ایران کشوری حادثهخیز است. از زلزله و سیل گرفته تا آتشسوزیها و حوادث محیطزیستی، هربار بخشی از جامعه را درگیر میکنند و خانوادهها را در موقعیتی قرار میدهند که نه تنها با خسارتهای مادی بلکه با آشفتگی روانی، اجتماعی و حتی اخلاقی مواجه میشوند. ایران کشوری حادثهخیز است. از زلزله و سیل گرفته تا آتشسوزیها و حوادث محیطزیستی، هربار بخشی از جامعه را درگیر میکنند و خانوادهها را در موقعیتی قرار میدهند که نه تنها با خسارتهای مادی بلکه با آشفتگی روانی، اجتماعی و حتی اخلاقی مواجه میشوند. در این میان، تجربه مجموعههای مردمی که در دل بحران و کنار خانوادهها حضور داشتهاند، تصویری واقعیتر و گاه متفاوت از آنچه در گزارشهای رسمی دیده میشود، ارائه میدهد. تصویری که نشان میدهد مسئله فقط «وقوع بحران» نیست، بلکه «نحوه مواجهه خانوادهها و جامعه با بحران» است که شدت یا کاهش خسارت را رقم میزند. رضا مرادی، مدیر یکی از مجموعههای مردمی فعال در حوزه امدادرسانی و تابآوری اجتماعی، با نگاهی میدانی و صریح، معتقد است: بخش قابل توجهی از مشکلات، نه از کمبود منابع بلکه از خطاهای رفتاری، ضعف آموزش، نبود اعتماد اجتماعی و گاهی سوءاستفاده از موقعیت بحران ناشی میشود. او میگوید اگرچه خانوادهها در روزهای بعد از حادثه معمولاً همدل و همراه هستند، اما چالشهای اصلی دقیقاً در لحظه وقوع بحران و در نحوه مدیریت منابع، تصمیمگیریهای فوری و اعتماد به شبکههای امدادی بروز میکند. این مدیر مردمی تأکید دارد: تابآوری اجتماعی، بدون خانوادههای آگاه، بدون آموزش درست و بدون اعتماد متقابل، به یک شعار تبدیل میشود. شعاری که در عمل، زیر فشار بحران فرو میریزد. روایتهای او از دل تجربههای واقعی در استانهایی مانند خوزستان و مناطق بحران زده دیگر شکل گرفته است. روایتهایی که گاه تلخ، اما برای اصلاح مسیر ضروری به نظر میرسند.
بحران از کجا جدیتر میشود؟
مرادی، در پاسخ به این پرسش که خانوادهها بیشتر در کدام مرحله دچار خطا میشوند، نگاه خود را معطوف به «لحظه حادثه» میکند. جایی که تصمیمهای عجولانه و نبود آمادگی، بیشترین آسیب را به همراه دارد.
او میگوید: «تجربه نشان میدهد، خانوادهها بیشتر در لحظه حادثه دچار مشکل میشوند. البته گاهی قبل از حادثه ضعفهایی وجود دارد، اما بعد از حادثه معمولاً فضای همدلی و همدردی شکل میگیرد. مسئله اصلی، همان لحظات ابتدایی است که مدیریت منابع و تصمیمگیری درست اهمیت پیدا میکند.»
وی میافزاید: «بعد از بحران، اغلب خانوادهها و مردم تلاش میکنند، کنار هم باشند، اما نبود برنامه و آموزش قبلی باعث میشود حتی این همدلی هم گاهی به تنش تبدیل شود. در بعضی موارد، به دلیل عدممدیریت منابع، به ویژه در پخش مواد غذایی و اقلام ضروری، دچار مشکل شدهایم، نه به این خاطر که منابع کم بوده بلکه، چون نحوه توزیع، درست مدیریت نشده است.»
رفتارهای سادهای که بحران را منحرف میکند
وقتی از مصادیق مشخص رفتارهای خانوادگی مؤثر در کاهش خسارت پرسیده میشود، مرادی تأکید میکند: همیشه نمیتوان نمونههای مثبت پررنگی را به یاد آورد. تجربههایی وجود داشته که نشان میدهد، یک رفتار ساده مسیر بحران را به کلی تغییر داد البته نه در جهت درست. او در توضیح بیان میکند: «چیزی که دیدهام این است که گاهی فردی، در یک موقعیت خاص، مدیریت خوبی روی شرایط دارد، اما این مدیریت را در مسیر درست استفاده نمیکند. در برخی موارد توانستهاند منابع، خدمات یا حتی گروههای امدادی را به سمت منافع شخصی خودشان هدایت کنند. یعنی در دل بحران، به جای اینکه مدیریت منابع به نفع جمع باشد، تبدیل میشود به استفاده شخصی و مادی. این رفتار شاید در ظاهر هوشمندانه به نظر برسد، اما در واقع، بحران را برای بقیه تشدید میکند.»
