کد خبر: 1335109
تاریخ انتشار: ۲۷ آذر ۱۴۰۴ - ۰۳:۲۰
نقش شبکه‌های اجتماعی در مصرف هوشمند انرژی و غذا
قدرت لایک‌ها در نجات منابع صبح‌های زمستان همیشه یک رنگ دارند؛ ساکت، سرد و انگار کمی خاکستری‌تر از باقی فصل‌ها
نیره محمودی

جوان آنلاین: صبح‌های زمستان همیشه یک رنگ دارند؛ ساکت، سرد و انگار کمی خاکستری‌تر از باقی فصل‌ها. صف نانِ سر کوچه هم همیشه همان است. کشیده تا نزدیک چهارراه، انگار از دیروز همان جا مانده باشد. مرد میانسالی دو نان بربری داغ را با احتیاط در کیسه گذاشت و همان‌طور که دست‌هایش از بخار نان گرم شده بود، گوشی‌اش را از جیب بیرون کشید. ویدئویی پخش شد از یک بلاگر خانگی که نشان می‌داد چطور با نصف یک نان، سه مدل غذا برای خانواده‌اش درست می‌کند؛ غذا‌هایی ساده، دم‌دستی و کم‌هزینه. 
مرد نگاهی به نان‌های داغ داخل کیسه انداخت و زیر لب گفت: «عجیبه... ما هر روز کلی نون دور می‌ریزیم، بعد اینا از یه تیکه نون سه وعده درمیارن.»
کسی به او توجه نکرد، اما این جمله همان پازلی است که سال‌هاست مصرف در ایران را توضیح می‌دهد. فاصله بین آنچه می‌توانیم و آنچه می‌کنیم. فاصله بین نیاز واقعی و مصرف بی‌رویه. فاصله بین دانستن و انجام دادن و فاصله بین زندگی روزمره و مدیریت درست منابعی که سال‌هاست زیر فشار افزایش قیمت‌ها تنفس می‌کنند. 
 
 جامعه‌ای که مصرفش را نمی‌شناسد
اگر از هر خانواده‌ای در ایران بپرسید که مصرف‌شان زیاد است یا نه، بیشترشان خواهند گفت: «نه، ما که چیزی مصرف نمی‌کنیم»، اما کافی است قبض‌ها را نگاه کنید، باقی‌مانده غذا در سفره را ببینید یا توده‌های نان‌های خشک را که هر هفته از خانه‌ها بیرون می‌رود. واقعیت تلخ این است که بخش بزرگی از هدررفت انرژی و غذا در کشور نه از بی‌مسئولیتی، بلکه از ندانستن شکل می‌گیرد. سال‌ها آموزش رسمی درباره مصرف وجود نداشته است. مدارس ما مصرف را موضوع درسی ندیده‌اند. رسانه ملی درباره رفتار مصرفی با لحن خطابه‌ای حرف زده، نه آموزشی. نتیجه این شده که بسیاری از خانواده‌ها حتی نمی‌دانند کدام وسایل خانه بیشترین برق را مصرف می‌کنند یا چگونه باز کردن چندباره درِ یخچال به‌ظاهر ساده می‌تواند در پایان ماه خودش را روی قبض نشان بدهد. درباره غذا وضع بدتر است. هدررفت نان، برنج و سبزیجات در ایران از بالاترین میزان‌ها در منطقه است و بخشی از آن به این برمی‌گردد که مردم نمی‌دانند چطور از مانده غذا‌ها استفاده کنند یا اصلاً تصوری از حجم خوراکی‌هایی که هر روز بی‌صدا دور ریخته می‌شود ندارند. این ناآگاهی سال‌ها پشت در‌های بسته خانه‌ها زندگی می‌کرد، اما با ورود شبکه‌های اجتماعی، ناگهان نور روی آن افتاد؛ نوری که ابتدا ضعیف بود، اما کم‌کم شکل جریان پیدا کرد. 


