جوان آنلاین: در ۱۵ آبان ۱۳۵۷، اعتصاب مطبوعات پرمخاطب کشور، در اعتراض به سانسور و زورمداری رسانهای رژیم شاه آغاز شد و مورد استقبال اقشار گوناگون جامعه قرار گرفت. با این همه در باب این اعتصاب، گمانههای متنوعی مطرح است که بررسی آن در فرآیند تاریخ نگاری انقلاب اسلامی ضرور مینماید. مقال پی آمده با استناد به شواهد در بررسی این موضوع به نگارش درآمده است؛ امید آنکه علاقهمندان را مفید و مقبول آید.
وقتی روزنامهها، فرمانداری نظامی تهران را فرو نهادند!
در پی سقوط دولت جعفر شریف امامی و شکست سیاست «آشتی ملی»، پهلوی دوم نقاب از چهره برداشت و آن واقعی خویش را نمایان ساخت! تشکیل دولت نظامی و سایه تحکم آن بر سر همه اقشار جامعه از جمله خبرنگاران از پیامدهای رویکرد جدید به شمار میرفت، این در حالی بود که همزمان، شاه با پخش نطق پوزش، سیاست فریب مردم انقلابی را در پیش گرفته بود. در این میان، مردم رشد فکری و سیاسی خود را نشان دادند و این همه را به هیچ گرفتند! روزنامهنگاران نیز نه تنها به دستورات فرمانداری نظامی وقعی ننهادند، بلکه تصمیم گرفتند تا با بر زمین نهادن قلم آنچه را که رژیم در پی القای آن به جامعه بود، منعکس نسازند. در مقالی بر تارنمای مرکز بررسی اسناد تاریخی وزارت اطلاعات به تاریخ ۱۸ مهر ۱۴۰۴، در این فقره آمده است: «یکی از ابزارهای مهم نهضت اسلامی در سال ۱۳۵۷ اعتصاب بود. پاییز و زمستان آن سال، دوران شدت اعتصابها از سوی اقشار و صنوف مختلف است. اهل قلم و مطبوعات برای مقابله با سانسور سالیان دراز در دوران پهلوی اینک به مقابله برخاسته بودند و میخواستند همگام با مردم مسلمان و انقلابی، حقایق نهضت را آنگونه که اتفاق افتاده در صفحات خود نشر دهند. نخستین اعتصاب کوتاهمدت مطبوعات از ۱۹ تا ۲۲ مهرماه و دومین اعتصاب که دو ماه به درازا کشید، از ۱۵ آبان تا ۱۵ دیماه بود. با استعفای جعفر شریفامامی، کابینه نظامی ارتشبد غلامرضا ازهاری در ۱۵ آبان ۵۷ تشکیل یافت و نخستین گام خویش را در عرصه مطبوعات برداشت. ازهاری در اولین روز صدرات خویش، یعنی سحرگاه روز ۱۵ آبان ۱۳۵۷، به رغم اعلامیه دولت قبلی مبنی بر لغو سانسور و تأکید بر آزادی مطبوعات، دستور توقیف یکی از روزنامهها را صادر کرد. این روزنامه به دنبال اوجگیری نهضت اسلامی، اقدام به چاپ افشاگرانه خبری از حملهنظامیان به مردم بیسلاح و چند خبر مربوط به تظاهرات مردم علیه رژیم کرده بود. بدین ترتیب حکومت تمامی نسخههای این روزنامه را جمعآوری کرده و آنگاه تعدادی از روزنامهنگاران را دستگیر و بازداشت کرد. در میان دستگیرشدگان، روزنامه نگارانی از روزنامههای کیهان و اطلاعات نیز دیده میشدند که به اتهام انتشار خبری در مورد امامخمینی در بازداشت به سر میبردند. بدین ترتیب بار دیگر همان شیوه نظارت و سانسور شدید سالهای پیشین، بر مطبوعات حکمفرما و این موضوع بهانهای شد تا حلقه سانسور از سوی فرمانداری نظامی تنگ و تنگتر شود، تا آنجا که به روزنامه کیهان و اطلاعات اخطار شد که قبل از چاپ هر مطلبی، مضمون آن باید به اطلاع فرمانداری نظامی برسد! در آن شرایط پذیرش چنین حکم آمرانهای، نمیتوانست مورد قبول اهل قلم و مطبوعات قرار گیرد؛ بنابراین بار دیگر با اعتصابی طولانیتر از قبل، مبارزه بیدریغ خود را علیه سانسور ابراز داشتند. این اعتصاب، مورد حمایت روزنامههای کیهان، اطلاعات و آیندگان قرار گرفت. بدین ترتیب اعتصاب ۶۲ روزه مطبوعات شکل گرفت. از این رو مأموران