مقاومت مردم در برابر آموزش
از پرسشهای مهم دیگر در حوزه تاب آوری اجتماعی، چرایی مقاومت مردم در برابر آموزشهای ایمنی است. موضوعی که اغلب با این جمله خلاصه میشود: «مردم آموزش پذیر نیستند.»، اما این مدیر مردمی، چنین قضاوتی را سادهانگارانه میداند و صریح میگوید: «به نظر من، مشکل از مردم نیست، بلکه از شیوه آموزشی است. وقتی آموزشها با زبان درست، نیاز واقعی و تجربهزیسته مردم هماهنگ نباشد، طبیعی است که مقاومت ایجاد شود. بسیاری از آموزشها بیش از حد رسمی، کلیشهای و غیرکاربردی هستند و نمیتوانند با زندگی واقعی خانوادهها ارتباط برقرار کنند. مردم وقتی آموزش را لمس نکنند، وقتی احساس نکنند این آموزش به درد زندگی روزمرهشان میخورد، آن را جدی نمیگیرند.»
محله، شبکههای مردمی و تکیه گاههای ناپایدار
نقش محله و شبکههای مردمی در بحران، از نگاه این مدیر، نقشی حیاتی، اما شکننده است. مرادی اظهار میدارد: «در بحرانها، شبکههای مردمی خیلی به کمک میآیند. محلهها در روزهای اول، واقعاً فعال میشوند و خانوادهها به هم تکیه میکنند. اما این همراهی، همیشه پایدار نمیماند. این تکیه کردن معمولاً محدود به روزهای اول است. بعد از آن، به دلیل اتفاقات مختلف، خستگی، اختلافها یا مشکلات توزیع منابع، این همبستگی کم رنگ میشود و حتی گاهی از بین میرود.»
بی اعتمادی، بحران را عمیقتر میکند
بیاعتمادی اجتماعی، یکی از جدیترین عواملی است که میتواند یک بحران را چند برابر کند. این مدیر مردمی، تجربهای مشخص از خوزستان را مثال میزند، تجربهای که هنوز هم برای او درسآموز است. او میگوید: «قطعاً تجربههایی داشتهایم که نبود اعتماد، بحران را تشدید کرده است. مثلاً در خوزستان، در ابتدا مردم به ما اعتماد نداشتند و همین عدم اعتماد، منجر به ایجاد مشکلات شد. البته بیاعتمادی فقط نسبت به مجموعههای مردمی نیست، بلکه گاهی میان خود مردم هم وجود دارد. به همین دلیل در بعضی موارد وقتی مردم میشنوند که میگویند اقلام به همه میرسد، اما باز هم هول میشوند. چون اعتماد ندارند و این هول شدن، باعث رفتارهای نادرست میشود. چراکه افراد سریع میخواهند اقلام را به نام خودشان بزنند، ذخیره کنند یا به شکل شخصی استفاده کنند. همین رفتارها باعث میشود مدیریت بحران عملاً غیرممکن شود.»
خانوادهها چگونه وارد عمل میشوند؟
یکی از دغدغههای مجموعههای مردمی این است که خانوادهها فقط شنونده نباشند و نقش فعال بگیرند. مرادی معتقد است، ارتباط مستمر قبل از بحران، کلید این موضوع است. او توضیح میدهد: «خانوادههایی که از قبل با مجموعههای مردمی ارتباط داشتهاند، معمولاً مردم محله و منطقه خودشان را هم جذب میکنند. البته این ارتباط میتواند دو نتیجه متفاوت داشته باشد. گاهی این ارتباط به نفع جمع عمل میکند. بعضی خانوادهها زودتر اطلاع رسانی میکنند، مشکلات را منتقل و کمک میکنند مدیریت برای کل منطقه بهتر انجام میشود. اما روی دیگر سکه هم وجود دارد. گاهی همین ارتباطات، خانوادگی و قبیلهای میشود و منابع فقط به نفع یک خانواده یا یک گروه خاص استفاده میشود. اما در کل تفاوت این دو گروه خانواده بسیار محسوس است. خانوادههایی که قبل از بحران با مجموعههای مردمی ارتباط داشتهاند، هم سریعتر واکنش نشان میدهند و هم نقش فعال تری میگیرند. همچنین بهتر میدانند، چه کاری باید انجام دهند و چگونه با بحران کنار بیایند. ولی تأکید میکنم، اگر این ارتباط درست مدیریت نشود، میتواند به انحصارطلبی هم منجر شود.»
بزرگترین مانع مردمی سازی تابآوری چیست؟
وقتی از بزرگترین مانع مردمی سازی تاب آوری سؤال میشود پاسخ این مدیر مردمی، صریح و انتقادی است. وی میگوید: «ورود افراد ذینفوذ با انگیزههای مالی و منفعتطلبانه، اما با ادعای کار مردمی، اعتماد عمومی را تخریب میکند و این بزرگترین ضربه به تابآوری اجتماعی است و باعث میشود مردم اعتماد نکنند.»
او در خاتمه بیان میکند: «یکی از مشکلات رایج در شبکههای محلی و مردمی، چینش افراد است. بعضی مدیران به جای جذب فعالان و کنشگران واقعی، نزدیکان خود را انتخاب میکنند و منابع بیشتر به آنها میرسد. این رفتار هدف اصلی شبکه یعنی خدمت به مردم را تحتالشعاع قرار میدهد و گاهی شبکهها برای اهدافی مثل انتخابات یا منافع شخصی استفاده میشوند. البته همیشه اینطور نیست، در برخی موارد برخی مدیران با انگیزههای خالصانه و خدمت به جامعه کار میکنند. در شرایط اقتصادی کنونی، این تضادها پررنگتر شده و ضرورت دارد شبکههای مردمی با آگاهی، شفافیت و نظارت دقیق مدیریت شوند تا تابآوری اجتماعی واقعاً شکل بگیرد.»