کد خبر: 1336780
تاریخ انتشار: ۰۵ دی ۱۴۰۴ - ۲۳:۰۰
سیدعبدالله متولیان

امروز در قلب حوزه‌های علمیه، یک پرسش قدیمی با پوستینی جدید، ذهن نسل جوان را می‌خراشد: «آیا باید در کتابخانه‌ها غرق شد یا در میدان‌های اجتماع؟». پاسخ تاریخ، قاطع و الگومند است: در میانه دهه چهل، در مشهدی که حوزه‌اش به خاموشی می‌گرایید، مردی برخاست که هم‌زمان «مکاسب» می‌آموخت و «مصایب» را می‌زدود، هم مدرسه‌ای بنا می‌نهاد و هم جبهه‌ای را سازمان می‌داد. آیت‌الله العظمی سید محمدهادی میلانی، تندیس زنده‌ای از نسل تکرار نشدنی‌ای است که مرز میان «نظریه» و «عمل» را نه با مناظره، که با زیست ماندگار خود محو کرد. در عصری که جریان‌های موازی در قم، گاه حوزه را به برج عاج علم یا واکنش‌های سطحی سیاست تقلیل می‌دهند، بازخوانی این الگو، (در سه پرده) تنها یک یادبود نیست، یک پروژه نجات بخش است. 
پرده نخست: عمق علمی، پیشران اقتدار سیاسی: برخی در فضای حوزوی امروز، بر این پندارند که «فقه» و «سیاست» دو قلمرو جداگانه‌اند و حضور در عرصه عمومی، از قداست علم می‌کاهد. در نقطه مقابل، شماری دیگر، اجتهاد را فدای شعار می‌کنند و عمق استنباط را قربانی هیجان لحظه می‌سازند. میلانی خط بطلان بر هر دو نگاه کشید. اعلامیه‌های آتشین و متین او که رهبر انقلاب از «هیجان خواندنشان» یاد می‌کنند، بر بستری از استنباطی سخت‌کوشانه می‌رویید که سال‌ها در محضر نائینی و شیخ محمدحسین اصفهانی تربیت یافته بود. این است تمایز طلبه انقلابی حقیقی با فعال سیاسی معمولی: یکی سلاحش «دلیل استوار فقهی- کلامی» است و دیگری تنها به «شعار هیجانی» مجهز است. احیای درخشان حوزه مشهد توسط او، ثابت کرد که حوزه زمانی می‌تواند در میدان سیاست اثرگذار باشد که اول در میدان علم، استوار ایستاده باشد. 
پرده دوم: وحدت استراتژیک در میانه تنوع جریانی: آیت‌الله العظمی میلانی درس بزرگ‌تری در مدیریت پیچیدگی‌های ائتلافی به ما می‌آموزد. او با شرح صدری کم‌نظیر، هم با ملی مذهبی‌هایی، چون مهندس بازرگان و دکتر سحابی در ارتباط بود و هم مرزبندی شفاف خود را با جبهه ملی حفظ می‌کرد. هم در جمع علمای مهاجر به تهران، محور و مورد اعتماد بود و هم استقلال رأی خویش را فدای همرنگی با جمع نمی‌نمود. این، هنر وحدت آفرینی بدون ذوب شدگی است، استعدادی که امروز، در گیرودار کشمکش‌های جناحی و برچسب زنی‌های ویرانگر در فضای حوزوی، به یک مهارت بقا تبدیل شده است. الگوی میلانی نشان می‌دهد که وفاداری به خط امام (ره)، به معنای قطع ارتباط با دیگر جریان‌ها نیست، بلکه به معنای هدایت هوشمندانه کل جریان‌های مردمی به سمت اهداف متعالی انقلاب است. 
پرده سوم: سلوک معنوی، زره ناپیدای مبارزه: بعد کمترشناخته‌شده مرحوم میلانی بزرگ، جان‌مایه عرفانی شخصیت اوست. ارتباط او با اساتید سلوکی بزرگی، چون سیدعبدالغفار مازندرانی و حاج ملاآقاجان زنجانی، و نیز ارادت ویژه‌ای که شخصیتی مانند علامه طباطبایی (ره) به او داشت، گواه آن است که مبارزه سیاسی بی‌پشتوانه معنوی، محکوم به انحراف، خستگی یا غرور است. آن آرامش متانت‌آمیز که رهبری به آن اشاره می‌کنند و کرامات نقل‌شده از او، تنها استعاره‌هایی از همان قدرت باطنی هستند که یک طلبه را در طوفان‌سخت‌ترین میدان‌ها، مصون و پابرجا نگه می‌دارد. این بعد، پاسخی به کسانی است که مبارزه را امری صرفاً مادی می‌بینند. 
نسل میلانی، نسل سنتز ناب بود: هم مدرس بود، هم مجاهد، هم فقیه بود، هم استراتژیست، هم متواضع بود، هم مقتدر، هم اهل خلوت بود، هم اهل خلوت شکنی. بحران امروز حوزه، کمبود افراد در هر یک از این قطب‌ها نیست، کمبود الگویی است که این قطب‌های به ظاهر متضاد را در وجود خویش جمع و هماهنگ کرده باشد. طلبه امروز، میان انبوه متون کهن و سیل اخبار اضطراری جهان، سرگردان است. راه برون رفت، نه گرایش به یک سر طیف و طرد سر دیگر، که بازآفرینی آن سنتز تاریخی است: ساختن شخصیتی که کتاب و میدان را دو فصل از یک وجود می‌بیند. 
انتخاب پیش روی حوزه‌های علمیه، انتخابی سرنوشت‌ساز است: یا پذیرش این سنتز دشوار، اما حیات بخش، یا تسلیم در برابر گسست فاجعه‌بار «علم بی‌عمل» و «عمل بی‌علم». مسیر نخست، مسیر حضرت آیت‌الله العظمی میلانی است و همان است که مقام معظم رهبری با تأکید مکرر بر «حوزه اثرگذار، زمان‌آگاه و مردمی» ترسیم می‌فرمایند. این مسیر، زمزمه‌های عمیق حجره‌ها را با غرش مسئولانه میدان در هم می‌آمیزد. گام بعدی با طلاب، اساتید و نهاد‌های حوزه است: یا این میراث را زنده کنند و تاریخ‌ساز شوند، یا شاهد انفصال دردناک نهاد دین از پویایی جامعه باشند. میلانی ثابت کرد این هنر، ممکن است. اکنون نوبت ماست.

نظر شما
جوان آنلاين از انتشار هر گونه پيام حاوي تهمت، افترا، اظهارات غير مرتبط ، فحش، ناسزا و... معذور است
captcha
تعداد کارکتر های مجاز ( 200 )
پربازدید ها
پیشنهاد سردبیر
آخرین اخبار