فرماندار نظامی تهران، کارکنان مؤسسههای مطبوعاتی کیهان، اطلاعات و آیندگان را زیر فشار مستقیم گذاردند و خواستار تهیه، تنظیم و چاپ و انتشار خبرها و مطالبی شدند که خود القا میکردند. همچنین در ادامه گروهی از نویسندگان و خبرنگاران را بازداشت کردند تا دستکم ترسی برای اعتصابیون وجود داشته باشد، اما اعتصابیهای روزنامه آیندگان، تقریباً همگی به شدت مقاومت کردند و نیز اعتصابیهای روزنامه و چاپخانه کیهان نیز حاضر به هیچ اقدامی موافق نظر فرماندار نظامی تهران نشدند. بدین ترتیب اعتصاب بزرگ مطبوعات آغاز شد و در مجموع تا استعفای دولت ازهاری و روی کار آمدن شاپور بختیار، به مدت ۶۲ روز ادامه داشت. دولت ازهاری در تاریخ ۱۶ دی ۱۳۵۷ ساقط و در نتیجه سانسور دولتی برداشته شد و مطابق تصمیمات سندیکای نویسندگان و روزنامهنگاران و نیز پیام امامخمینی (ره) از پاریس مبنی بر پایان بخشیدن به اعتصاب آغاز فعالیت مطبوعات اعلام شد و در همان روز، پیروزی دوباره مطبوعات بر سانسور دولتی خود را نشان داد....»
روزنامه نگاران قصد داشتند تا گذشته خویش را جبران کنند!
اسکندر دلدم از روزنامه نگاران پرسابقه کشور، خاطرات و مشاهدات خویش را از اعتصاب تاریخی مطبوعات در آبان ۱۳۵۷، در مجموعه سه جلدی «من و فرح پهلوی» بیان داشته است. وی اگرچه معتقد است که اعتصاب مطبوعات باب طبع دولت ازهاری نیز بود، اما نهایتاً خواسته آنان را برآورده نساخت و حرکت انقلاب اسلامی را سرعت بخشید: «بهانه اعتصاب دوم مطبوعات (اعتصاب ۶۲ روزه)، توقیف روزنامه آیندگان در روز ۱۵ آبانماه ۱۳۵۷ بود. در آن روز آیندگان چند خبر از تظاهرات مردم چاپ کرده بود که چیز مهمی نبود و سایر جراید هم از مدتها قبل اینگونه اخبار را چاپ میکردند. موضوع بروز تظاهرات چیزی نبود که رژیم بخواهد از انتشار اخبار آن جلوگیری کند، چراکه تمام خیابانها و معابر شهر، در تسخیر تظاهرکنندگان بود و رادیوهای خارجی به ویژه بیبیسی لندن، هر شب در دو- سه نوبت، اخبار مفصل تظاهرات را پخش میکردند. آنچه را که بهانه تعطیل آیندگان قرار دادند، چاپ عکسی از حمله مأموران حکومت نظامی به تظاهرکنندگان بود. کسانی که در محیط خبری آن روز کشور کار کردهاند، میدانند که مأموران حکومت نظامی دوربین خبرنگاران را ضبط میکردند و امکان نداشت اجازه بدهند خبرنگاری از آن فاصله نزدیک یکی دومتری، از حمله نظامیان به مردم عکسبرداری کند. به همین خاطر عدهای عقیده داشتند که این عکس را خود حکومت نظامی در اختیار آیندگان گذاشته تا بهانه توقیف این روزنامه و بعد از آن سایر جراید را به دست آورد. به محض اینکه خبر توقیف آیندگان به تحریریه کیهان و اطلاعات رسید، چهار پنج نفری اعضای تحریریه را به اعتصاب دعوت کردند و محرک زمین گذاشتن قلم و تعطیل جراید شدند. آن افراد در حالی دعوت به اعتصاب میکردند که یک گروه دیگر که سر آنها در آخور رژیم بند بود، سرگرم تشکیل باند و گروهی در اطراف خود بودند، تا همزمان با اعتصاب جراید، آنها سرگرم انتشار روزنامههای یومیه در تبلیغ رژیم و چاپ اخبار و گزارشهای یک طرفه و متمایل به حکومت شوند، اما این بازی شکست خورد و با آنکه یک شماره را هم آماده چاپ کرده بودند با پیوستن کارکنان چاپخانه، کارگران و کادرهای اداری به تحریریه اعتصابی، عملاً به هدف خود نرسیدند. با آغاز اعتصاب به یکباره دهها نشریه جدیدالولاده و تعدادی از نشریات تعطیل شده قدیمی نظیر روزنامه فرمان، شروع به انتشار کردند و یک گروه