند، در واقع جسارت جوانیاش باعث میشود مسألهای را هم به راحتی قبول نکند.
همانطور که اشاره شد، بیشتر جوانان ایرانی از روی عدم آگاهی وارد فرقه شیطانپرستی میشوند، هماکنون وظیفه ارگانها و مؤسسات فرهنگی چیست؟
ما باید فرمایشات مقام معظم رهبری را در مورد ناتو فرهنگی (قتل عام فرهنگی) جدی بگیریم و در کشور مهندسی فرهنگی انجام دهیم، یعنی بدانیم چه کسی متصدی امور فرهنگی کشور است و یک کمیته یا سازمانی تأسیس شود که امور فرهنگی را زیر نظر داشته باشد تمام مؤسسات هم ردیف و موازی این سازمان وظیفه دارند که آن را یاری و کمک دهند.
چرا شهرهای اقماری بیشتر در خطر مواجهه با این فرقه انحرافی هستند؟
روستاییان و شهرهای کوچک از فضای زیورآلات دنیوی دور هستند، به همین جهت اعتقادات دینیشان بیشتر و محکمتر است اما چون آگاهی و شناخت و دسترسی کمتری به مسائل روز دارند هرچیزی را که وارد شهر یا روستایشان میشود، راحت میپذیرند.
نقش بسیج را در روشنگری اذهان جوانان و مقابله با این فرقهها چگونه میبینید؟
از آنجایی که بسیج در همه مشکلات اجتماعی، سیاسی و دینی توانسته راهگشا باشد در این زمینه هم میتواند مؤثر واقع شود، چرا که در بسیج پتانسیل بالایی داریم و آن در اختیار داشتن بهترین جوانان جامعه است که درون مساجد، پایگاههای بسیج و حوزههای مقاومت هستند، بنابراین قدم اول بسیج آگاهسازی است. نقش دیگر این است که این مباحث را در قالب کلاس و دورههای تربیت و تعالی مطرح کنیم و از اساتید برجسته که مقالات و کتابهایی در همین زمینه دارند، استفاده کنیم.