جوان آنلاین: نادان مردی به نام حسین مرعشی که گرفتار حمق ذاتی است و چندین هلدینگ بزرگ اقتصادی داردکه با رانت دولت سازندگی به دست آورده، گفته دنیا چهار دهه است از رقابت نظامی عبور کرده و مشغول رقابت اقتصادی است! در چه زمانی؟ در زمانی که وزیر دفاع امریکا در یک سخنرانی عجیب مدعی شده اکنون در لحظه ۱۹۳۹ (آغاز جنگ دوم) هستیم، ترامپ دستور آزمایش هستهای داده و چندبار با خوی یک حیوان وحشی از توان امریکا در ۱۵۰ بار ویرانی کامل سیاره سخن گفته، روسیه با دستور آزمایش هستهای واکنش نشان داده است، غرب آسیا و آفریقا و قلب اروپا درگیر جنگهای ویرانگر است، هفت، هشت نقطه دنیا جنگ است و چند ماه از حمله تمامعیار امریکا و ناتو به ایران و شهادت ۱۱۰۰ نفر از هموطنان میگذرد. چنین حماقتی فقط از یک کارگزارانی که با ثروت رانتی تا گلو در دغدغه حفظ و افزایش ثروت خود فرورفته است، برمیآید.
نسخه تسلیم به نام مصالحه
در گفتوگویی تازه، حسین مرعشی دبیرکل حزب کارگزاران سازندگی از ضرورت «مصالحه بزرگ با امریکا» سخن گفته و مدعی شده است که «بیش از چهار دهه است دنیا از رقابت نظامی عبور کرده و به رقابت اقتصادی وارد شده، اما ما هنوز در مسیر گذشته ماندهایم». او همچنین ادعا کرده کشور پس از ۴۰ سال دچار «بنبستهای بزرگ در سیاست خارجی، اقتصاد و فرهنگ» است. اما آنچه مرعشی از آن به عنوان «مصالحه» یاد میکند، در واقع چیزی جز تسلیم در برابر واقعیت تحمیلی قدرتهای سلطهگر نیست؛ نسخهای که با تجربه جهانی، منافع ملی و حتی کارنامه سیاسی خود او در تضاد است.
مرعشی با تکرار گزاره قدیمی هاشمی رفسنجانی مبنی بر اینکه «دنیای فردا، دنیای گفتمانهاست نه موشک»، میگوید دنیا از رقابت نظامی عبور کرده است؛ اظهار نظری که همان روزها با واکنش قاطع رهبر معظم انقلاب مواجه شد و ایشان ۱۳۹۵ و در دیدار با جمعی از مداحان کشور با انتقاد شدید از کسانی که روزگار و دنیای فردا را دنیای مذاکره میدانند و نه موشک تصریح کردند: اگر این حرف از روی ناآگاهی گفته شده باشد یک مسئله است، اما اگر از روی آگاهی باشد خیانت است. امروز هم روزگار موشک است و هم مذاکره. روزگار، روزگار همه چیز است وگرنه به راحتی و به صراحت حق ملت را خواهند خورد.
اگرچه اکنون سالها از انذار رهبرمعظم انقلاب به آن اظهارنظر خاماندیشانه میگذرد، اما امروز هم واقعیات جهان همان را تأیید میکند. جنگ روسیه و اوکراین، رقابت تسلیحاتی امریکا و چین، بازسازی ارتش اروپا و از همه آشکارتر، حمله اسرائیل به ایران با چراغ سبز واشینگتن و سپس اعتراف ترامپ به مسئولیت آن حمله، همه گواه آن است که رقابت نظامی نهتنها پایان نیافته بلکه تعیینکنندهترین عامل سیاست جهانی است.
در چنین جهانی، سخن گفتن از «عبور از قدرت سخت» نه نشانه واقعگرایی، که در خوشبینانهترین حالت، نشانه غفلت از منطق قدرت است و تجویز آن برای کشوری، چون ایران، دعوتی است برای خلع سلاح در برابر دشمن.
تئوریزهکردن تسلیم در پوشش منطق اقتصادی
دبیرکل حزب کارگزاران سازندگی در ادامه گفته است «در ایران سیاستهای متناقضی دنبال میشود؛ از یکسو بر مقاومت و استکبارستیزی تأکید میکنیم و از سوی دیگر شعار اولویت اقتصاد میدهیم. این دو با هم جمع نمیشوند». این گزاره هم در حقیقت تئوریزهکردن تسلیم در پوشش منطق اقتصادی است. زیرا معنای ضمنی آن این است که هیچ اقتصادی رشد نمیکند مگر با کنار گذاشتن مقاومت و پذیرش استکبار. این همان منطق معیوبی است که در دولتهای مورد حمایت جریان مرعشی نیز تکرار شد و نتیجهاش چیزی جز افزایش وابستگی و گسترش تحریمها نبود. کشورهایی مانند چین و روسیه دقیقاً با اتکا به قدرت ملی و استقلال سیاسی، توانستند در رقابت اقتصادی پیشرفت کنند؛ نه با امتیازدهی و نرمش در برابر قدرتهای سلطهگر.