مجله، روزنامه و هفتهنامه - که بعضی از آنها در چاپخانههای مربوط به ادارات دولتی و نیز ارتش چاپ میشدند- روی میز روزنامه فروشها قرار گرفتند... انتشار جراید و نشریات جدید نشان داد که هدف حکومت نظامی از به اعتصاب کشیدن مطبوعات، به واقع این بوده که از چاپ مطالب و گزارشهای غیرقابل کنترل جلوگیری و یک سری نشریات کاملاً کنترل شده، جای آنها را بگیرند! حال اگر این سناریوی از پیش طراحی شده، نتیجه نداد و طرح تیمسار اویسی شکست خورد، علتش را باید در سرعت حوادث و جلوتربودن مردم از مطبوعات و محافل دولتی و حکومتی و مهمتر از همه مشیت الهی دانست:
خمیرمایه دکان شیشه گرسنگ است
عدو شود سبب خیر اگر خدا خواهد
اصولاً، چون مشتی نادان در آن ایام دایر مدار امور مملکت شده بودند با آن دستپاچگی و هول و هراس، هر طرحی که میریختند و دست به هر عملی که میزدند، نتیجه عکس میداد! من در اینجا یکبار دیگر تأکید میکنم که تودههای مطبوعاتی از روی صفای دل و صداقت دست به این اعتصاب زدند و این احساس را داشتند که در گذشته همراه و همگام با هموطنان خود نبودهاند و در این اوضاع و احوال که هر جمعیت، گروه، سازمان، اداره دولتی و بخش خصوصی، با تظاهرات، اعتصاب و فعالیتهای انقلابی نقشی و سهمی در مبارزه بارژیم ایفا میکند، آنها هم باید به هر حال کاری انجام بدهند....»
مردم با کمکهای مالی خویش، مانع از شکستهشدن اعتصاب شدند
زندهیاد حسین مهدیان، از بازرگانان انقلابی و مبارزی بود که در فرآیند اعتصاب ۶۲ روزه مطبوعات، نقشی مهم و تاریخی ایفا کرد. وی علاوه بر حضور مداوم در سندیکای مطبوعات و حل مشکلات مالی روزنامهنگاران و جلوگیری از شکست این حرکت، در ایجاد ارتباط میان مسئولان جراید با روحانیت انقلابی نقشی مؤثر ایفا کرد. آن مرحوم در یکی از گفت و شنودهای تاریخی خویش، در این خصوص اظهار داشته است: «بعد از اینکه بعضی از روزنامههای عصر، عکس حضرت امام را با اندازه بزرگ چاپ کردند، رژیم عدهای از مأموران خود را برای سانسور به مطبوعات فرستاد! مطبوعات هم در اعتراض به حضور ارتشیها در محل کار خود اعتصاب کردند. هنگامی که اعتصاب به درازا کشید، کارکنان مطبوعات تحت فشار مالی قرار گرفتند و هر لحظه بیم آن میرفت که اعتصاب شکسته شود و رژیم به هدف خود برسد. من همراه آقایان احمد صدر، حاجسیدجوادی و حاج محمود مانیان، کمیتهای تشکیل دادیم و با کمک سندیکای روزنامهنگاران، نیازهای مالی کارکنان مطبوعات را تأمین کردیم. البته بخش اعظم این کمکهای مالی، از طریق قبضهایی که در مساجد بین مردم توزیع میشدند، گردآوری میشد. وقتی ۶۱روز از اعتصاب گذشت، احساس کردیم پیام انقلاب، باید به شکلی شفاف به مردم رسانده شود. رادیو و تلویزیون در اختیار رژیم بود و تنها از طریق مطبوعات میشد این کار را انجام داد؛ بنابراین قرار شد تا در منزل بنده، جلسهای با شرکت سردبیران و معاونان روزنامهها، با اعضای شورای انقلاب از جمله شهید آیتالله مطهری، شهید آیتالله بهشتی، شهید آیتالله مفتح و حجتالاسلاموالمسلمین محمدتقی فلسفی تشکیل شود. در آن جلسه، شهید بهشتی مبانی نظری انقلاب و نظام آینده را برای حضار توضیح دادند. سخنان ایشان در همراه کردن مطبوعات با انقلاب، نقش بسیار مؤثری داشت و قرار شد روزنامهها از فردای آن روز بار دیگر کارشان را شروع کنند. همان شب شهید مطهری با پاریس تماس گرفتند و فردا صبح تلفنی متن پیام امام را برای من خواندند که من به روزنامهها دادم و چاپ شد....»