 جایی که آموزش بی‌تظاهر اتفاق می‌افتد
آنچه مردم را در شبکه‌های اجتماعی به سمت محتوا‌های مرتبط با مصرف درست می‌کشاند، نه جذابیت ظاهری و نه توصیه‌های رسمی است. بیشتر محتوا‌های تأثیرگذار به ساده‌ترین شکل ممکن تولید می‌شوند؛ ویدئو‌های کوتاه و کم‌هزینه از آشپزخانه‌های واقعی، خانه‌های کوچک و تجربه‌های بدون رتوش. در یکی از شبکه‌های اجتماعی زنی از زنجان نشان می‌دهد چطور با چند ترفند ساده می‌توان مصرف گاز پکیج را کم کرد. در دیگری یک پدر جوان از نحوه درست استفاده از کولر می‌گوید و اینکه چطور توانسته است قبض برقی را که ماه‌ها آزارش می‌داد، کاهش دهد. در یوتیوب، بلاگر‌های غذایی ویدئو‌هایی منتشر می‌کنند که به مردم یاد می‌دهد چطور مانده‌غذا‌ها را تبدیل به غذا‌های جدید یا چطور خرید هفتگی را بدون هدررفت مدیریت کنند. این محتوا‌ها نه شعار دارند، نه ادا. نه کسی از «مسئولیت‌های شهروندی» حرف می‌زند و نه از «ضرورت‌های ملی». زبان‌شان همان زبان زندگی است. همین باعث می‌شود مردم پس نزنند. حس نکنند کسی از بالا دارد چیزی به آنها دیکته می‌کند. حس کنند حرفی است میان همسطح‌ها؛ تجربه‌هایی از دل زندگی واقعی. 
 حلقه گمشده سیاستگذاری مصرفی
یکی از بزرگ‌ترین مسائل مصرف در ایران، بحران اعتماد عمومی است. مردم وقتی در رسانه رسمی می‌شنوند «کم مصرف کنید»، ناخودآگاه دو سؤال در ذهن‌شان شکل می‌گیرد: چرا ما؟ و چطور مطمئن باشیم که این‌بار هزینه‌ها فقط بر دوش ما نمی‌افتد؟
این شکاف اعتماد سال‌هاست وجود دارد و پر شدنش زمان می‌خواهد، اما شبکه‌های اجتماعی یک مدل جدید از اعتماد را ساخته‌اند. اعتماد خرد، یعنی اعتماد به یک آدم معمولی، به یک کاربر معمولی، به مادر خانه‌داری که روش بسته‌بندی سبزی‌ها را نشان می‌دهد، به تعمیرکاری که ساده و بی‌تظاهر توضیح می‌دهد کدام بخش کولر بیشترین برق را می‌بلعد. این اعتماد نه با دستور ساخته می‌شود نه با بخشنامه. طبیعی است، خودجوش است و همین، اثرش را واقعی‌تر می‌کند. مردم وقتی می‌بینند کسی مثل خودشان با یک تغییر کوچک توانسته مصرفش را کم کند، احساس می‌کنند این کار شدنی است. اتفاقاً همین «شبیه بودن» نقطه قوت شبکه‌های اجتماعی است. 