لبخندی که خصومت امریکا را آشکارتر کرد
دعوت مرعشی به «مصالحه بزرگ با امریکا» در شرایطی بیان میشود که در اوج مذاکرات ایران و امریکا در عمان، رژیم صهیونیستی با حمایت مستقیم واشینگتن به ایران حمله کرد و اکنون، ترامپ صراحتاً مسئولیت آن حمله را میپذیرد. در چنین وضعیتی، سخن از مصالحه اگر نگوییم حماقت و خیانت، نه نشانه عقلانیت، که نادیدهگرفتن واقعیت خصومت و بیاعتمادی عمیق میان دو کشور است. این فعال سیاسی اصلاحطلب گویی فراموش کرده است که در دوران حاکمیت دولت اصلاحات، رئیس دولت وقت با طرح پرطمطراق «گفتوگوی تمدنها» تلاش کرد چهرهای صلحجو از ایران به غرب نشان دهد، اما پاسخ واشینگتن چه بود؟ در همان سال، جورج بوش پسر ایران را در کنار عراق و کره شمالی، محور شرارت نامید و عملاً آن گفتوگو را به تمسخر گرفت. این تجربه تاریخی نشان داد که غرب با لبخند ایران نرم نمیشود، بلکه هر بار در پس لبخند، خنجری تازه پنهان کرده است. مصالحهای که از موضع ضعف انجام شود، نه معاملهای برابر، بلکه تسلیمنامهای رسمی است؛ همان چیزی که دبیرکل حزب کارگزاران امروز در پوشش «عقلانیت» از آن دفاع میکند.
شلیک به پای اصلاحات
حسین مرعشی که خود و همکیشانش بیش از چهار دهه است بر مناصب دولتی و مصالح ملت خیمه زدهاند، اکنون میگوید کشور پس از ۴۰ سال با بنبستهای سیاسی، اقتصادی و فرهنگی مواجه است. این سخن از زبان کسی بیان میشود که خود و جریانش در تمام این چهار دهه در ارکان تصمیمسازی و تصمیمگیری کشور حضوری مؤثر و تعیین کننده داشتهاند. اگر بنبستی وجود دارد، نخست باید در آیینه کارنامه همان جریان اصلاحطلب و کارگزار نگریست. مرعشی در واقع با چنین سخنانی، به پای خود و همفکرانش در جبهه اصلاحات شلیک میکند.
واگرایی جریان اصلاحات البته به همین تسلیمپذیریهای خسارت بار محدود نشده است. در ادامه همین رویکرد، طی چندماه گذشته جریان اصلاحات با توصیههایی پرهزینه، دولت پزشکیان را نیز تحت فشار قرار داد: از توصیه به دست دادن با ترامپ در نیویورک تا اصرار بر حضور ایران در سیرک شرمالشیخ که عملاً به نمایش تحقیر و توهین با حاضران و خودنمایی ترامپ تبدیل شد. در سادهاندیشی و آرزوهای سرابگونه این قبیله همان بس که تصور میکنند با یک لبخند و دست دادن تمام، مشکلات ایران و امریکا به فراموشی سپرده خواهد شد، حال آنکه تجربه تلخ برجام نشان داد که این خیالات وهم آلوده، هیچ تغییری در ماهیت استکباری امریکا نسبت به جمهوری اسلامی ایران ایجاد نکرد و بلکه به عکس بر حجم و تنوع تحریمها نسبت به ملت یاران افزوده شد. بنابراین، توصیههای واگرا نه در خدمت منافع ملی، که ادامه همان سیاست قدیمی «عادیسازی به هر قیمت» است؛ سیاستی که بارها کشور را در معرض تحقیر و امتیازدهی قرار داده است.
سخنان حسین مرعشی اگرچه با واژگان «عقلانیت» و «توسعه» آراسته شده، اما در عمق خود دعوتی است به تسلیم در برابر نظام سلطه، با نام فریبنده مصالحه. تجربه چهار دهه اخیر نشان داده است که هرگاه ایران بر استقلال و توان ملی خود تکیه کرده، در سیاست، امنیت و اقتصاد نیز پیشرفت کرده است. اگر بنبستی هست، نه در مسیر مقاومت، بلکه در همان نسخه تکراری و شکستخوردهای است که مرعشی و همفکرانش هنوز در پی احیای آنند: تسلیم به نام مصالحه.