در ۷۰سال مشروطه، ۷۰ روز هم آزادی نداشتیم!
به هر روی اعتصاب ۶۲ روزه مطبوعات، به نتیجه مطلوب رسید و دولت بختیار در برابر موج عظیم و توفنده انقلاب اسلامی، چارهای جز عقبنشینی نیافت. هم از این روی مطبوعات شاخص کشور، بار دیگر کار خود را از سر گرفتند و در آغازین روز از انتشار مجدد خویش در باب تاریخچه سانسور و شرایط آن روز جراید، مطالب متنوعی منتشر ساختند. میثم غلامپور، پژوهشگر تاریخ معاصر ایران این واکنشها را به ترتیب پی آمده گزارش کرده است: «روزنامه اطلاعات پس از پایان اعتصاب، به شکلی پر و پیمان و از جنبههای مختلف به این حرکت و نتایج آن پرداخت. از روز بیست و سوم مهرماه که روزنامهها دوباره به میان مردم آمدند، تا حدود یک هفته بعد شاهد اخبار، گزارشها، مقالات و یادداشتهای متعددی درباره اعتصاب مطبوعات در این روزنامه هستیم. اعتصاب مطبوعات به پیروزی کامل رسید، تیتر اصلی روزنامه اطلاعات در نخستین روز پس از پایان اعتصاب بود و در کنار آن به حمایت بیدریغ مردم، بازاریان، دانشگاهیان، جمعیتها و شخصیتهای سیاسی و اجتماعی از اولین اعتصاب کارکنان مطبوعات اشاره شده است. عکس نیم صفحه نخست این روزنامه هم در همراهی با این تیترها، گروهی از نمایندگان دانشگاهیان را نشان میدهد که برای اعلام همراهی و همبستگی خود با اعتصابکنندگان، به تحریریه اطلاعات رفته بودند. در صفحه چهار این شماره از اطلاعات، گزارشی با عنوان ماجرای اعتصاب کارکنان مطبوعات آمده که نویسنده آن بیشتر به اعلام همراهی و همبستگی شخصیتهای مختلف حقیقی و حقوقی از اعتصاب مطبوعات پرداخته است. از علیاصغر حاجسیدجوادی، کریم سنجابی، شمسآلاحمد، سیمین دانشور و هما ناطق گرفته تا مدرسان حوزه علمیه قم، کانون وکلا و جمعیت حقوقدانان، رئیس و نمایندگان مجلس شورای ملی، نمایندگان دبیرستانهایی مثل البرز و خوارزمی و دانشگاههایی مثل علم و صنعت، صنعتی آریامهر (صنعتی شریف فعلی)، تهران و ملی (شهید بهشتی فعلی). در این صفحه همچنین یادداشتی کوتاه و گزارشی با عنوان «اعتصاب ما چرا و چگونه آغاز شد؟» آمده که شرحی کوتاه از ماجرای حضور مأموران و اعتصاب و در نهایت مذاکرات دولت و مطبوعات را شامل میشود. در میان روزنامههایی که روز بیست و سوم مهرماه ۱۳۵۷ منتشر شدند، شاید جذابترین تیتر به روزنامه کیهان تعلق داشت: «پایان یک قرن سانسور.» اعتصاب مطبوعات جدا از این تیتر، در تیترهای دیگر صفحه نخست آن شماره کیهان هم سهم داشت. اعلامیه دولت: «دولت تضمین میکند هیچگونه اعمال نفوذ و دخالت مستقیم و غیرمستقیم در مطبوعات صورت نگیرد»، «مطبوعات آزادی خود را پس گرفت»، «گفتوگوی نویسندگان و نخستوزیر و وزرا: در ۷۰ سال مشروطه، ۷۰ روز هم آزادی نداشتیم»، «آزمون وزیر مشاور: آزادی کامل مطبوعات ممکن است ضرباتی به ما وارد سازد، باید این ضربات را تحمل کنیم»، «دبیر سندیکای نویسندگان و خبرنگاران مطبوعات: اعتصاب مطبوعات صددرصد سیاسی بود» و سرانجام اعلامیه دولت مبنی بر اینکه «برابر قانون اساسی، دولت آزادی مطبوعات را تضمین میکند.» در کنار این تیترها، عکسی از هما ناطق در حال سخنرانی و اعلام همبستگی با مطبوعات، در تحریریه کیهان نیز جلب توجه میکند....»