 جایی که شایعه گاهی از منطق جلو می‌زند 
آدم‌ها رفتارشان را با دیدن رفتار دیگران بازتعریف می‌کنند. شبکه‌های اجتماعی دقیقاً همان جایی است که این مقایسه‌ها اتفاق می‌افتد. وقتی ویدئویی می‌بینیم از یک خانواده پرجمعیت که با مصرفی کمتر از ما زندگی می‌کند، ناگهان پرسشی در ذهن‌مان می‌جوشد: پس چرا ما نمی‌توانیم؟
گاهی یک تصویر ساده از یخچال مرتب‌شده یک بلاگر کافی است تا ذهن مخاطب را نسبت به شیوه مدیریت خوراکی‌ها تغییر دهد. گاهی یک نمودار مصرف برق که یک دانشجوی مهندسی در توییتر منتشر کرده، باعث می‌شود بحث مصرف کولر یا مزایای عایق‌بندی وارد گفت‌وگوی عمومی شود. این تغییرات کوچک هستند، اما وقتی تکرار می‌شوند، یک جریان می‌سازند. در کنار همه این ظرفیت‌ها، شبکه‌های اجتماعی جای مناسبی برای انتشار اطلاعات نادرست هم است. از توصیه‌های عجیب درباره تنظیم پکیج گرفته تا نظریه‌های غیرعلمی درباره مصرف برق یا ادعا‌های اشتباه درباره فریزکردن مواد غذایی. بسیاری از این محتوا‌ها ظاهراً قابل باورند، اما پایه علمی ندارند. این خطر جدی است، اما راه‌حل آن سانسور نیست. راه‌حل، سواد رسانه‌ای است. رسانه‌های حرفه‌ای باید وارد شوند، محتوا‌های اشتباه را تصحیح کنند، ساده و بدون تکبر توضیح دهند که کدام ادعا درست است و کدام نه. وقتی مردم مرجع معتبر قابل اعتمادی برای فهمیدن حقیقت داشته باشند، شایعات کمتر رشد می‌کنند. 
 نقش دوگانه رسانه‌ها 
رسانه‌های رسمی ایران در سال‌های گذشته گاه ناخواسته به تقویت مصرف‌گرایی کمک کرده‌اند؛ برنامه‌هایی با سبک زندگی لوکس، تبلیغات گسترده کالا‌های غیرضروری، مسابقاتی با جوایز گران‌قیمت و آشپزی‌هایی با مواد اولیه‌ای که برای بیشتر خانواده‌ها قابل خرید نیست. این محتوا‌ها ناخودآگاه تصویری از مصرف بیشتر و زندگی غیرواقعی ساخته‌اند، اما همین رسانه‌ها امروز می‌توانند نقشی متفاوت بازی کنند، به شرط اینکه صادق باشند. توصیه به صرفه‌جویی زمانی معنا دارد که رسانه بتواند مسائل را شفاف بگوید. بگوید کدام بخش از مصرف ناشی از تصمیم‌های اشتباه مدیریتی است، بگوید سهم خانوار‌ها در هدررفت چقدر است و سهم بخش‌های صنعتی چقدر. مردم وقتی حقیقت را بدون سانسور بشنوند، بهتر پذیرای توصیه‌ها خواهند بود. نکته مهم این است که شبکه‌های اجتماعی مصرف را از یک دغدغه فردی به یک گفت‌وگوی اجتماعی تبدیل کرده‌اند. امروز مردم درباره قیمت نان، هدررفت گندم، راندمان پایین نیروگاه‌ها، مصرف بنزین، یارانه‌های پنهان و حتی تغذیه مدرسه‌ها حرف می‌زنند. این تغییر کوچک نیست، این یعنی مصرف از آشپزخانه وارد حوزه عمومی شده است. وقتی جامعه درباره یک موضوع حرف می‌زند، سیاستگذار ناگزیر می‌شود آن را جدی بگیرد. وقتی مردم درباره اتلاف انرژی می‌نویسند، درباره مصرف بالای ساختمان‌ها بحث می‌کنند یا از تجربه‌های صرفه‌جویی‌شان می‌گویند، یعنی آگاهی در حال حرکت است. این حرکت اگر ادامه پیدا کند، می‌تواند سیاست‌ها را هم تغییر دهد. 


 آینده‌ای که با روایت‌های کوچک ساخته می‌شود
هیچ‌کس نمی‌تواند ادعا کند شبکه‌های اجتماعی ناجی فرهنگ مصرف در ایران هستند، اما می‌توان گفت که امروز یکی از مؤثرترین ابزار‌های تغییرند. کافی است حمایت شوند، اطلاعات صحیح در اختیارشان گذاشته شود، رسانه‌های رسمی کنارشان بایستند و روایت‌ها بدون سانسور جریان پیدا کنند. تغییر فرهنگ مصرف از دستور شروع نمی‌شود. از روایت شروع می‌شود. از قصه زنی که از باقی‌مانده غذا برای بچه‌هایش شام درست می‌کند. از مردی که فهمیده چرا قبض گازش بالا بوده. از جوانی که در توییترش تجربه کم کردن مصرف کولرش را نوشته. از مادرانی که روش نگهداری نان را با هم به اشتراک می‌گذارند. هر کدام از این روایت‌ها مثل قطره‌ای کوچک است؛ قطره‌هایی که اگر جمع شوند، رودخانه می‌سازند. شاید نجات منابع این کشور دقیقاً از همین قصه‌های کوچک روزمره شروع شود. از همان ویدئویی که صبح زود در صف نان روی گوشی یک مرد عادی ظاهر می‌شود و آرام‌آرام، چیزی را در ذهنش جابه‌جا می‌کند.

برچسب ها: منابع ، جامعه ، الگوی مصرف
نظر شما
جوان آنلاين از انتشار هر گونه پيام حاوي تهمت، افترا، اظهارات غير مرتبط ، فحش، ناسزا و... معذور است
captcha
تعداد کارکتر های مجاز ( 200 )
پربازدید ها
پیشنهاد سردبیر
آخرین اخبار