مطبوعات پسااعتصاب، به مثابه صدای انقلاب اسلامی
جراید در فردای خروج از اعتصاب، قدرتی کمبدیل یافتند. چه میتوانستند سخن مردم باشند و منویات رهبر انقلاب اسلامی را با جزئیات آن انعکاس دهند. این امر موجب شد تا جامعه نیز به آنان اقبال یابد و تیراژشان را به بالای یک میلیون نسخه در روز برساند. به واقع روزنامهها در آن روزگاران، به بولتنی عمومی برای انقلاب تبدیل شدند و اخبار و مسائل این رویداد عظیم را در سراسر کشور میپراکندند. اسکندر دلدم در باب این موضوع خاطرنشان ساخته است: «در مدتی که روزنامهها توقیف بودند، مردم قلل رفیع پیروزی را پشتسر گذاشتند و تا آنجا پیش رفتند که مجسمههای شاه را پایین کشیدند و به حذف آثار و علائم رژیم شاهنشاهی پرداختند. به هر حال ازهاری رفت و بختیار آمد. با آمدن بختیار، روزنامه چیهایی که مترصد موقعیتی برای شکستن اعتصاب و بیرون آمدن از لاک بیکاری بودند، در ۱۶ دی ۱۳۵۷ مجدداً روزنامههایشان روی میز روزنامه فروشها قرار گرفت. در فاصله ۱۶ دی تا ۲۲ بهمن روز پیروزی انقلاب اسلامی، زمام امور از دست رژیم خارج شده بود و نیروهای امنیتی و گارد شاهنشاهی، بیشترین کوشش و تلاش را مصروف حفاظت از کاخهای شاه و محافظت از جان او و خانوادهاش میکردند و برای کسی مهم نبود که در مملکتی که مردم آزادانه در خیابانهای آن شعار مرگ برشاه میدهند، در روزنامههای آن چه مینویسند! به همین خاطر روزنامهها با چاپ مطالب مورد توجه مردم، توانستند تیراژ خود را به بالاتر از یک میلیون نسخه در روز برسانند! کیهان یک میلیون و ۱۰۰ هزار نسخه، روزنامه اطلاعات یک میلیون و ۸۰ هزار نسخه و آیندگان ۴۵۰ هزار نسخه در روز چاپ میشد. در آن ایام، اعتصاب یک اقدام مخالفتآمیز با رژیم شاه ارزیابی میشد و از اعتصاب مطبوعات هم به همین تعبیر در جامعه استقبال شد و مردم به واسطه اعلام همکاری و همیاری روزنامه اطلاعات با سایر روزنامههای اعتصابی، خاطره مطلب توهینآمیزی را که در روزنامه اطلاعات چاپ شده بود، به حافظه تاریخ سپردند و در مجموع مطبوعات به آغوش ملت بازگشتند. شاه در روز ۲۶ دی ۱۳۵۷، پس از یک مصاحبه یک ساعته مطبوعاتی - که در محل پاویون سلطنتی فرودگاه مهرآباد تهران برگزار شد- کشور را ترک کرد و به مصر رفت. روزنامه اطلاعات با بزرگترین تیتر تاریخ مطبوعات ایران، یعنی تیتر ۱۰ستونی، خروج شاه از ایران را چاپ کرد و نوشت: شاه رفت! مردم تیتر روزنامه اطلاعات را دستکاری کرده و با افزودن کلمه در آن را به صورت «شاه در رفت» درآورده و در خیابانها و معابر بالای سر گرفته، ابراز شادمانی میکردند. همین روزنامه خبر ورود امام را نیز با همین حروف درشت چاپ کرد. روزنامهای که چند ماه قبل از آن، مطلب زننده و توهینآمیزی علیه امام را منتشر کرده بود!....»